طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

ایستاده زیر دوش!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ب.ظ | ۰ نظر

داشتیم پنجمین شماره طنز بولتن روزانه روزنامه جوان در جشنواره فجر رو مینوشتیم که گفتن از فردا چاپ نمیشه! همونی که نوشته بودیم رو میذارم اینجا:


 

آنچه تا امروز در این ستون خواندید، اتفاقاتی است که مثلاً حول و حوش باجه اطلاعات برج میلاد در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر رخ می‌دهد. امروز هم قرار بر همین است، بفرمایید:

1

دینگ... دینگ... دینگ... حضار محترم توجه فرمایید! البته بنده خودم مسئول باجه اطلاعات هستم و کلی هم اطلاعات دارم، اما یه سوالی برام پیش اومده گفتم ازتون بپرسم. آقا اینجا تهرانه یا ونیز؟ چقدر بارون میاد تو فیلمها! دینگ... دینگ... دینگ...

(زینگ.. زینگ... صدای زنگ تلفن می‌آید؛ خانمی که پشت باجه اطلاعات نشسته، گوشی را بر می‌دارد)

-           برج میلاد، محل برگزاری جشنواره فجر، بفرمایید!

-           آخیش... سلام خانم... چقدر خوب شد شما برداشتید. همه‌ش می‌ترسیدم یه آقایی گوشی رو برداره، مونده بودم چطور بهش بگم...

-           چی شده خانم؟ امری باشه در خدمتم.

-           بی‌زحمت به آقای پرستویی بگید بیاد، وقتشه!

-           کجا بیاد؟ چی وقتشه؟!

-           خودش میدونه دیگه... بگید بیاد؛ داره میاد!

-           چی میگی خانم؟ بالاخره بیاد، یا داره میاد؟

-           ای بابا! خانم جون چرا انقدر من رو تو این وضعیت اذیت میکنی؟ بگید بیاد دیگه!

-           عجبا... من که نمیفهمم چی میگی خانم!

-           بابا من یه زن صیغه‌ای هستم، شوهرم هم ولم کرده رفته. الان هم حامله‌ام. من چندتا فیلم دیدم که آقا پرستویی خیلی دستش به خیره و زنای مثل من رو تو فیلمها میبره دکتر، گفتم قربون دستش، بیاد یه توک پا من رو هم ببره. بخدا هیچکس رو ندارم!

2

دینگ... دینگ... دینگ... اصحاب محترم هنر و رسانه! روشور دارید؟ دینگ... دینگ... دینگ...

(مردی با لباس کار، در هیبت تعمیرکارها با جعبه ابزاری در دست به باجه اطلاعات نزدیک می‌شود:)

-           سلام داداش.

-           سلام قربان، در خدمتم.

-           داداش ما کجا باید بریم؟

-           برید طبقه منفی دو، سمت راست، راهرو رو بگیرید تا ته برید. اونجاس.

-           مشکلش چیه حالا؟

-           مگه نگفتن بهتون؟

-           نه بابا! انقدر طرف پشت گوشی هول بود که تا اومدم بپرسم چی شده، داد زد که زود بیا و قطع کرد!

-           آهان... راستش آب گرم قطع شده!

-           همین؟ واسه یه آب گرم انقدر هول بود؟

-           آره بابا... حق داره بیچاره. الان هفده تا از بزرگترین بازیگرهای مرد ایران تو حموم هستن و دارن تو فیلم‌های مختلف بازی می‌کنن. قرار بود این سکانس‌ها هفت هشت ثانیه باشه اما آب گرم قطع شد الان 45 دقیقه اس دارن سرشون رو میشورن. بدو تا نمردن!

 

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی