طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

چگونه از امتحانات سربلند بیرون بیاییم

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۴ ب.ظ | ۱ نظر


اکثر اهل فن اعتقاد دارند که برای سربلندی در امتحانات باید از روزها قبل امتحان فکر امتحان بود و درس خواند و... خلاصه امتحان که تمام شد، دیگر کاری نمیشود کرد. اما شما این را خیلی جدی نگیرید، هرچند که اگر اهل جدی گرفتن آن بودید که الان اینطور با دقت این سطور را نمی‌خواندید!

خلاصه اینکه ما برای اینکه حرف تکراری نزده باشیم و مثل بقیه درباره مدیریت زمان و پیش مطالعه و تکنیکهای تست زنی و... راهکار نداده باشیم، می‌خواهیم راهکارهایی برای سربلند بیرون آمدن از امتحانات، البته برای انجام بعد از امتحان ذکر کنیم. قبلش گفته باشیم که این راهکارها با محوریت دانشجویان نوشته شده هرچند که برخی از آنها ممکن است بکار دانش اموزان هم بیاید.

 

استاد هم آدم است، باور کنید

به قیافه اخمو، جدی، با جذبه و علمی اساتید خیلی توجه نکنید. آنها هم آدم هستند. قلب دارند، روح دارند، احساس دارند و بالاخره ممکن است تحت تاثیر اینها قرار بگیرند و عقلشان را زیر پا بگذارند. پس هیچ استادی را بهاه اینکه «این دیگه عمراً نمره بده» کنار نگذارید و بعد از پایان امتحانات بی‌خیالش نشوید. حتی گاهاً دیده شده آنها که به نظر عبوس‌تر و سخت‌تر می‌رسیدند زودتر نرم شده‌اند!

 

از پشت برگه امتحان استفاده کنید

وقتی همه دارند روی برگه امتحانی پاسخ سوالات را می‌نویسند، شما برگه را برگدانید و پشت آن مشغول نوشتن شوید. از بدبختی‌هایتان بگویید. البته دروغ لازم نیست بگویید. همه ما بالاخره در زندگی‌مان درصدی بدبختی داریم! همانها را پر رنگ کنید و با آب و تاب توضیح دهید. چنان سوزناک این بدبختی‌ها را شرح دهید که دل سنگ هم برایتان آب شود. فکر کنید دارید فیلمنامه یک فیلم هندی را می‌نویسید.

 

تیم نمره گیری درست کنید

از قدیم گفته‌اند کار گروهی همیشه بهتر جواب می‌دهد. پس شما هم با چند تا از دانشجوها که مثل خودتان هستند گروه نمره‌گیری تشکیل دهید و هر کدام بروید و برای دیگری با استاد حرف بزنید و نمره بگیرید. مثلاً شما بروید برای دوستان از استاد سیالات نمره بگیرید، و او را هم بفرتسدی برای شما از استاد ادبیات نمره بگیرد. بالاخره اساتید وقتی ببینند شما خودتان در این معامله ذی‌نفع نیستید احتمال اینکه راه بیایند بیشتر است.

 

چی خیال کردید؟

همانطور که گفتیم استاد هم آدم است و آدم غیر از قلب و احساس و... یک چیز دیگر هم دارد و آن حافظه است! بالاخره هرچقدر هم احساسات استاد غلیان کند و پا بر روی عقلش بگذارد، بعید است بتواند باور کند که شما تا حالا درست در روز امتحان سه بار عزادار پدر شدید و حداقل دو بار در سوگ مادر نشسته‌اید! اگر می‌خواهید پدر، مادر، برادر، خواهر و کل فک و فامیلتان را بخاطر چند نمره ناقابل بفرستید آن دنیا، لااقل یک جدول درست کنید تا معلوم شود کدامشان را برای پاس کردن ریاضی 2 کشته‌اید، کدامشان را برای عروض و قافیه، کدامشان را برای شیمی آلی و...!

 

 پشتکار داشته باشید

کار شما با نامه‌نگاری تمام نمی‌شود. از فردای امتحان سیریش استاد شوید. حتی اگر تمام ترم را هم پایتان به دانشگاه نرسیده، این دو هفته بعد از امتحانات را از صبح خروس خوان تا بوق سگ در دانشگاه باشید! اصلا لحاف و تشک ببرید و جلوی اتاق استاد بخوابید. از هر فرصتی برای آویزان شدن به استاد و عجز و لابه استفاده کنید. اصلاً به اینکه چه چیزی بگویید فکر نکنید. در واقع اصلا لازم نیست چیزی بگویید. فقط ناله کنیید! ضجه بزنید! صدایی شبیه گربه‌ای که پونز توی پایش رفته در بیاورید! مثل گوزنی که شاخش توی درخت گیر کرده زوزه بکشید! از لباس استاد آویزان شوید و بگذارید توی راهروهای دانشگاه کشیده شوید. چند بار که این کار را کنید حتما نمره قبولی را می‌گیرید.

 

محدوده عملیات را گسترش دهید

خود را به محیط دانشگاه محدود نکنید. اگر بعد از چند روز ماندن پشت در اتاق استاد نمره نگرفتید جل و پلاستان را جمع کنید و هرطور شده آدرسی، شماره تلفنی، چیزی از خانه استاد گیر بیاورید.

حالا لحاف و تشکتان را ببرید و جلوی خانه استاد بیاندازید. اینبار به زن و بچه استاد التماس کنید. آنها را شفیع قرار دهید تا برایتان وساطتت کنند. اگر جواب نداد آبرو ریزی کنید(به شرطی که دیگر در ادامه دوران تحصیل با آن استاد درس نداشته باشید!) داد بزنید. خودتان را در بکوبید و فریاد بکشید... برای حفظ آبرویشان هم که شده نمره‌تان را می‌دهند!

 

مثل بچه آدم درس بخوانید

اگر نشد مطمئن باشید که از این استاد دیگر جز با درس خواندن نمیشود نمره گرفت. پس بروید و درس او را برای ترم بعد بگیرید و مثل بچه آدم درس بخوانید! آفرین بچه‌های خوب!



این مطلب در نشریه قدر منتشر شده است

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۱)

سلام
 با توج به قلم شیوا و جذاب شما، این یکی مطلبتون می شه گفت که زیاد چنگی به دل نمی زد. البته بنده رو عفو بفرمایید بابت اظهارنظر صریح ام.
فی الحال این نظر بنده است.
در ضمن یه سوال: نشریه ی قدر یک نشریه ی طنزه؟
پاسخ:
خیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی