طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

حتما شما هم اخبار مربوط به حادثه مهاباد را شنیده اید، در این ماجرا هم طبق معمول یک نیروی امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی قصد تجاوز داشته است. فکر میکنید چطور انقدر سریع همه میفهمند که طرف اطلاعاتی بوده است؟ برای اینکه به صداقت کاسه لیسان ملکه و سایر دوستانشان پی ببرید، به شما عرض میکنیم که چطور امکان دارد،،، اینطور:

روز. داخلی. اینور و آنور در اتاق هتل:
توی اتاق: برو. دست از سرم بردار...
بیرون اتاق: نمیرم. من بعنوان یک نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخوام بهت تجاوز کنم. 
توی اتاق: نه، من دوست ندارم.
بیرون اتاق: این دست تو نیست. من بعنوان نیروی امنیتی جمهوری اسلامی در این مورد تصمیم میگیرم! در رو باز کن!
توی اتاق: اصلا از کجا معلوم تو راست میگی؟ چرا من باید باور کنم تو نیروی امنیتی جمهوری اسلامی هستی. اگر راست میگی کارتت رو از زیر در بنداز تو...
بیرون اتاق: بیا اینم کارتم، حالا زود در رو باز کن. معطل کردن نیروی امنیتی جمهوری اسلامی جرمه!
توی اتاق: امکان نداره. الان جیغ میزنم همه بیان ببینن یه نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخواد به من تجاوز کنه!
بیرون اتاق: زرشک! الان همه اینجا جمعن!... آهای مردم! شاهد باشید یه نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخواست به این تجاوز کنه اما اون قبول نکرد. بعدا نگید من نگفتم نیروی امنیتی جمهوری اسلامی هستم ها!
توی اتاق: حالا که اینطور شد من میرم خودم رو از پنجره میندازم پایین تا این رژیم رسوا بشه.
بیرون اتاق: برو!

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی