طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

روح توافقنامه ژنو آمپول ایدز می‌خواهد!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ | ۳ نظر

 به یک عدد داروی درمان ایدز نیاز مبرم دارم با التماس دعای خیر

(روح توافقنامه ژنو!)

 لطفا مقداری توتون دوسیب پرتقال با پیک برای مان بیاورید
کمپ تیمهای ملی، دست راست
آقای...

 فوری فروشی
کلیه سالم، در حد نو، بدون خوردگی، صاحبش هر شب قبل از خواب از سرویس بهداشتی استفاده کرده است!
(به دلیل بالارفتن تعرفه پزشکان و نیاز فوری فروشنده برای تامین مبلغ ویزیت برای مراجعه به دکتر سرماخوردگی، کلیه زیر قیمت بازار فروخته می‌شود!)

 زیر قیمت بازار
تعدادی قابلمه و دیگ بزرگ به علت تغییر شغل به فروش می‌رسد
این دیگ ها برای تعدادی آقای دکتر بوده که در آنها کیک زرد می‌پختند!
علاقه مندان درخواست‌های خود را به سازمان انرژی اتمی ایران ارسال فرمایند
با تشکر و امتنان و لبخند! (سازمان انرژی اتمی سابق- اداره هسته درآوری حاضر)

  مسابقه جمله سازی
«ما تعلیق کردیم؟ ما کامل کردیم!»
علاقه مندان بعد از ساختن جمله با این کلمات آنها را به دبیرخانه دائمی جمله سازی مستقر در نگهبانی سازمان ملل تحویل دهند!
(دبیرخانه دائمی جمله سازی)
 
 خریدار زنبیل در محل
با بالاترین قیمت زنبیل های شما را برای گرفتن سبد کالایی دولت خریداریم
(اتحادیه فعالان مبارزه با گداپروری!)

 آمپول غیرت رسید
بدون درد و خونریزی
مناسب برای تزریق به انواع سیب زمینی از نوع پشندی و غیر پشندی
تزریق در محل حتی در فرودگاه!
(تزریقات خانه عدالت)

  ملک تجاری فروشی
کلنگی، دو نبش
اوکازیون برای باز کردن دکان دونبش برای خوردن همزمان از توبره و آخور
(به مشاور املاک «برادران فتنه‌گران88 - دوستداران نظام92» مراجعه  فرمایید)

 فیش حقوقی شما را خریداریم
بهترین خریدار فیش‌های حقوقی زیر یک میلیون تومان
(ستاد یارانه دوستان مقیم مرکز)

 به یک گوشکوب نیازمندیم
به یک کوشکوب ساده بدون کارنامه مسئله دار سیاسی جهت مخفی کردن معاونین فعال در فتنه 88 پشت آنها نیازمندیم

  • م.ر سیخونکچی

نامه فتحعلی شاه قاجار به صادق زیباکلام

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۴۲ ب.ظ | ۷ نظر

میرزا صادق خان زیبا الدوله

سلام

در همین ابتدا لازم است توضیح دهیم که چرا شخص همایونی خودمان دست به دوات برده و جنابتان را مخاطب قرار داده ایم. اول آنکه در این مکان نه خبری از غلامان و چاکران هست و نه نشانه‌ای از ملازمان و جان‌نثاران تا بدوند و قلم از دستمان بگیرند؛ هرچند که تا دلمان بخواهد موکل عذاب هیکلی و تنومند وجود دارد که سیخ و میخ به دست آماده انجام وظیفه در تمام ساعات هستند!

بنابراین چاره‌ای نمی‌ماند که شخص شخیص خودمان زحمت برداشتن قلم را بر خویشتن هموار کنیم. اما این همه ماجرا نیست. اتفاقی که افتاده است چنان سترگ و مهم است که حتی اگر همه چاکران هم بودند باز لازم بود شخصا به کتابت بپردازیم. و اصلش همین دلیل دوم است که سبب نوشتن این مکتوب شده است و آن اینکه:

دیروز سه ساعت از ظهر گذشته تازه از حمام قیر داغ فارغ شده بودیم که این مردک دبنگِ آدولف نام با شرمساری جلو آمد و دست و رویمان را بوسید. ما هم گفتیم بکش کنار آن هیکل نجست را کافر زندیق که سر تا پایمان را آلوده کردی! آخر می‌دانی، بیچاره تازه از استخر کثافات در آمده بود! خلاصه بعد از کلی معذرت خواهی و دستبوسی زبان باز کرد که به سیبیلم قسم من در مورد تو اشتباه می‌کردم. گفتم آخر مردک تو مگر چقدر سیبیل داری که به آن قسم هم میخوری؟! آن یک بند انگشت سیاهی را که نمیشود سبیل گفت، زنان حرمسرای ما از این بیشتر سبیل داشتند!

خلاصه بنده خدا بور شد و بر شرمندگی‌اش افزود. گفتیم حالا بنال ببینیم چه چیز باعث شده تا تو بالاخره سر به آستان ما بسایی و اظهار جان‌نثاری کنی؟ نالید که راستش در این چند ده سالی که توفیق ملازمت شما را داشته‌ایم نبوده از معاصی که نکرده و از مسکری که نخوردیم و باقیمانده‌اش را روی صورت همایونی بالا نیاورده‌ایم و نوبده لیچاری که به خیک شما نبسته باشیم. تا این را گفت خشم سراسر وجودمان را گرفت وخواستیم به چاکران بگوییم یک سبیل آتشی مشتی بکشند پدرسوخته را که بلند شدن هق هقش دلمان را سوزاند. گفتیم حالا تهش را بگو که الان سانس اره‌برقی می‌رسد و وقت نداریم!

کچل دماغش را بالا کشید و گفت که هر چه در این سالها کردیم نبوده مگر به واسطه اینکه آنقدر فحش و لعنت و استهزاء پشت سرت بود که این حرفها که ما می‌زدیم حکم دعای خیر را داشت!

خب می‌دانی میرزا صادق خان! حق داشتن بنده خداها. وقتی اطفال مملکت خودمان هنوز اکابر نرفته قصه خیانتها و بی‌کفایتی‌های ما را می‌دانند و انواع و اقسام بدو بیراه‌ها را نثار ما و والده گرامی می‌کنند، چه انتظاری است از این مردک دیوانه جرمن و آن موسیلینی چکمه‌ای و از همه ازگل‌تر آن چرچیل روباه صفت؟ چه انتظاری هست؟ ها! چه انتظاری هست؟!

خلاصه اینکه مردک آدولف کلی زنجه مویه کرد و دلمان را ریش کرد تا بالاخره گفت: «اما امروز چیزی دیدم که فهمیدم اسم تو بد در رفته فتحعل خوان!»

حالا بنده همایونی بر خود لازم دانستم که این مرقومه را بفرستم و شخصاً از شمای زیباالدوله قدردانی کنم که باعث شدید این ذهنیت تاریخی درباره ذات اقدس ملوکانه ما تغییر کرده و دیگر فک و فامیل ما بتوانند سر راحت بر بالین ابدی بفشارند.

شاید هنوز هم گیج بزنید که از کدام کارتان حرف می‌زنیم؟ میگوییم. تا همین چند وقت پیش این جمله ما که وقتی نخستین کمپانی‌های استعماری برای انعقاد قرارداد مربوط به استخراج نفت به ایران می‌آمدند، گفته بودیم: «به چه درد می‌خورد این مایع سیاه بدبوی بی خاصیت؟ بدهیمش به اینها برود پی کارش ...»! چنان برای ما مایه رسوایی شده بود که نگو. اما از وقتی که جنابتان در نامه‌هایی به میرزا حسین خان شریعتمدار و آشیخ حمید رسایی نوشته‌اید که انرژی هسته‌ای به چه درد ایران می‌خورد و اصلش باید بی‌خیالش شویم و بدهیم لولو جای ممه آن را بخورد و از این حرفها، انگار بار بزرگی از روی داش ما برداشته شده است. همین آدولف خودمان هم دیگر کمی با دیده احترام به ما می‌نگرد، این مردک موسیلینی کمتر انگشت در چشم و چالمان می‌کند و آن چرچیل قرومپت دیگر به ریش اسکل بودنمان نمی‌خندد و مکار بودنش را به رخمان نمی‌کشد. و ما همه اینها را مدیون جنابتان هستیم با این درافشانی‌هایتان. اگر با همین دست فرمان ادامه دهید انشاالله خاطره ترکمانچای و گلستان هم بالکل از ذهن تاریخ پاک خواهد شد و هیچ بعید نیست چندی بعد یکی از وطن پرست ترین شاهان ایرانی لقب بگیریم.

خب دیگر باید بروم. ملک عذاب با گرز آتشین آمده و منتظر است!

  • م.ر سیخونکچی

پس بگو، ژنشان تغییر کرده است!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۴:۰۵ ب.ظ | ۳ نظر

یکی از متخصصان گفته است که آلودگی هوا موجب تغییر ژن افراد می‌شود. بعد از شنیدن این خبر نفس عمیقی کشیدیم و خیالمان راحت شد که پس همه چیز تقصیر آلودگی هواست وگرنه آدم انقدر سیب زمینی نمیشود که! آخیش...

  • م.ر سیخونکچی

عکس یادگاری از اجلاس ژنو2

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

جایزه صلح برای قصاب

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

شعر طنز/ خسته ام از سیاست لبخند

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ | ۱ نظر

از پس یک بهار اجباری!
زنده شد خاطرات تکراری

محور هر شرارتیم انگار؛
هر چه بخشش کنی تو خرواری!

آن زمستان ِ رفته را عشق است
آمدی با بهار دشواری

خسته ام از سیاست لبخند
هوس گریه کرده ام...آری!

تو به جز  خنده، بعدِ هر تحقیر!
دیپلماسی بهتری داری؟!

مثل کبکی که عاشق برف است
سر خوشی با بیان انکاری!!

غرق در فکر ارتباطی؟... نه؟
خواب خوش در لباس بیداری

خط قرمز کشیده است آقا(روحی فداه)
پای خود را جلو تو نگذاری!

یادت آور سه رنگ پرچم را
حرمت سرخ آن نگه داری
ح.م

  • م.ر سیخونکچی

از توافق ژنو و میوه‌های هسته دار تا آلودگی هوا

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ | ۱۴ نظر

یا اخبار در آینده‌ای نه چندان دور


(چند روزی رفته بودم پابوس امام رضا علیه السلام، ببخشید اگر وبلاگ به روز نشد.)


آنقدر سوژه و خبر و ماجرا زیاد است که هر طنزنویسی چهارشاخ می‌ماند کدامش را دستمایه قرار دهد و مطلب بنویسد. اینجانب برای اینکه نسبت به هیچکدام از سوژه‌ها ظلم نشود سعی کرده ام به مهمترین آنها بپردازم. برای اینکار بد ندیدم بخشی از اخباری را که احتمالاً 40 سال بعد در بخشهای مختلف خبری صداو سیما به سمع و نظرتان خواهد رسید، را جلوتر به سمع و نظرتان برسانم:


  اخبار سیاسی

امروز عصر یک محموله ارزی وارد کشور شد. این اتفاق در راستای اجرای توافقنامه ژنو انجام گرفت. بدین ترتیب قسط هزار و سیصد و بیست ودوم از دارایی‌های بلوکه شده ایران در غرب به ارزش سه دلار و بیست و پنج سنت توسط کیف جیبی سفیر سوئیس درایران، وارد کشور شد. بر همین اساس، ایران نیز هزار و سیصد و بیست و دومین مرحله از اجرای تعهدات خود را آغاز کرد. ایران در این راستا کل بذر و دانه میوه‌هایی که هسته دار هستند را نابود کرد و متعهد شد زین پس هیچگونه میوه هسته دار کشت نکند. گفتنی است آمریکا چندی پیش نسبت به مشاهده یک موز در میدان میوه و تره بار کاشمر هشدار داده و وجود میوه‌ای که از بیخ هسته دار است را نشانه عدم حسن نیت ایران دانسته بود. ایران نیز در مقابل تهدید کرده بود که اگر آمریکا حتی به اندازه یک سنت از قسط سه دلار و بیست و پنج سنتی خود کم کند، ایران بصورت یک طرفه روح توافقنامه ژنو را مورد عنایت قرار خواهد داد. آمریکا گفته زرشک. ایران سکوت کرد!


  اخبار ورزشی

 صد و پنجاه و دومین شهرآورد تهران بین تیمهای فوتبال استقلال و پیروزی طبیعتاً با نتیجه صفر صفر پایان یافت. از اتفاقات قابل تقدیر این بازی رد شدن یک توپ از هفت متری تیرک دروازه و زدن سه شوت محکم توسط بازیکنان بود که تماشاگران را به وجد آورد. یکی از بازیکنان در مصاحبه بعد از بازی با اشاره به همین اتفاقات گفت: من نمیدونم باتوجه به خلق چنین صحنه‌هایی در بازی چرا تماشاگران فریاد بی‌غیرت بی‌غیرت سر دادند. وی هشدار داد در صورتی که باشگاهها به تعهدات خود برای پرداخت 5 میلیارد تومان قسط دوم این فصل بازیکنان عمل نکنند احتمالا در شهرآورد بعد فقط توپ در گردالوی وسط همین خواهد چرخید؛ خود دانید.


  اخبار  اقتصادی

همایش «فساد اقتصادی، چرا و چگونه» توسط موسسه آزاد اندیشان جیب فردا برگزار شد. تلاش برای تبدیل فساد اقتصادی از یک تهدید به فرصت، از اهداف این همایش اعلام شده است. دبیر این همایش با اشاره به چهل سال تلاش برای ریشه کنی فساد اقتصادی گفت: آدم عاقل وقتی می بینه فساد اقتصادی رفع شدنی نیست لااقل کاری میکنه که پولش بره تو جیب خودش.

با توجه به این گفته‌ها واضح و مبرهن است که شرکت کنندگان در این همایش تا چه حد آدمهای عاقلی هستند! گفتنی است یکی از متهمان امنیتی فتنه 88 که همچنان پرونده‌اش در دست بررسی است و خود با وثیقه 10 میلیارد تومانی آزاد است در این همایش سخنرانی ویژه‌ای با عنوان «نسبت آقازاده و فساد» خواهد داشت. شرکت در این همایش برای عموم آزاد نیست، عموم غلط کرده‌اند بخواهند در این جور همایش ها شرکت کنند!


  اخبار اجتماعی

استانداری تهران امروز را روز جشن و تعطیل عمومی اعلام کرد! روابط عمومی استانداری تهران با اشاره به اینکه طبق آمارها امروز یک نفر از تهرانی ها به دلیلی غیر از آلودگی هوا مرده است، این اتفاق را نشانه تاثیرگذاری برنامه‌ها برای کنترل آلودگی هوا دانست. گفتنی است یکی از تهرانی‌ها امروز هنگام عبور از خیابان با یک خودرو تصاودف کرد و مُرد. این گزارش می‌افزاید در حالی که آلودگی هوا در چهل سال قبل یکی از اصلی‌ترین دلایل مرگ و میر تهرانی‌ها اعلام شده بود، این معضل در سالهای اخیر به تنها دلیل مرگ و میر تهرانی‌ها تبدیل شد. استانداری تهران در اطلاعیه خود اضافه کرده که اگرچه جشن عمومی اعلام شده است ولی مردم برای اینکه بخاطر آلودگی هوا نمیرند بهتر است از خانه بیرون نیایند.

  • م.ر سیخونکچی