طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

سانتری رژ بجای سانتریفیوژ!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ | ۱ نظر
  • م.ر سیخونکچی

حاج خانوم «ریختن تو خیابون»!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۴۵ ب.ظ | ۳ نظر

آخه زن حسابی، خانم عاقل، بانوی محترم! چی بگم؟! آدم مگه مجبوره حرف بزنه؟ یا لااقل مگه مجبوره هر حرفی رو بزنه؟ یه کاره بلند شدی گفتی وضعیت زنها قبل از انقلاب بهتر بود؟ آره، بهتر بود؟ مثلا فقط همین یه نمونه رو چی داری بگی؛ مثلا قبل از انقلاب والده گرامی خود شما می‌تونست راه بیفته و تو هر همایش و اجلاس بی‌ربط و با ربطی شرکت کنه؟ نه دیگه، خداوکیلی می‌تونست؟

همایش روز پزشک، تحلیف رییس جمهور، اختتامیه جشنواره فیلم فجر، مراسم معارفه رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت، اختتامیه کنفرانس وحدت اسلامی، اجلاس دانشگاه آزاد و... . خداییش اگر انقلاب نشده بود ربط والده گرامی به این مراسم‌ها چی بود؟ البته همین الان هم که انقلاب شده خیلی معلوم نیست این ربط چیه ها! ولی اگر انقلاب نشده بود که دیگه کلاً ربطی نداشتن ایشون. اصلا اگر انقلاب نشده بود و ابوی جنابعالی اینی که الان هستن، نبودن، والده مکرمه میتونست تو روز روشن بگه «بریزید تو خیابون»؟!

حالا که شما جواب نداری بدی، ما خودمون رفتیم سراغ ایشون تا ببینیم دلیل حضور ایشون تو این مراسمات چیاس. این گفتگو بعد از اختتامیه جشنواره فیلم فجر گرفته شده.

 

سلام حاج خانوم؟

سلام پسرم. میگم شما خبرنگارها هم کیف می‌کنید ها، همش «میریزید تو خیابون»!

نه حاج خانوم، ما کلی از وقتمون رو پشت میز و رایانه هستیم. بگذریم. میگم حالا شما چی شد از خونه اومدید بیرون؟ یه چند سالی خبری ازتون نبود!

راستش من هم دیگه دلم پوسید تو اون خونه دراندشت، گفتم یک کم «بریزیم تو خیابون» و بیایم ببینیم تو این همایشها چه خبره.

خیلی هم خوب! حالا نظرتون راجع به فیلمها چی بود؟

راستش مادر من که خیلی فیلم ندیدم. شنیدم که یکی دوتاشون درباره «ریختن تو خیابون» سال 88 بوده که خدا اجرشون بده! خدا به هر کی که هر جوری از دستش برمیاد «میریزه تو خیابون» اجر بده، خیر ببین مادر!

نظرتون راجع به داوری‌ها چیه. به نظرتون خوب بود، حق کسی خورده نشد؟

والا مادر نه، خوب بود دیگه، بالاخره اگر کسی ناراضی بود که خب «میریخت تو خیابون» دیگه!

توصیه‌تون به کسانی که فکر می‌کنن سیمرغ حقشون بوده و برگزیده نشدن چیه؟

«بریزن تو خیابون»!

در مورد حرفهای آقای عطاران که گفته بود برای خنداندن مردم حاضرم شلوارم رو هم بکشم پایین، نظری ندارید؟

والا چی بگم مادر، این حرفها خوب نیست، لااقل تو «خیابون» از این کارها نکنن. روش همون زنه، چی بود اسمش... آهان... رهنورد برای خندوندن مردم بهتره. از همون حرفا بزنن مردم بخندن بهتره مادر. شلوار و اینا چیز خوبی نیست مادر.

کدوم حرف خانوم رهنورد منظورتونه حاج خانوم؟

همون که گفته بود مگه مردم لرستان داماد خودشون رو ول میکنن برن به یکی دیگه رای بدن. وقتی میشه با این چیزا مردم رو خندوند چرا آدم باید بذاره کار به شلوار بکشه! اون شوهرش هم برای اینکه کارش بعدها به شلوار و اینا نکشه رفت این رو گرفت دیگه، فکر آینده رو کرده بود. آره مادر!

حالا قصد دارید به حضورتون تو همایشهای مختلف ادامه بدید؟

چرا که نه مادر جون؟ فعلا که بهانه‌ای نداریم بخاطرش «بریزیم تو خیابون»، لااقل اینطوری یک کم دلمون باز میشه.

موفق و موید و «در خیابون» باشید! ممنون که وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید!

خواهش میکنم مادر... تو هم وقتی «از تو خیابون» رد میشی مواظب خودت باش!

  • م.ر سیخونکچی

باورتان می‌شود؟!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ | ۱ نظر

«بعضی ها از عدم خشونت دولت سوء استفاده می کنند باید با کارگران اعتصابی که خواهان عیدی هستند آن هم در شرایط کنونی کشور بی رحمانه برخورد کرد ...نباید به این افراد رحم کرد ...»

باورتان میشود گوینده این سخنان آقای رفسنجانی در سال 59 هستند؟ حالا جالب نیست که همین ایشان می آیند و میگویند مردم از برخی تندرویهای اوایل انقلاب ناراحت هستند؟ و از اینها بدتر آیا باورتان میشود ایشان پدر دولت اعتال هستند؟باورتان میشود؟ ندیدید چه کسی سنگ پای مرا برداشت؟!

  • م.ر سیخونکچی

بنزین هم بعله...

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۰۴ ب.ظ | ۱ نظر
  • م.ر سیخونکچی

من کلی پول دارم گداها!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ | ۷ نظر

گزارشی نه چندان محرمانه از جلسه شورای شهر تهران


یکی از هفته نامه‌های تازه روزنامه شده رفته با یکی از زنان ثروتمند تازه عضو شورای شهر شده، مصاحبه کرده و اون بنده خدا هم در کمال تواضع گفته که شوهرش چقدر ماشین دوست داره و بنز و لکسوس و پرادو و... داره اما خودش از این ماشینای زمخت خوشش نمیاد و خونه 500 متری تو نیاوران داره و ریسک ۶ میلیاردی تو صادرات سنگ آهن به چین داره و... خلاصه کلی از این حرفهای زنانه زده برای مردمی که تو صف سبد کالا هستند! از اون طرف هم عضو دیگر شورای شهر کنسرت موسیقی برگزار میکنه و رئیس دانشگاه آزاد فلان جا میشه و دیگری که ورزشکاره و رئیس شورا هم که رفته بوده سر فیلم شهر موشها و گفته بوده من رو رییس شورای شهرتون کنید و...

یعنی مردم تهران ترکوندن با این شورای شهر انتخاب کردنشون؛ موافقید؟ حالا در همین راستا قصد داریم بخشی از گفتگوهای رد و بدل شده در یکی از جلسات علنی شورای شهر رو بصورت گزینش شده برای شما نقل کنیم:

رییس جلسه: خب موشها... ببخشید، شرمنده، دوستان! جلسه رو آغاز کنیم که خیلی کار داریم!

عضو شماره یک: آقا خسته شدیم انقدر جلسه پشت جلسه، یه استراحت دو سه هفته‌ای بدید بریم مسافرت آخه.

عضو شماره دو: اگه صبح به صبح چارتا دمبل بزنی اینجوری جونت در نمیاد نفله!

رییس جلسه: دوستان مودب باشید.

عضو شماره دو: چی گفتی؟

رئیس جلسه: هیچی به خدا، عرض کردم اگر صلاح می‌دونید کمی مراعات رسانه‌ها رو بکنید وگرنه من که خودم کرتم مشتی!

عضو شماره دو: آهان... دمت قیژ!

منشی جلسه: دستور جلسه امروز بررسی قانون جامع شهرسازی تهران، بند سوم، مربوط به مشخصات فنی لازم برای ساختمان سازی است.

عضو شماره سه: آقا تو رو خدا هر قانونی میذارید بذارید، فقط الزام کنید که سقف و دیوار خونه‌ها آکوستویک باشه که بشه دو تا کنسرت برگزار کرد، صدا میپیچه نمیشه یه چه‌چه بزنیم بدمصب!

عضو شماره چهار: حالا من با دیوارها کاری ندارم، اما تصویب کنید حداقل ارتقاع سقفها هفت هشت متر باشه، آدم دلش میگیره تو این خونه‌های پونصد متری با سقفای سه چهار متری!

عضو شماره 15 1: آقایون تو حرفهاتون مراعات مردم جنوب شهر رو هم بکنید.

عضو شماره پنج: بابا خدای اونا هم بزرگه، نگران نباشید!

عضو شماره چهار: آفرین، منم موافقم، خدا هم باید بزرگ باشه، خدای کوچیک چیه آدم دلش میگیره!

عضو شماره دو: آدم باید دمبل بزنه تا دلش نگیره!

عضو شماره چهار: ایششش... دمبل چیه؟ آدم عرق میکنه بو بد میده! ورزش هم فقط ماشین سواری! انقدر با کلاسه... تازه شوهر من کلی هم ماشین داره! فوتینا!!!

عضو شماره دو: هی شوعر شوعر میکنه واسه من ضعیفه! شووعرت کجاس تا یه اشکل گربه بزنم بهش تا دو هفته نتونه بره دست به آب!

عضو شماره چهار: اوا... آقای رییس با این تهدیدها مقابله کنید خو.اهش میکنم، وگرنه من مجبور میشم با یکی از ماشینای زمخت شوهرم جلسه رو ترک کنم ها!

عضو شماره سه: آقایون، خانوما! یک کم صداتون رو بیارید پایین لطفاً، این دستگاهی که شما دارید توش می‌خونید اصلاً مناسب یه جلسه رسمی نیست، مثل اینکه اینجا رو با یه کنسرت زیرزمینی اشتباه گرفتید.

عضو شماره یک: آره بابا... چرتمون هم پاره شد!

رییس جلسه: بله دوستان، لطفاً بپردازیم به بحث اصلی.

منشی جلسه: اگر دوستان در مورد طرح گفته شده نظری ندارند رأی گیری کنیم، اگر نظری دارند که جلسه فوق العاده بذاریم.

عضو شماره سه: نه بابا... نظر نداریم که، رأی گیری کنید بریم پی کارمون کنسرت داریم امشب!

منشی جلسه: خب دوستان رای بدن... خب تصویب شد!

عضو شماره چهار: تازه من کلی هم پول دارم... گدا!

عضو شماره دو: چی؟... با من بودی؟ وایسا ضعیفه! مگه من دستم به اون شووعرت نرسه!

  • م.ر سیخونکچی

دوره آموزشی درک پیام 24 خرداد

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۱ ب.ظ | ۱ نظر

بعد از اینکه جناب مسئولان محترم و مردمی، در رابطه با نارضایتی های فعلی مردم در زمینه سیاست خارجی و مسائل داخلی از جمله اقتصادی و سبد کالا، با موجی از اعتراضات روبرو شدند، در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران در رابطه با دلیل این نارضایتی ها، گفتند: «چرا پیام 24 خرداد را درک نکردید؟!»

به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم تا قبل از فرا رسیدن سال نو و در قالب یک دوره فشرده، مبانی درک و شناخت پیام انتخابات 24 خرداد را برای آن دسته از عزیزان کم درک کنی! که هنوز نسبت به این پیام شیرفهم نشده اند، برگزار کنیم تا آن‌ها هم حسابی شیر فهم شوند! گفتنی است به شرکت کنندگان در این دوره بعد از آزمون کتبی و شفاهی و عملی، گواهی معتبر داده می‌شود که می‌توانند بگذارند دم کوزه و هر وقت تشنه شدند آبش را بخورند.

کلید شناسی مقدماتی
مدرس: دسته کلید اعظم(به سخنان یکی از تئوریسین‌های اصلاح طلبان که گفته بود حاضر است جاسوییچی اعتدال باشد مراجعه فرمایید)
سوابق استاد: دارای مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در رشته کلیدسازی از دانشگاهKeybridgh، سابقه 20سال حضور مستمر و شبانه روزی در بازار کلیدسازان تهران، حضور در چند برنامه براندازی نرم و تا حدودی سخت.
اصول لبخند زدن به شیطان بزرگ
مدرس: جواد فیسبوکی
سوابق استاد: بیش از هشت سال ریاست حلقه لبخندزنان آمریکایی دوست، داشتن چند فقره عکس یادگاری در کنار سرتیم لبخند زنان اتحادیه اروپا، سابقه چندبار حضور در دانشگاه های مطرح کشور برای سخنرانی در حوزه لبخند بین الملل و چگونگی دفاع از حقوق تضییع شده ملت به وسیله لبخند زدن.

سبد شناسی و راه های پر کردن آن
مدرس: اسحاقِ جان‌بابا یا اسحاق‌جانِ بابا
سوابق استاد: دارای مدرک دکتری در فرستادن پیام در حوزه سیاست خارجی به ویژه به کشور کویت که مردمش بعد از دیدن تصاویر صف سبد کالا در ایران بروند خدا را شکر کنند. مسئول و مجری طرح «سبدهای پر و جیب های خالی»، از همه مهمتر داشتن رابطه بسیار نزدیک با آقای پدرخوانده!

روش های بستن یک قرارداد خوب!
مدرس: آقا بیژن 
سوابق استاد: هشت سال حضور موفق در رأس سازمان بریزید و بپاشید اما اسراف نکنید، عضو هیأت علمی دانشگاه کلیدسازان نوین ایران و مدرس درس «بستن قراردادها بدون آنکه گندش دربیاد»، متخصص در حوزه خوردن قسم در رابطه با یک قرداد خوب!


احسان سالمی- هفته نامه 9 دی

  • م.ر سیخونکچی