طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

زنگ انشاء: نظرتان را درباره فتنه 88 بنویسید!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ | ۵ نظر

به نام خدا

راستش من خودم درباره فتنه نظری ندارم چون خیلی سنم کم هست و فقط یادم هست که مادرم یک روز که خیلی عصبانی بود به یک تعداد آدمی که آمده بودند و هیئت آتیش زده بودند گفت «بی‌شرف!» اما پدرم خیلی نظر دارد. پدر من یک آدم خیلی معمولی است. صبح‌ها بلند می‌شود می‌رود سر کار و شبها برمی‌گردد خانه. پدرم البته خیلی درباره فتنه نظر نمی‌دهد چون می‌گوید نظراتش با بقیه فرق دارد و می‌ترسد مردم به او مثل علی مطهری که نظراتش با همه فرق دارد نگاه کنند. پدرم می‌گوید آدم نظر نداشته باشد بهتر از این است که مردم فکر کنند او هم مثل علی مطهری فکر می‌کند. من علی مطهری را نمی‌شناسم اما مثل اینکه آدم خیلی فرق داری است! پدرم می‌گوید صدا و سیما باید کاری کند که مردم بتوانند بین آدمهایی که با هم فرق دارند فرق بگذارند.

اما یکبار که پدرم مطمئن بود کسی آنجا نیست که فکر کند او هم مثل علی مطهری است و می‌خواهد مثل او فرق دار بازی در بیاورد، نظراتش درباره فتنه را گفت. پدرم می‌گفت فتنه خیلی هم خوب بود. پدرم می‌گفت اگر هر دو سه سال یکبار فتنه ایجاد شود برای همه خوب است. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد بعضی‌ها برای یکبار هم شده در طول عمرشان «الله اکبر» بگویند. پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود ممکن بود بعضی‌ها در تمام عمرشان یکبار هم که شده به نماز جمعه هم نروند. پدرم البته می‌گفت باید تا فتنه بعدی به فتنه‌گرها یاد داد که نماز با کفش درست نیست و نباید بصورت قاطی و زن و مرد درهم نماز جمعه خواند. پدرم تا این را گفت مادرم لبش را گاز گرفت و به خواهرم گفت برود زیر غذا را کم کند!

پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود بعضی آقازاده‌ها از سوء تغذیه می‌مردند و خدا را شکر فتنه باعث شد که بروند وسط شلوغ پلوغی‌ها دو سه تا ساندویچ بخورند و کمی ته دلشان را بگیرد وگرنه می‌آمدند ما را هم می‌خوردند! پدرم می‌گفت اصلاً اگر فتنه نشده بود که یک خانم محترمی نمی‌توانست داد بزند مردم بریزند توی خیابان و ممکن بود مردم فکر کنند لال است خدای نکرده. تا پدرم این را گفت خواهرم گفت کل دنیا هم فکر کنند آدم لال است بهتر است از اینکه از این جور حرفها بزند. مادرم گفت اینکه از علی مطهری بودن هم بدتر است. پدرم دست کشید به سرم و سرش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت تازه فتنه باعث شده است یک آقازاده‌ای سه سال برود انگلستان و برای خودش سرکشی کند. من گفتم خوش به حالش، این بابک آقازاده که توی کلاس کنار من می‌نشیند انقدر بدبخت است که خوراکی ندارد بیاورد مدرسه آنوقت فامیلشان می‌رود انگلیس خوش می‌گذراند. تا این را گفت پدرم کوبید تو سرم که آن آقازاده با این آقازاده فرق دارد بچه، یک وقت بهش نگویی که آن آقازاده فامیلشان است که ناراحت می‌شود. من که داشتم سرم را می‌مالیدم گفتم یعنی آدم اگر آن آقازاده فامیلش باشد از اینکه مردم فکر کنند مثل علی مطهری فرق دارد هم بدتر است؟ پدرم دوباره دست کشید روی سرم و کله‌اش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت فتنه انقدر خوب بود که باعث شد یک نفر آدم گنده توی روز روشن برود توی مجلس ختم یک آدم زنده شرکت کند و در امور مربوط به مجالس ترحیم نو آوری ایجاد شود. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد تا یک زنی که شوهرش می‌گفت روشنفکرترین زن ایران است نظریه داماد لرستان را بدهد و بقیه روشنفکرها هم چیزی درباره آن نگویند، تا مردم بفهمند روشنفکرها همچین پخی هم نیستند برای خودشان و پایش بیفتد دری وری‌هایی می‌گویند که آدم شاخ در می‌آورد!

پدرم می‌خواست هنوز هم فواید فتنه را بگوید که یک نفر در زد و آمد داخل و پدرم هم که می‌ترسید بخاطر نظرات فرق دارش فکر کند او هم شبیه علی مطهری فکر می‌کند، دیگر نظراتش را نگفت.

 

 

 

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۵)

  • مهدی تکلو
  • سلام. این مطلبو توی بزنگاه خوندم. خیلی خوب بود! خدا قوت

    مدیر محترم وبلاگ
    با سلام.

    مطلب زیبای حضرتعالی برای معرفی و استفاده دیگران، در سایت خبری کرج رسا منتشر شد.

    لطفا سایت کرج رسا را  به وبلاگ خود اضافه نمایید

  • حرف ما (جامعه مجازی وبلاگ نویسان اصفهان )

  •  دوست عزیز؛ سلام
    مطلب وبلاگ شما با عنوان " زنگ انشا  " در سایت حرف ما با آدرس http://harfema.ir/11871  انتشار یافت.
    چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
    هدیه حرف ما به شما:
    امام حسین علیه السلام فرمودند:
    مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ؛

    هر که خدا را ، آن‌گونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.
    (بحار الأنوار، ج 68، ص 184)
     
    یا علی‎
    معلومه شما هم کارت طنز نیست و به قول خودت داشتی مطهری بازی در میاوردی که مثلا بگی فرق داری. طنز نباید جهت سیاسی داسته باشه. نه که خدایی نکرده سیاسی نباشه هاااا... البته من سواد زیادی ندارم. ولی فک کنم ادم باید همه رو یه جا ببینه. من هرچی دیدم شما داری به دولت انتقاد میکنی. از ففتنه حرف میزنی. البته بازم معذرت میخوام اخه من هنوز فرق بین فتنه و جریان انحرافی رو نفهمیدم...! بابا یکی واسه ما بی سوادا بگه مگه جریان انحرافی که گویا اخرا دیگه تو جاده خاکی که چه عرض کنم... رفته بود صاف شد؟ خودش صاف شد یا با چکش صافش کردن یا نمیدونم اون چند میلیلردی که از بیتالمال برداشته بود صافش کرد؟میلیارد چنتا صفر داره؟ اخه ما هنوز یه میلیون یه جا دست بابامون ندیدیم. راستی اون اقاهه که با زور وایساد نه دل ملت چندی پیش دیدم هیات زده جلو در خونش  و خدا خیرش بده داشت گره از کار مردم باز میکرد... راستی کی گره انداخته بود تو کارشون مگه؟ والا نمیدونم. ما بیسوادا چون مغزمون هم زیاد کار نمیکنه از این سوالا واسمون پیش میاد. راستی چی شد که ملت به فروش تو مترو مشغول شدن؟ اگه بازارش خوبه ما هم جمع کنیم از روستانون بیام تهران. اتفاقا خالم چند روز پیش چون پول عملش رو نداشتیم بدیم فوت کرد. همش 110 میلیون میخواست. نگفتی میلیون بیشتره یا میلیارد؟ فوت کرده و گرنه مثل کلاه قرمزی با پسرخاله میومدیم که واسمون شعر هم بخونه... اقای راننده ماشین بزن تو دنده دارم میام به تهران... کلی حرف دیگه هم هست... حیف که سوادش رو ندارم.
    چون دیگه نمیتونم بیام توسایتت گفتم که بدونی منتظر جواب نیستم :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی