طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

نگاهی به موفقیتهای بدون رانت فرزندان آقای هاشمی!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر
خانم فائزه هاشمی گفته‌اند که «اقتصاد ایران رانت پرور است»! در همین زمینه به فعالیتهای غیر رانتی برادران و خواهران ایشان که موجب شد اینچنین در اقتصاد پیشرفت کنن اشاره میکنیم:
 
 
مهدی هاشمی
مهدی از همان کوچکی دنبال کار و فعالیت بود. روزهایی که خانواده می‌رفتند ویلای سد لتیان، هرچقدر پدرش داد میزد، بچه بیا یک کم جت اسکی سوار شو، مهدی گوش نمیداد. بجایش می‌رفت کنار سد و به افرادی که آمده بودند با خانواده تفریح کنند، بلال میفروخت! او انقدر سرگرم کارش بود و فقط به تلاش و روزی حلال فکر میکرد که یکبار به پدرش هم که جت اسکی را پارک کرده بود و آمده بود بلال بخرد، بلال فروخت! پدرش هم اشک در چشمانش حلقه زد و به پسرش گفت بگو لااقل یه منقل با بادزبزن برقی برات بخرم که انقدر خسته نشی. مهدی گفت اگر میخواهی بخری، یه ماشین لباسشویی بخر. پدرش اگرچه خیلی حیرت کرده بود و حتی کم مانده بود که از جت اسکی بیفتد، اما رفت و ماشین لباسشویی خرید. مهدی بعد از آن با ماشین لباسشویی لباسهای بقیه را میگرفت و میشست. بعضی وقتها درون جیب لباسها پول هم بود که همراه لباسها شسته میشد. مهدی پولهای شسته شده را به صاحبانش بر میگرداند. پدرش از روی جت اسکی به پسرش افتخار میکرد.
 
محسن هاشمی
محسن از بچگی عاشق قطار بازی بود. به همه میگفت برای تولدش فقط قطار بخرند. به همین خاطر هنوز 10 ساله نشده بود که کلکسیونی از قطارها و ریلهای اسباب بازی داشت. روزهایی که خانواده می‌رفتند سد لتیان هرچقدر پدرش داد میزد، بچه بیا یک کم جت اسکی سوار شو، محسن گوش نمیداد. بجایش می‌رفت بیرون و ریلها را می‌چید و قطار بازی میکرد. اما چون اطراف سد لتیان زمین صاف وجود نداشت و همه اش کوه بود، محسن مجبور بود اول کوه را صاف کند و خاک‌ها را کنار بریزد. اینطوری بود که محسن کم کم علاقه توامانی به قطار و خاک پیدا کرد و علی رغم فشارهای پدرش که دوست داشت او جت اسکی سوار خوبی شود، رفت و مدیریت مترو را قبول کرد و انقدر آنجا ماند تا وقتی که خواست بیاید بیرون، به زور صندلی را از پشتش جدا کردند.
 
فاطمه هاشمی
فاطمه از همان عنفوان کودکی آدم خاصی بود. روزهایی که خانواده می‌رفتند سد لتیان هرچقدر پدرش داد میزد، بچه بیا یک کم جت اسکی سوار شو، فاطمه گوش نمیداد و بجایش همینطور خاص می‌ماند. او انقدر خاص ماند تا جاییکه همه –حتی پدرش که داشت به جت اسکی بنزین می‌زد- به این نتیجه رسیدند که هیچکس جز او شایسته ریاست بر بنیاد بیماری های خاص نیست. بنابراین او رییس این بنیاد ماند و هنوز زمانی که بخواهند صندلی را از او جدا کنند نرسیده است.
 
فائزه هاشمی
فائزه دختر پر جنب و جوشی بود. هی جنب و جوش می‌کرد و هی گرسنه میشد و هی غذا میخورد. روزهایی که خانواده می‌رفتند سد لتیان هرچقدر پدرش داد میزد، بچه بیا یک کم جت اسکی سوار شو، استثنائاً فائزه گوش می‌داد! او علاوه بر جت اسکی، سایر چیزهای سوار شدنی را هم سوار می‌شد. از دوچرخه بگیر تا... تا همان دوچرخه. به همین خاطر بزرگتر که شد ریاست فدراسیون اسلامی ورزش بانوان را قبول کرد در حالی که شما اگر تمام ایران را میگشتید یک نفر هم پیدا نمی‌شد چنین چیزی را قبول کند چون تا قبل از آن اصلا وجود نداشت. فرزندان خانواده هاشمی مثل همه مردم این امکان را داشتند که چیزی را که دوست داشتند رییس باشند بوجود بیاورند!  فائزه تا سال 90 در این پست قرار داشت و وقتی خواستند صندلی را از او جدا کنند، هر کاری کردند نشد. بنابراین کلا فدراسیون را تعطیل کردند.
فائزه یکبار برای اینکه ثابت کند موفقیت فرزندان هاشمی ربطی به موقعیت خانودگی‌شان ندارد، در انتخابات مجلس ثبت نام کرد و رای آورد. به او گفتند اگر راست میگویی با نام «خجسته ملک‌آبادی اصل» در انتخابات مجلس ثبت نام میکردی. اما او جواب حکیمانه ای داد و گفت: اینکه اسمت هاشمی نباشد و موفقیتت به رانت خانواده هاشمی ربطی نداشته باشد که هنر نیست، مهم این است که اسمت هاشمی باشد و موفقیتت به آن ربطی نداشته باشد! این دور پنجم مجلس بود. دور ششم در حالی که دیگر توش و توانی برای پدرش باقی نمانده بود تا جت اسکی سوار شود، فائزه رای نیاورد. فائزه بعدا گفت که موفقیت ما ربطی به موقعیت خانوادگی‌مان ندارد، به جت اسکی سوار شدن بابا دارد. این را گفت و ساندویچش را گاز زد.
فائزه دارای چندین مدرک لیسانس و فوق لیسانس و دکترا است که بیشتر آنها را از دانشگاه آزاد گرفته است. البته دانشگاه آزاد چندین مدرک دیگر هم دارد که فائزه میتوانست آنها را بگیرد اما دستش پر بود!
 
یاسر هاشمی
یاسر از همان کودکی حیوونکی بود و پدرش نمیگذاشت از او دور شود. روزهایی که خانواده می‌رفتند سد لتیان هرچقدر پدرش داد میزد، بچه بیا یک کم جت اسکی سوار شو، یاسر می‌گفت بابا چرا داد میزنی؟ من که همینجا نشستم! یاسر ترک پدرش سوار جت اسکی بود. اینچنین بود که یاسر در آینده هم رییس دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد شد تا همچنان ترک پدرش باشد! او در این سمت کارهایی که مشخصا به دانشگاه آزاد، هیئت امنای آن و دفتر هیئت امنای آن ربط داشت را انجام داد. برای مثال در وبسایت پدرش آمده است «در روزهایی که ایران نیازمند واردات پنیر بود و کسی به کار کردن در اینگونه صنایع علاقه نداشت، یاسر هاشمی برای خودکفایی صنعت پنیر ایران با وزیر وقت جهاد سازندگی همکاری داشت.» یعنی فکر کن وزیر وقت جهاد سازندگی توی خیابان جلوی چند نفر را گرفته باشد و از آنها برای خودکفایی صنعت پنیر ایران کمک خواسته باشد و آنها قبول نکرده باشند، خدا عالم است! اما یاسر این کار را قبول کرد.
 
*
 
اینگونه است که می‌بینیم فرزندان خانواده هاشمی بدون کوچکترین رانتی و تنها با استفاده از تلاش و استعداد شخصی به مدارج بالای همه چیز دست یافته‌اند. خود خانواده هاشمی داشتن فرزندانی چنین موفق را مدیون رفتن به سد لتیان و جت اسکی بازی در روز تاسوعا می‌دانند. چرا که حتما جت اسکی بازی در این روز عزیز بی اجر و مزد نخواهد بود.
  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی