طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

همه مشکلات با «توصیه» حل خواهد شد!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۲ ب.ظ | ۲ نظر

فیلم «من مادر هستم» روانه بازار سینمای خانگی شده است. این فیلم ضد اخلاق و خانواده که زمان اکران اعتراض‌های فراوانی را موجب شده بود، نه تنها در نسخه خانگی تغییراتی نداشته که حتی تکه‌هایی از حذفیات فیلم هم در دی‌وی‌دی آن موجود است! البته از آن طرف چون وزارت ارشاد ما کلی اسلامی است، به خریداران توصیه کرده است که این فیلم برای افراد زیر 16 سال توصیه نمی‌شود. تا اینجای مطلب عین نوشته خبرگزاری‌ها بود و ما هم سعی نکردیم در آن چاشنی طنز بزنیم چون از سندیت مطلب کم می‌شد و هر که نداند شما که می‌دانید در این دوره و زمانه سند چقدر اهمیت دارد. اما در راستای این ابتکار جدید سازمان سینمایی در توصیه کردن، گفتگوی یک نوجوان 15 ساله با بقال محل در ادامه می‌آید:

 

نوجوان: آقا یه سی‌دی من مادر هستم بده.

بقال: چی؟ من مادر هستم؟ ببینم تو چند سالته؟

نوجوان:  15 سالمه.

بقال:خب پس نمیشه. این فیلم برای زیر 16 سال توصیه نشده!

نوجوان: کی توصیه نکرده؟

بقال:وزارت ارشاد.

نوجوان: بدین وسیله مراتب تشکر و امتنان من را به مقامات وزارت ابلاغ کرده و سپس یک عدد سی‌دی من مادر هستم رد کن بیاد بینیم بابا!

بقال:یعنی چی؟ میگم توصیه نشده!

نوجوان: خب باشه. من از توصیه اونا کمال سپاس را دارم، اما لطف کن بده بیاد.

بقال:اوووووف... واقعا مطمئنی که نمی‌خوای به توصیه وزارت ارشاد توجه کنی. اینا کلی زحمت کشیدن توصیه کردن ها! کلی اتاق فکر تشکیل دادن!

نوجوان: نه... ممنون... سی دی رو بده بیاد.

بقال:باشه... بیا اینم سی‌دی.

نوجوان: قربون دستت. حالا بی زحمت یه بسته هم سیگار بده!

بقال:عجب بچه توصیه ناپذیری هستی ها! مگه نمی‌بینی روی پاکت‌های سیگار چقدر عکس از شش و ریه داغون انداخته و به همه توصیه کرده که سیگار نکشند؟!

نوجوان: بله... در همین راستا یک رونوشت از همان نامه سپاس و قدردانی که به وزارت ارشاد فرستادم را هم به مسئولان وزارت بهداشت و شرکت دخانیات بفرستید.

بقال:پسرجان یک کم توصیه بشنو. عجب دوره و زمونه‌ای شده ها!

نوجوان: همینه که هست. حالا یه بسته سیگار رو میدی یا نه؟

بقال:آخه من چی کار کنم. اگر اصرار داشته باشی مجبورم بدم دیگه.

نوجوان: آفرین بقال خوب. شما توصیه ها رو ابلاغ کن ولی تصمیم رو به خود ما بسپار!

بقال:بعله... بیا اینم سیگار!

نوجوان: قربونت... بیبنم دیگه چیز توصیه نشده ای نداره‌ای؟ چیز توصیه نشده جدید چی اومده تو بازار؟

بقال: میری پی کارت یا گوشت رو بگیرم ببرم پیش بزرگترت؟!

نوجوان: برو بابا...  من به توصیه بزرگترم اومدم اینا رو بخرم دیگه!!!

  • م.ر سیخونکچی

مرا امید هدیه، صله، سپاسی نیست

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ | ۵ نظر

من شاعر نیستم، من طنز نویسم!

اما

با اجازه از محضر جناب فاضل نظری


«رسیده‌ام به خدایی که اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم‌ها قیاسی نیست»


و با گذر ز ریاضی یک و معارف دو

به واحدی که دو سه ترم لنگ پاسی نیست


خدا رو شکر که در زندگی نماندم لنگ

اگرچه زندگی بنده چیز آسی نیست


اگر که شهر پر از حوری و پری بشود

عزب گناه ندارد گرش حواسی نیست!


هزار مرتبه شکر خدا رئیس جمهور

کلید دارد و در فکر تیغ و داسی نیست


وگرنه مشهدی عباس هم عوض می‌شد

اگرچه بنده خدا هیچ هم سیاسی نیست


همین که فحش به شعرم نداده‌ای کافی‌ست

مرا امید هدیه، صله، سپاسی نیست

 

  • م.ر سیخونکچی

آن مرد که می‌گفت آن ممه را لولو خورد رفته است!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ | ۴ نظر

وزرای محترم دولت یازدهم دست در دست هم داده‌اند به مهر و دارند وارد شبکه‌های اجتماعی می‌شوند. طبق خبرهایی هم که شخص بنده‌ی سیخونکچی از اکناف عالم دارم(و اسنادش هم موجود است) همین دیپلماسی عمومی بکارگرفته شده توسط این عزیزان اصلاً محاسبات جهان را چنان به هم ریخته است که نگو. حتی یک بنده خدایی می‌گفت که کریستیانو رونالدو تحت تاثیر همین دیپلماسی عمومی پایش را کرده است در یک کفش که من دیگر با شورت فوتبال بازی نمی‌کنم و الّا و بلّا باید پیژامه برایم بیاورید! خلاصه اینکه همین دیگه، دنیا را ریخته‌اند بهم با این دیپلماسی عمومی‌شان.

اما از آنطرف یکی از این عزیزان هم در صفحه خود نوشته بود «آن مرد که هلوکاست را انکار می‌کرد رفته است». این بنده خدا چنان با اعتماد بنفس این را نوشته بود که سازمان بازرسی کل کشور دست بکار شده است ببیند آیا این بنده خدا با جناب ملک الموت زد و بندی کرده است و آن جناب به وی تضمین داده است که حالاحالاها  نخواهد رفت یا نه! چون بالاخره اگر کسی بداند که خودش هم روزی خواهد رفت اینطور حرف نمی‌زند که. بگذریم.

در همین راستا(خدا این درهمین راستا را از ما نگیرد که هر جا کم می‌آوریم و می‌خواهیم دو تا چیز بی‌ربط را به هم ربط دهیم از آن استفاده می‌کنیم!) در ادامه جملات مشابهی که احتمالا سایر مسئولان دولت یازدهم در شبکه‌های اجتماعی خواهنهد نوشت را با هم حدس می‌زنیم.

 

رئیس جمهور محترم: آن مرد که داس داشت رفته است، من کمباین دارم!

وزیر راه و شهرسازی: آن مرد که مسکن مهر می‌ساخت رفته است، چادر مسافرتی اجاره‌ای در ابعاد مختلف موجود است!

وزیر کار و امور اجتماعی: آن مرد کجا رفته است؟! برای ما امنیتی‌ها هیچکس هیچوقت از دیدمان خارج نمی‌شود!

وزیر اقتصاد: آن مرد که همه تورم‌ها بخاطر بی‌لیاقتی او بود رفته است، از اینجا به بعد تورم بخاطر ساختارهای اقتصادی ایران است، گفته باشم!

وزیر دادگستری: دقیقاً نمی‌دونم کی رفته اما مهم اینه که من بازم هستم و حتی در این دولت هم تونستم پست بگیرم!

وزیر صنعت معدن تجارت: آن مرد که گرانی‌ها زیر سرش بود رفته است، نقداً قیمت تخم مرغ را بچسب!

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: آن مرد که «لاله» می‌ساخت رفته است، دیدی تو همین چند روز با چند تا مصاحبه چطور حال فوفولا رو گرفتم؟ بالاخره هرچی نباشه خون جنتی تو رگامه دیگه!

رییس دفتر رئیس جمهور: آن مرد که می‌گفت آن ممه را لولو خورد رفته است، جون مادرتان به لولو هم بگید بره، ما دیگه ممه نداریم!

وزیر کشور: آن مرد که با رئیس مجلس در می‌افتاد رفته است، جانم... جانم... چشم قربان... کدوم استان؟ حتماً... پاراف کرده‌ام سریع انجام شود... بله، حتماً؛ خیالتان راحت باشد!

وزیر نفت: ببینید آن مرد رفته است؟ خدا وکیلی رفته است؟ خب پس به مِهدی بابا بگویید بیاید!

  • م.ر سیخونکچی

گزارش فینال کشتی 120 کیلو در شورای شهر!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۲۱ ب.ظ | ۳ نظر

اصولگرایی حتی بدون حزب موتلفه هم کلی سابقه دارد؛ حالا اگر حزب موتلفه را هم به اصولگرایی اضافه کنیم آنوقت درست‌تر این است که بگوییم، سابقه، اصولگرایی دارد! از آنطرف هم اصلاح‌طلبان برای خودشان کلی تاریخی هستند و حتی اگر آزمایش ژنتیک انجام شود بعید نیست نسبشان به روشنفکرهای عصر مشروطه هم برسد و با تقی‌زاده و میرزا ملکم خان فامیل دربیایند!

حالا این دو تا گروه با همه اهنّ و تلوپشان یه لنگه پا ایستاده بودند ببینند یک کشتی‌گیر به چه کسی رای می‌دهد و کدامیک از این دو گروه را لایق در دست گرفتن سکان شهرداری ام القرای جهان اسلام می‌داند!

دنیا را می‌بینید؟ بخدا جناب عسگراولادی با آنهمه سابقه کار سیاسی، سیاست را ببوسد و بگذارد کنار و برود یکی از بخشهای جنبی برنامه نود را اجرا کند حق دارد. به جان خودم حجاریان خودش برود دوباره(!) با سعید عسگر توافق کند که ترور شود، جا دارد! ای سیاست بی‌پدر و مادر؛ ببین چه به روز فعالان سیاسی مملکت آورده‌ای. ببین...

حالا از این روضه‌ها گذشته و به مناسبت اینکه همه مملکت علاف عباس آقای جدیدی بود، خالی از لطف نیست که گزارش جلسه انتخاب شهردار در شورای شهر تهران را از زاویه‌ای دیگر بخوانید. البته این گزارش را حتما باید با صدای ماندگار کشتی ایران، یعنی جناب آقای عامل بخوانید وگرنه لطفی ندارد.

*

خب  آقا جدیدی میاد روی تشک! دو گروه از تماشاگرا دو طرف سالن نشستن و دارن هر کدوم شعار خودشون رو میدن و کشتی‌گیر خودشون رو تشویق می‌کنن. این مسابقه با سه کشتی‌گیر انجام میشه و در واقع هر کدوم از اون دو تا که بتونن از جدیدی یه امتیاز بگیرن برنده مسابقه میشن. جدیدی با دوبنده راه راه آبی و قرمز مشخصه که در تلویزیونهای سیاه و سفید میشه اون رو با همین تفاوت از بقیه که یا آبی هستن یا قرمز تشخیص داد.

داور سوت شروع مسابقه رو میزنه. دوبنده آبی با یه زمین سه هزار متری خیز میره برای زیر گرفتن از جدیدی. جدیدی پاش رو بیرون میکشه! دوبنده قرمز معاونت نظارت شورا رو تو دست گرفته و قصد زیرگیری داره. اما جدیدی، این شیربچه ایرانی با یه دست معاونت رو میگیره اما نمی‌ذاره دست دوبنده قرمز به پاهاش برسه.

دوبنده آبی از فرصت استفاده می‌کنه و با یه خیز مچ پای جدیدی رو میگیره. اما جدیدی خیمه سنگینی رو روی بدن دوبنده آبی میزنه. آفرین به غیرت جدیدی! دوبنده آبی با دست به تماشاگراش اشاره میکنه که حق انتخاب شهردار دو تا منطقه رو بیارن تا بتونه از زیر خیمه در بیاد!

داور که می‌بینه بازی ساکن شده، سرپا میده تا معلوم نشه دو تا منطقه چی شد! دوبنده قرمز درخواست بازبینی فیلم رو داره اما قاضی تشک میگه بی‌خیال فیلم شو که اگر کار به فیلم بکشه از خودت هیچی نمی‌مونه! دوبنده قرمز سوت بلبلی میزنه و بر می‌گرده به مرکز تشک!

دوبنده قرمز به مادرش که بین تماشاگراس میگه به تماشاچیا بگو بریزن تو خیابون! اما مادرش عفت بخرج میده و میگه خواهرت رفته ساندویچی، بزار بیاد یه وقت بیرون شلوغ میشه میمونه زیر دست و پا!

واقعا جای آقا تختی خالیه! دوبنده قرمز با نامردی از پشت می‌پره و گردن جدیدی رو می‌گیره! اما جدیدی بدل می‌زنه و این دوبنده قرمزه که نقش زمین میشه. جدیدی با یه خیز پاهای دوبنده قرمز رو میگیره و می‌تابونه. آفرین به جدیدی... آفرین به جدیدی...

حالا نوبت دوبنده آبیه. هواداراش معتقدند طبق همه نظرسنجی‌های معتبر ورزشکارشون همون اول کار باید جدیدی رو می‌برد رو پل و کار رو تموم می‌کرد! دوبنده آبی دست دراز می‌کنه و پای جدیدی رو می‌گیره.  اما جدیدی زرنگتر از این حرفاس که پا به تله بده! به یه پیچ دادن پاش رو در میاره و بر میگرده سر جاش.

اجازه بدید... چی شد؟! بله بینندگان عزیز، من هم نمیدونم چی شد اما ظاهراً بازی تموم شد. بله... ظاهرا مسابقه تموم شده... مثل اینکه دوبنده آبی و قرمز الکی داشتن تلاش میکردن که از جدیدی امتیاز بگیرن. ظاهرا یکی دیگه از تماشاگرا اومده روی تشک و کار رو تموم کرده. به هر حال دوبنده آبی با یک امتیاز بیشتر تونست مسابقه رو ببره اما هنوز معلوم نیست اون یه امتیاز رو از کی گرفته...

واقعا جای آقا تختی خالیه...

  • م.ر سیخونکچی

چه چیزهایی در ایران همیشه هست؟!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ | ۲ نظر

 بعضی چیزها در ایران همیشه هست. اینا چند نمونه از اوناس:


 پراید: تهیه کنندگان سینما و تلویزیون یکی از قشرهای حامی ادامه درا بودن تولید این قاتل زنجیره‌ای هستند چرا که اگر آنها چند سال بعد خواستند فیلمی بسازند که یک دوره بیست سی ساله از تاریخ ایران را روایت کند نیازی به استفاده از ماشینهای مختلف جهت صحنه آرایی نیست و با دو سه تا پراید می توانند به خوبی خیابانهای هر زمانی را بازسازی کنند.

قصه های جزیره: بالاخره یکی از بیست شبکه صدا و سیما در یکی از ساعات شبانه روز پیدا می‌شود که مشغول پخش این سریال باشد. قصه‌های جزیره تمام نمی‌شود فقط از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود!

ساخت مصلی تهران: بسیاری از افرادی که دستشان در کار است معتقدند اگر بیست سال پیش یک آجر را در تپه های عباس آباد کاشته بودند حتی با استفاده از آبیاری دیم هم الان حداقل یک شبستان، یک حیاط و دو چشمه سرویس بهداشتی روییده بود که بتوان اسمش را مصلی گذاشت!

نامزد شدن در انتخابات: مطمئنم شما دارید به آن چیزی فکر می‌کنید که من فکر نمی‌کنم! چون برخلاف شما که به یک نفر فکر می‌کنید دارم به عده‌ای فکر می‌کنم که گویا اصولاً حرفه‌ای جز نمایندگی مردم بلد نیستند. یعنی یا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد می‌شوند یا نمایندگی مجلس. اگر هیچکدام از اینها نشد انتخابات شوراها که هست. آنهم نشد می‌روند سراغ شورایاری محلات و اگر آنهم نشد... حتی برخی از اینها انقدر به نماینده مردم بودن علاقه دارند که قرار گذاشته‌اند در انتخابات شورای انضباطی فدراسیون سپکتاکرا نامزد شوند!

صف: یکی از چیزهایی که هیچوقت در ایران به نوستالوژی تبدیل نمی‌شود صف است چراکه همیشه بهانه‌ای برای در صف ماندن وجود دارد. برای اینکه به عمق این موضوع پی ببرید کافی است به این نکته فکر کنید که حتی برای پیش ثبت نام پراید 17 میلیونی هم بعضی‌ها در صف ایستاده‌اند؛ فکر کن!

رسیدگی به پرونده برخی آقازاده‌ها: البته این مورد بالاخره یک روز تمام می‌شود اما انقدر طول می‌کشد که با تقریب خوبی می‌توان آن را در این سیاهه قرار داد. بالاخره استمهال رو که از سیستم قضایی ما نگرفته‌اند!

انتظار برای اعزام به حج تمتع: چی بگم والا؟ اگر به نظر شما 23 سال انتظار که رئیس سازمان حج اعلام کرده‌اند کم است می‌توانید این بند را ندیده بگیرید!

رضایت 91 درصدی بینندگان از برنامه‌های تلویزیون: حتی اگر سریالی تکراری برای هجدهمین بار بین ساعت دو تا سه نیمه شب پخش شود، باز هم طبق بررسی مرکز نظرسنجی صدا و سیما هفتاد درصد بیننده خواهد داشت و از بین آن هفتاد درصد هم بیش از نود درصد از این سریال اعلام رضایت خواهند کرد؛ باور کنید!

آرزوی بلیط فروشی الکترونیکی در ورزشگاه‌ها: بنابر برخی سنگ نوشته‌های تاریخی حتی قبل اختراع تو÷ و حتی خیلی قبلتر یعنی پیش از کشف دایره هم برخی مسئولان سازمان لیگ در آرزوی الکترونیکی شدن فروش بلیط در ورزشگاه‌ها بودند این هم سندش: «http://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/12.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/24.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/4.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/9.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/3.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/35.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/24.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/35.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/13.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/13.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gif»!

پرداخت وام زیر 10 میلیون با یک ضامن: بعضی چیزها هست که عوض شدن دولت‌ها در آن کوچکترین تاثیری ندارد؛ اجرایی شدن بخشنامه بانک مرکزی برای ÷رداخت وام زیر ده میلیون توسط بانکها با گرفتن فقط یک ضامن معتبر، از آن جمله است! راستی شما دو تا ضامن معتبر با نامه کسر از حقوق ندارید؟!

مقصر بودن خلبان در سقوط هواپیما: خوبی هواپیما این است که یا تصادف نمی‌کند و یا اگر تصادف کرد دیگر کسی زنده نمی‌ماند! خلبان هم جزو همان افراد است و بنابراین به راحتی می‌توان گناه سقوط را گردنش انداخت و پرونده را مختومه کرد؛ به همین راحتی!

 

  • م.ر سیخونکچی

بفرمایید همایش اعتدال!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۱ نظر

بغیر از سوهان فروشهای میدان هفتاد و دو تن قم، همین همایشهای مختلفی هم که برگزار میشود یکی از نشانه های رزاق بودن خداوند کریم است. یعنی آدم هر جور فکر میکند میبیند عاملی مادی نمیتواند به اینهمه همایش برگژار کن نان برساند. همینجور از زمین و آسمان سوژه همایش میبارد و همیشه خدا بهانه ای برای همایش برگزار کردن و اندیشیدن و نظریه صادر کردن وجود دارد. جدیدا هم که این اعتدلال بنده خدا شده است موضوع انواع همایشش و سمینار. بنده سیخونکچی هم در ادامه چند سوژه ای که به نظرم رسیده است را با محوریت اعتدلال پیشنهاد میدهم:

نام همایش: هابیل، قابیل، اعتدلال

بررسی پیشینه تاریخی اعتدلال و نقش خروج از اعتدلال در قتل قابیل توسط هابیل در اینوهمایش صورت میگیرد.


نام همایش: اعتدلال به مثابه سلطانی!

سلطانی در اینجا هیچ ربطی به پادشاهی ندارد بلکه نام نوعی کباب است! شرکت کنندگان در این همایش پیرامون ظرفیت نان رسانی اعتدال بحث میکنند!


نام همایش: اعتدلال در سانتیاگو برنابئو!

این همایش در پی بررسی نقش اعتدلال در پهنه ورزش است و با محوریت پیروزی های رئال مادرید منعقد میشود. کریستیانو رونالدو جهت سخنرانی و عکس انداختن حضار با وی به این همایش دعوت خواهد شد. حضور برای بانوان از هر جهت آزاد است!


نام همایش: اعتدلال و بندری!

این همایش میتواند دو کاربرد داشته باشد که برگزار کنندگان میتوانند متناسب با شرایط  جوی هر کدام از این دو را انتخاب کنند. در کاربرد اول بندری در نقش نوعی موسیقی فولکولور ظاهر شده و هماش مذکور هم میتواند به بررسی نقش اعتدلال د دلنشینتر شدن موسیقی بپردازد. اما در کاربرد دوم بندری عنوان نوعی ساندویچ بوده و شرکت کنندگان در همایش میتوانند درباره اعتدلال در خوردن ساندویچ و نقش آن در جلوگیری از بروز فتنه بحث کنند! کنایه فهم های حاضر در هماش هم میتوانند رونوشتی از مباحث مطروحه را به برخی آقازاده ها ارسال کنند!

  • م.ر سیخونکچی

دندانه کلید روحانی مشخص شد،بقیه‌اش چی؟!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۰ ب.ظ | ۶ نظر

 البته شما این را بگذارید پای تواضع ایشان، وگرنه ایشان کجا، دندانه کلید شدن کجا؟! ایشان بقدری در جریان اصلاحات آدم تاثیرگذاری هستند که تا حالا به تنهایی کلی درباره خیانت‌های این جریان به کشور و انقلاب اعتراف کرده‌اند! حالا انصاف است شخصیتی با چنین سابقه‌ای فقط دندانه باشد؟

البته چون خود آقای حجاریان در گفتگو با روزنامه بهار گفته‌اند «حاضریم دندانه کلید ایشان باشیم»، دیگر ما دستمان بسته است. خوب شاید خودشان دندانه دوست دارند وگرنه به ما بود حداقل ایشان را بعنوان جاسوییچی استفاده می‌کردیم!

علی ای حال و با توجه به این فرمایش جناب حجاریان، بد نیست حدس بزنیم کلید جناب روحانی چه چیزهایی دیگری هم نیاز دارد تا سایر دوستان اصلاح‌طلب هم از بی‌کاری دربیایند و بعد از دندانه شدن آقای حجاریان، به این پست‌ها گمارده شوند.

1

خب هر کلیدی در وهله اول جا کلیدی لازم دارد. یکی از نقش‌های جاکلیدی این است که کلیدهای مختلف را کنار هم نگه می‌دارد. جا کلیدی‌ها هم غالبا حلقه‌هایی دایره‌ای شکل هستند. اصلا هیچ تا حالا به این فکر کرده بودید که اگر چند تا جا کلیدی را روی هم بگذارید استوانه شکل می‌گیرد؟! خب برعکس این هم می‌شود دیگر. یعنی هر جا کلیدی برای خودش یک استوانه کوچک است.

حالا اگر جناب استوانه نمی‌توانند نقش جاکلیدی را بازی کنند و محذوریت دارند، می‌شود از چند استوانه کوچک بعنوان جا کلیدی سود جست. فقط باید هر چند وقت یکبار بهشان مرخصی داد یه تک پا تشریف ببرند دادگاه و برگردند. دادگاه هم که حالا حالاها ادامه خواهد داشت! بعله...

2

کلید بعد از دندانه و جا کلیدی، یک نیاز اساسی دیگر هم دارد. برای هر کلیدی باید سریع یک کلید زاپاس تهیه کرد. بالاخره کار است دیگر، دیدی افتاد و گم شد. حالا چه خاکی به سرمان بریزیم. اصلا ما هیچی، آقای روحانی چکار کنند بدون کلید؟ اصلا آقای روحانی هم هیچی، آقای حجاریان برود دندانه کدام کلید بشود بنده خدا؟!

پس باید هرچه سریعتر برای کلید آقای روحانی زاپاس درست شود. بنابراین از انجا که مهمترین بخش هر کلیدی هم دندانه‌های ان است، جناب حجاریان لطف کنند و در اولین فرصت سایز خود را بدهند به نزدیکترین کلیدساز تا در اسرع وقت از روی سایز ایشان دندانه‌های کلید زاپاس طراحی شود.

3

آقاجان اصلاً هر کلیدی کار اصلی‌اش چیست؟ باز کردن قفل است دیگر. البته آقای روحانی که گفته بودند آمده‌اند با کلیدشان قفلهای زندگی مردم را باز کنند؛ خدا خیرشان بدهد. اما بالاخره این دندانه ها هستند که باید در قفل بچرخند دیگر.

حالا اگر آقای روحانی اجازه بدهند افرادی مثل حجاریان دندانه‌های کلیدشان بشوند(آخی... فکر کن! طرف می‌خواهد دندانه شود، کار سختی است ها بخدا!) بعید است دیگر این دندانه‌ها در قفل زندگی مردم بچرخند و این قفل را باز کنند. آنوقت است که باید دنبال یک قفل دیگر هم برای کلید گشت.

البته پیدا کردن قفل جدید خیلی هم سخت نیست. اینهمه ضد انقلاب خارج نشین، چند تا فتنه گر داخلی گوگوری مگوری، غارتگر بیت المال و.. بالاخره اینها هم در زندگی‌شان کلی قفل دارند. آقای حجاریان می‌تواند در قفل‌های آنها بچرخد. بچرخد تا بچرخیم!

  • م.ر سیخونکچی

10 حق فراموش شده نمایندگان مظلوم!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۹ ب.ظ | ۱۰ نظر

 آدم یکجوری‌اش می‌شود! طرف برای خودش کسی است؛ کلی مردم جمع شدند و به‌اش رای دادند، کلی عکس با کت و شلوار دارد! کلی شعار داده به این گندگی. چقدر تحلیل درباره شرایط خطیر خاورمیانه و وضع حقوق شهروندی در منطقه شاخ آفریقا دارد. باور کنید! کلی برای خودش آدم مهمی است. اما همین ایشون دغدغه‌اش این است که دوران نمایندگی‌اش که تمام شد هنوز اجازه بدهند از پاویون استفاده کند یا بیاید داخل طرح ترافیک!

باور کردنش سخت است؛ نه؟ هیچ فکر می‌کردید کار 21 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اینجا بکشد؟ باز صد رحمت به آن طرح حقوق مادام‌العمر؛ هزار آفرین به گلایه‌تان از کم بودن 100 میلیون هزینه مصوب برای رهن خانه نمایندگان! لااقل اگر می‌خواهید دغدغه معیشت داشته باشید، دغدغه‌های گنده گنده داشته باشید. آدم دوست دارد اگر نماینده‌اش فقط به فکر رفاه حال خودش هم هست، باز آدم با عزت نفسی باشد. واقعا یعنی انقدر دوست دارید هی از پاوین رد بشوید؟!

دارم طرح 21 نفر از نمایندگان مجلس برای «استمرار حقوق مکتسبه غیرمالی نمایندگان» را می‌گویم. 21 نفر از عصاره فضائل ملت(جان من بروید اسامی‌شان را بخوانید اینها را بشناسید) طرحی داده بودند تا بر اساس آن برخی حقوق غیر مالی نمایندگان مثل استفاده از پاویون، مجوز طرح ترافیک، حمل سلاح، پاسپورت سیاسی و... همچنان بعد از دوره نمایندگی برای نماینده محفوظ باشد. دلیلشان هم این بوده که اگر بده چرا در برخی کشورها اینطور هست؟!

البته گویا این طرح انقدر سخیف بوده که در همان مرحله وصول با مخالفتهایی روبرو شده و حتما به نتیجه نمی‌رسد اما از آنجا که اگرچه این طرح تصویب نشد اما آن نمایندگان همچنان نماینده هستند، در زیر برخی حقوق غیر مالی مکتسبه دیگر به نمایندگان پیشنهاد می‌شود. این نمایندگان می‌توانند در راستای رفع دغدغه‌های بحق خود این موارد را در طرحهای بعدی استفاده کنند.

 

1. حق استفاده بدون نوبت از سرویس بهداشتی عمومی در اماکن مختلف!

2. حق سوار شدن سه نسل بعد از نمایندگان به تاب و سرسره بدون رعایت نوبت.

تبصره: فرزندان بلافصل نمایندگان می‌توانند علاوه بر سوار شدن بدون نوبت، به سایر کودکان زبان درازی هم بکنند!

3. حق ایستادن روی خطوط عابر پیاده پشت چراغ قرمز.

4. حق بوق زدن روبروی بیمارستان‌ها.

5. حق بیرون بردن سر از پنجره خودرو و جیغ بنفش کشیدن در تونل‌ها!

6. حق خرید نان بربری خاشخاشی با قیمت نان بربری ساده!

تبصره 1: نمایندگان می‌توانند هنگام حضور در نانوایی و تا نان از تنور در بیاید، نوک انگشت سبابه را با آب دهان خیس کرده و روی خاشخاش‌های روی میز زده و تناول بکنند.

تبصره 2: هر کدام از حاضران در نانوایی که به این نماینده با نگاه تحقیرآمیز بنگرد به یک تا سه سال کار اجباری در جزیره سیری محکوم می‌شود!

7. حق جواب سلام ندادن به مردم مستضعف پابرهنه(صاحبان سابق انقلاب).

تبصره: اگر طرف خیلی مستضعف بود نمایندگان می‌توانن از عباراتی مثل ایششششه استفاده کرده، بینی خود را گرفته و سریع از محل دور شوند.

8. حق سوا کردن میوه‌های خوب و رسیده در همه میوه فروشی‌ها.

9. حق اعلام نام نماینده از بلندگوی، فرودگاه، ترمینال، ایستگاه راه آهن و... هنگام ورود نماینده به آنجا.

تبصره: هنگام شنیدن نام نماینده همه مردم موظف هستند بلند شده و به احترام او بیاستند تا فرزند نماینده به داشتن چنین پدر محترمی افتخار کند!

10. حق نشستن کنار پنجره هواپیما در پروازهای داخلی.

تبصره: برای اجرا شدن هرچه سریعتر این بند در پروازهای خارجی شایسته است دولت محترم اعتدال، زمینه تعامل با همه کشورهای متخاصم را فراهم کند!

  • م.ر سیخونکچی

توضیح المسائل تطبیقی لابی‌گر اعظم!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۲ ب.ظ | ۱۰ نظر

یکی از فعالان سیاسی که با حفظ سمت به تبیین برخی افعال سیاسی بر مبنای احکام دینی می پردازد، در جدیدترین اظهار نظر خویش لابی کردن را مصداق امر به معروف و نهی از منکر دانسته‌اند(اینجا). با توجه به نزدیکی ماه مبارک رمضان و اشتیاق عموم امت مسلمان برای آشنایی بیشتر با احکام و تفاسیر آنها، برخی از سایر نفاسیر احکام دین را هم از رساله این مفتی اعظم ذکر می‌کنیم:

 

عمل سیاسی

مصداق حکم شرعی

توضیحات

سکوت در فتنه

شک بعد از محل

همانطور که شک بعد از محل در نماز باطل است، پرداختن به موضوع ساکتان فتنه هم بعد از اینهمه مدت از بیخ باطل است!

ائتلاف سه گانه

ازدواج موقت!

در این ائتلاف مانند متعه، هم عقد مدت دار است و هم بعد از پایان عقد کسی از کسی ارث نمی‌برد!

استفاده از بیت المال برای تبلیغات انتخاباتی

خون کمتر از درهم

همانطور که این خون موجب بطلان نماز نمی‌شود، آن استفاده هم موجب خروج از دایره اصولگرایی یا حتی خروج از دایره مصادیق «صالح مقبول» نمی‌گردد!

مصادره رئیس‌جمهور منتخب

اکل میته

حالا که گزینه مورد نظر ما رای نیاورده مجبوریم او را اصولگرا بدانیم

اتصال به خاندان استوانه

آب متصل به کُر!

هر چیزی با وصل شدن به این خاندان محو می‌شود!

تیمم بدل از غسل

 صالح مقبول

 با این تفاوت که در صورت وجود آب هم می‌توان تیمم کرد!

 

جمع بین اختین

با همه جناح‌ها پریدن

اگرچه جمع بین اختین(ازدواج همزمان با دو خواهر) حرام است اما با همه جناح‌ها پریدن عین اعتدال و بزرگواری و شیخوخیت است و نه  تنها هیچ اشکالی ندارد که از این به بعد مستحب هم هست.

دفع افسد به فاسد

بستن با هر گروه و هر کسی برای از راه به در کردن مخالف!

 

کثیر الشّک

زیادی نامزد اصلح عوض کردن

مثال: چند سال قبل رئیس ستاد یکی بودن، چند سال بعد ثبت نام کردن برای رقابت با او، بعد با یکی دیگر ائتلاف گفتمانی کردن، سپس بعد از یک مناظره یکی دیگر را بعنوان نامزد اصلح معرفی کردن و.../ چنین شخصی نباید به شک(یا انتخاب) خود توجه کند!

واجب النفقه

 حامیان انتخاباتی

زیر پر و بال گرفتن و پروژه دادن به اسپانسرهای تبلیغاتی بعد از رای آوردن واجب شده و جزو نفقه‌های فرد پیروز است.

ناشزه

عضو متمرد فراکسیون!

ناشزه: زنی که از شوهر تبعیت نکند

نبش قبر

یادآوری جنایت برخی در فتنه 88

حرام است!

عین نجاست

...

در عالم سیاست عین نجاست نداریم! همه نجاست‌ها عارضی است که قابل پاک شدن است که بعد از پاک شدن می‌شود با هر کسی تعامل کرد.

خیار مجلس

...

خیار مجلس در شرع یعنی اختیار فسخ معامله که مختص به خریدار و فروشنده و در مجلس معامله است. و در سیاست یعنی...

امر به معروف و نهی از منکر

لابی!

 

 

  • م.ر سیخونکچی

مصاحبه با یک حلزون که ترشحاتش را احتکار کرد!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۸ ب.ظ | ۴ نظر

(توضیح ضروری: در این متن همه کرم‌ها را کِرِم بخوانید و نه کِرم یا کَرَم یا هر چیز دیگه.)

 


خبرنگار: خودتان را معرفی کنید.

حلزون: بنده حلزون هستم، هفت ساله، از حومه تهران.

خبرنگار: شما رو به چه جرمی گرفتند؟

حلزون: راستش بنده در حال کشیدن خودم به سختی بر روی خاک بودم که بازداشت شدم. گویا دلیل بازداشتم هم تقلبی بودن «کرم حلزون» تبلیغی در صدا و سیماست.

خبرنگار: شما چه دخالتی در ساخت، تبلیغ و توزیع این کرم‌ها داشتید؟

حلزون: راستش بنده هم خودم خیلی نمیدونم نقش من این وسط چیه. اما خب ظاهرا مدیران شرکت رو که نمیشه مواخذه کرد چون باعث فرار سرمایه گذاری از کشور میشه؛ مسئولان بهداشت کشور هم که موقعیت حساسی دارند و صلاح نیست باهاشون برخورد بشه؛ مدیران صدا و سیما هم که هیچ؛ با این وضعیت خود بنده هم پیشنهاد بازداشتم رو تنها راه موجود می‌دونم و از این بابت خیلی ممنونم!

خبرنگار: حالا اتهماتون بطور مشخص چیه؟

حلزون: با توجه به اینکه ظاهراً در این کرم‌ها اصلاً از عصاره حلزون استفاده نشده، من متهم هستم که چرا عصاره ترشحات خودم رو احتکار کرده و در اختیار تولیدکنندگان این کرم قرار نداده‌ام!

خبرنگار: واقعاً؟ خب جداً شما اونهمه ترشحات رو می‌خواستید چی کار؟ چرا از توزیع آنها دریغ کردید؟!

حلزون: ببین عزیزم! من شما رو به دقت در تفاوت‌های فیل و حلزون توصیه می‌کنم!

خبرنگار: ببخشید متوجه نشدم!

حلزون: من حلزون هستم نه فیل! کلا مساحت زیر شکم بنده که با زمین تماس داره، یک و نیم سانتی‌متر مربعه. اگر تمام 24 ساعت روز رو هم راه بروم و حتی با سرعت یوزپلنگ بدوم، باز هم مگه ترشحاتم به انداه چند قوطی کرم میشه؟!

خبرنگار: عجب!

حلزون: بله... برخی افراد بنده رو با بشکه ترشحات حلزون اشتباه گرفته‌اند! اگر اجداد بنده هم به همراه خانواده‌هاشون در برنامه دویدن فوق الذکر مشارکت می‌کردند بعید است به اندازه‌ای که این افراد تبلیغ کردند، ترشحات حلزون آماده می‌شد!

خبرنگار: بنابراین شما خودتون رو مقصر نمی‌دونید؟

حلزون: والّا چه عرض کنم! به هر حال ظاهراً این وسط فقط ما قابل مقصر دونستن هستیم.

خبرنگار: در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

حلزون: بله... من یک توصیه دارم و یک سوال. بنده در ابتدا توصیه‌ای دارم به هم‌نوعان خودم و اون اینکه سعی کنید یک دستمال دستتان گرفته و از هر جا که رد میشید رد ترشحاتتون رو پاک کنید تا سوءاستفاده‌کنندگان تهییج و ترغیب به سوءاستفاده از شما نشوند!

خبرنگار: و اما سوال؟

حلزون: و در پایان سوالی دارم از مسئولان. آقایان مسئول! آیا اگر این شرکت بجای «کرم حلزون»، مثلاً «کرم سوسمار» یا «کرم مار بوآ» تولید کرده بود، باز هم می‌رفتند بجای مقصر اصلی، یه سوسمار یا مار بوآ رو بگیرند و همه کاسه کوزه‌ها رو سر اون بشکنند؟ حالا چون ما حلزون‌ها فقط ترشحات داریم، نه دندون و نیش، این حقمونه؟! حالا باز جای شکرش باقیه ما یه صدف داریم. اگر طرف «کرم سوسک» درست کرده بود که همون دم در یه دمپایی میکوبیدن تو سر یه سوسک و تموم!

  • م.ر سیخونکچی