طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

همه مشکلات با «توصیه» حل خواهد شد!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۲ ب.ظ | ۲ نظر

فیلم «من مادر هستم» روانه بازار سینمای خانگی شده است. این فیلم ضد اخلاق و خانواده که زمان اکران اعتراض‌های فراوانی را موجب شده بود، نه تنها در نسخه خانگی تغییراتی نداشته که حتی تکه‌هایی از حذفیات فیلم هم در دی‌وی‌دی آن موجود است! البته از آن طرف چون وزارت ارشاد ما کلی اسلامی است، به خریداران توصیه کرده است که این فیلم برای افراد زیر 16 سال توصیه نمی‌شود. تا اینجای مطلب عین نوشته خبرگزاری‌ها بود و ما هم سعی نکردیم در آن چاشنی طنز بزنیم چون از سندیت مطلب کم می‌شد و هر که نداند شما که می‌دانید در این دوره و زمانه سند چقدر اهمیت دارد. اما در راستای این ابتکار جدید سازمان سینمایی در توصیه کردن، گفتگوی یک نوجوان 15 ساله با بقال محل در ادامه می‌آید:

 

نوجوان: آقا یه سی‌دی من مادر هستم بده.

بقال: چی؟ من مادر هستم؟ ببینم تو چند سالته؟

نوجوان:  15 سالمه.

بقال:خب پس نمیشه. این فیلم برای زیر 16 سال توصیه نشده!

نوجوان: کی توصیه نکرده؟

بقال:وزارت ارشاد.

نوجوان: بدین وسیله مراتب تشکر و امتنان من را به مقامات وزارت ابلاغ کرده و سپس یک عدد سی‌دی من مادر هستم رد کن بیاد بینیم بابا!

بقال:یعنی چی؟ میگم توصیه نشده!

نوجوان: خب باشه. من از توصیه اونا کمال سپاس را دارم، اما لطف کن بده بیاد.

بقال:اوووووف... واقعا مطمئنی که نمی‌خوای به توصیه وزارت ارشاد توجه کنی. اینا کلی زحمت کشیدن توصیه کردن ها! کلی اتاق فکر تشکیل دادن!

نوجوان: نه... ممنون... سی دی رو بده بیاد.

بقال:باشه... بیا اینم سی‌دی.

نوجوان: قربون دستت. حالا بی زحمت یه بسته هم سیگار بده!

بقال:عجب بچه توصیه ناپذیری هستی ها! مگه نمی‌بینی روی پاکت‌های سیگار چقدر عکس از شش و ریه داغون انداخته و به همه توصیه کرده که سیگار نکشند؟!

نوجوان: بله... در همین راستا یک رونوشت از همان نامه سپاس و قدردانی که به وزارت ارشاد فرستادم را هم به مسئولان وزارت بهداشت و شرکت دخانیات بفرستید.

بقال:پسرجان یک کم توصیه بشنو. عجب دوره و زمونه‌ای شده ها!

نوجوان: همینه که هست. حالا یه بسته سیگار رو میدی یا نه؟

بقال:آخه من چی کار کنم. اگر اصرار داشته باشی مجبورم بدم دیگه.

نوجوان: آفرین بقال خوب. شما توصیه ها رو ابلاغ کن ولی تصمیم رو به خود ما بسپار!

بقال:بعله... بیا اینم سیگار!

نوجوان: قربونت... بیبنم دیگه چیز توصیه نشده ای نداره‌ای؟ چیز توصیه نشده جدید چی اومده تو بازار؟

بقال: میری پی کارت یا گوشت رو بگیرم ببرم پیش بزرگترت؟!

نوجوان: برو بابا...  من به توصیه بزرگترم اومدم اینا رو بخرم دیگه!!!

  • م.ر سیخونکچی

مرا امید هدیه، صله، سپاسی نیست

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ | ۵ نظر

من شاعر نیستم، من طنز نویسم!

اما

با اجازه از محضر جناب فاضل نظری


«رسیده‌ام به خدایی که اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم‌ها قیاسی نیست»


و با گذر ز ریاضی یک و معارف دو

به واحدی که دو سه ترم لنگ پاسی نیست


خدا رو شکر که در زندگی نماندم لنگ

اگرچه زندگی بنده چیز آسی نیست


اگر که شهر پر از حوری و پری بشود

عزب گناه ندارد گرش حواسی نیست!


هزار مرتبه شکر خدا رئیس جمهور

کلید دارد و در فکر تیغ و داسی نیست


وگرنه مشهدی عباس هم عوض می‌شد

اگرچه بنده خدا هیچ هم سیاسی نیست


همین که فحش به شعرم نداده‌ای کافی‌ست

مرا امید هدیه، صله، سپاسی نیست

 

  • م.ر سیخونکچی

آن مرد که می‌گفت آن ممه را لولو خورد رفته است!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ | ۴ نظر

وزرای محترم دولت یازدهم دست در دست هم داده‌اند به مهر و دارند وارد شبکه‌های اجتماعی می‌شوند. طبق خبرهایی هم که شخص بنده‌ی سیخونکچی از اکناف عالم دارم(و اسنادش هم موجود است) همین دیپلماسی عمومی بکارگرفته شده توسط این عزیزان اصلاً محاسبات جهان را چنان به هم ریخته است که نگو. حتی یک بنده خدایی می‌گفت که کریستیانو رونالدو تحت تاثیر همین دیپلماسی عمومی پایش را کرده است در یک کفش که من دیگر با شورت فوتبال بازی نمی‌کنم و الّا و بلّا باید پیژامه برایم بیاورید! خلاصه اینکه همین دیگه، دنیا را ریخته‌اند بهم با این دیپلماسی عمومی‌شان.

اما از آنطرف یکی از این عزیزان هم در صفحه خود نوشته بود «آن مرد که هلوکاست را انکار می‌کرد رفته است». این بنده خدا چنان با اعتماد بنفس این را نوشته بود که سازمان بازرسی کل کشور دست بکار شده است ببیند آیا این بنده خدا با جناب ملک الموت زد و بندی کرده است و آن جناب به وی تضمین داده است که حالاحالاها  نخواهد رفت یا نه! چون بالاخره اگر کسی بداند که خودش هم روزی خواهد رفت اینطور حرف نمی‌زند که. بگذریم.

در همین راستا(خدا این درهمین راستا را از ما نگیرد که هر جا کم می‌آوریم و می‌خواهیم دو تا چیز بی‌ربط را به هم ربط دهیم از آن استفاده می‌کنیم!) در ادامه جملات مشابهی که احتمالا سایر مسئولان دولت یازدهم در شبکه‌های اجتماعی خواهنهد نوشت را با هم حدس می‌زنیم.

 

رئیس جمهور محترم: آن مرد که داس داشت رفته است، من کمباین دارم!

وزیر راه و شهرسازی: آن مرد که مسکن مهر می‌ساخت رفته است، چادر مسافرتی اجاره‌ای در ابعاد مختلف موجود است!

وزیر کار و امور اجتماعی: آن مرد کجا رفته است؟! برای ما امنیتی‌ها هیچکس هیچوقت از دیدمان خارج نمی‌شود!

وزیر اقتصاد: آن مرد که همه تورم‌ها بخاطر بی‌لیاقتی او بود رفته است، از اینجا به بعد تورم بخاطر ساختارهای اقتصادی ایران است، گفته باشم!

وزیر دادگستری: دقیقاً نمی‌دونم کی رفته اما مهم اینه که من بازم هستم و حتی در این دولت هم تونستم پست بگیرم!

وزیر صنعت معدن تجارت: آن مرد که گرانی‌ها زیر سرش بود رفته است، نقداً قیمت تخم مرغ را بچسب!

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: آن مرد که «لاله» می‌ساخت رفته است، دیدی تو همین چند روز با چند تا مصاحبه چطور حال فوفولا رو گرفتم؟ بالاخره هرچی نباشه خون جنتی تو رگامه دیگه!

رییس دفتر رئیس جمهور: آن مرد که می‌گفت آن ممه را لولو خورد رفته است، جون مادرتان به لولو هم بگید بره، ما دیگه ممه نداریم!

وزیر کشور: آن مرد که با رئیس مجلس در می‌افتاد رفته است، جانم... جانم... چشم قربان... کدوم استان؟ حتماً... پاراف کرده‌ام سریع انجام شود... بله، حتماً؛ خیالتان راحت باشد!

وزیر نفت: ببینید آن مرد رفته است؟ خدا وکیلی رفته است؟ خب پس به مِهدی بابا بگویید بیاید!

  • م.ر سیخونکچی

گزارش فینال کشتی 120 کیلو در شورای شهر!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۲۱ ب.ظ | ۳ نظر

اصولگرایی حتی بدون حزب موتلفه هم کلی سابقه دارد؛ حالا اگر حزب موتلفه را هم به اصولگرایی اضافه کنیم آنوقت درست‌تر این است که بگوییم، سابقه، اصولگرایی دارد! از آنطرف هم اصلاح‌طلبان برای خودشان کلی تاریخی هستند و حتی اگر آزمایش ژنتیک انجام شود بعید نیست نسبشان به روشنفکرهای عصر مشروطه هم برسد و با تقی‌زاده و میرزا ملکم خان فامیل دربیایند!

حالا این دو تا گروه با همه اهنّ و تلوپشان یه لنگه پا ایستاده بودند ببینند یک کشتی‌گیر به چه کسی رای می‌دهد و کدامیک از این دو گروه را لایق در دست گرفتن سکان شهرداری ام القرای جهان اسلام می‌داند!

دنیا را می‌بینید؟ بخدا جناب عسگراولادی با آنهمه سابقه کار سیاسی، سیاست را ببوسد و بگذارد کنار و برود یکی از بخشهای جنبی برنامه نود را اجرا کند حق دارد. به جان خودم حجاریان خودش برود دوباره(!) با سعید عسگر توافق کند که ترور شود، جا دارد! ای سیاست بی‌پدر و مادر؛ ببین چه به روز فعالان سیاسی مملکت آورده‌ای. ببین...

حالا از این روضه‌ها گذشته و به مناسبت اینکه همه مملکت علاف عباس آقای جدیدی بود، خالی از لطف نیست که گزارش جلسه انتخاب شهردار در شورای شهر تهران را از زاویه‌ای دیگر بخوانید. البته این گزارش را حتما باید با صدای ماندگار کشتی ایران، یعنی جناب آقای عامل بخوانید وگرنه لطفی ندارد.

*

خب  آقا جدیدی میاد روی تشک! دو گروه از تماشاگرا دو طرف سالن نشستن و دارن هر کدوم شعار خودشون رو میدن و کشتی‌گیر خودشون رو تشویق می‌کنن. این مسابقه با سه کشتی‌گیر انجام میشه و در واقع هر کدوم از اون دو تا که بتونن از جدیدی یه امتیاز بگیرن برنده مسابقه میشن. جدیدی با دوبنده راه راه آبی و قرمز مشخصه که در تلویزیونهای سیاه و سفید میشه اون رو با همین تفاوت از بقیه که یا آبی هستن یا قرمز تشخیص داد.

داور سوت شروع مسابقه رو میزنه. دوبنده آبی با یه زمین سه هزار متری خیز میره برای زیر گرفتن از جدیدی. جدیدی پاش رو بیرون میکشه! دوبنده قرمز معاونت نظارت شورا رو تو دست گرفته و قصد زیرگیری داره. اما جدیدی، این شیربچه ایرانی با یه دست معاونت رو میگیره اما نمی‌ذاره دست دوبنده قرمز به پاهاش برسه.

دوبنده آبی از فرصت استفاده می‌کنه و با یه خیز مچ پای جدیدی رو میگیره. اما جدیدی خیمه سنگینی رو روی بدن دوبنده آبی میزنه. آفرین به غیرت جدیدی! دوبنده آبی با دست به تماشاگراش اشاره میکنه که حق انتخاب شهردار دو تا منطقه رو بیارن تا بتونه از زیر خیمه در بیاد!

داور که می‌بینه بازی ساکن شده، سرپا میده تا معلوم نشه دو تا منطقه چی شد! دوبنده قرمز درخواست بازبینی فیلم رو داره اما قاضی تشک میگه بی‌خیال فیلم شو که اگر کار به فیلم بکشه از خودت هیچی نمی‌مونه! دوبنده قرمز سوت بلبلی میزنه و بر می‌گرده به مرکز تشک!

دوبنده قرمز به مادرش که بین تماشاگراس میگه به تماشاچیا بگو بریزن تو خیابون! اما مادرش عفت بخرج میده و میگه خواهرت رفته ساندویچی، بزار بیاد یه وقت بیرون شلوغ میشه میمونه زیر دست و پا!

واقعا جای آقا تختی خالیه! دوبنده قرمز با نامردی از پشت می‌پره و گردن جدیدی رو می‌گیره! اما جدیدی بدل می‌زنه و این دوبنده قرمزه که نقش زمین میشه. جدیدی با یه خیز پاهای دوبنده قرمز رو میگیره و می‌تابونه. آفرین به جدیدی... آفرین به جدیدی...

حالا نوبت دوبنده آبیه. هواداراش معتقدند طبق همه نظرسنجی‌های معتبر ورزشکارشون همون اول کار باید جدیدی رو می‌برد رو پل و کار رو تموم می‌کرد! دوبنده آبی دست دراز می‌کنه و پای جدیدی رو می‌گیره.  اما جدیدی زرنگتر از این حرفاس که پا به تله بده! به یه پیچ دادن پاش رو در میاره و بر میگرده سر جاش.

اجازه بدید... چی شد؟! بله بینندگان عزیز، من هم نمیدونم چی شد اما ظاهراً بازی تموم شد. بله... ظاهرا مسابقه تموم شده... مثل اینکه دوبنده آبی و قرمز الکی داشتن تلاش میکردن که از جدیدی امتیاز بگیرن. ظاهرا یکی دیگه از تماشاگرا اومده روی تشک و کار رو تموم کرده. به هر حال دوبنده آبی با یک امتیاز بیشتر تونست مسابقه رو ببره اما هنوز معلوم نیست اون یه امتیاز رو از کی گرفته...

واقعا جای آقا تختی خالیه...

  • م.ر سیخونکچی

چه چیزهایی در ایران همیشه هست؟!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ | ۲ نظر

 بعضی چیزها در ایران همیشه هست. اینا چند نمونه از اوناس:


 پراید: تهیه کنندگان سینما و تلویزیون یکی از قشرهای حامی ادامه درا بودن تولید این قاتل زنجیره‌ای هستند چرا که اگر آنها چند سال بعد خواستند فیلمی بسازند که یک دوره بیست سی ساله از تاریخ ایران را روایت کند نیازی به استفاده از ماشینهای مختلف جهت صحنه آرایی نیست و با دو سه تا پراید می توانند به خوبی خیابانهای هر زمانی را بازسازی کنند.

قصه های جزیره: بالاخره یکی از بیست شبکه صدا و سیما در یکی از ساعات شبانه روز پیدا می‌شود که مشغول پخش این سریال باشد. قصه‌های جزیره تمام نمی‌شود فقط از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود!

ساخت مصلی تهران: بسیاری از افرادی که دستشان در کار است معتقدند اگر بیست سال پیش یک آجر را در تپه های عباس آباد کاشته بودند حتی با استفاده از آبیاری دیم هم الان حداقل یک شبستان، یک حیاط و دو چشمه سرویس بهداشتی روییده بود که بتوان اسمش را مصلی گذاشت!

نامزد شدن در انتخابات: مطمئنم شما دارید به آن چیزی فکر می‌کنید که من فکر نمی‌کنم! چون برخلاف شما که به یک نفر فکر می‌کنید دارم به عده‌ای فکر می‌کنم که گویا اصولاً حرفه‌ای جز نمایندگی مردم بلد نیستند. یعنی یا برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد می‌شوند یا نمایندگی مجلس. اگر هیچکدام از اینها نشد انتخابات شوراها که هست. آنهم نشد می‌روند سراغ شورایاری محلات و اگر آنهم نشد... حتی برخی از اینها انقدر به نماینده مردم بودن علاقه دارند که قرار گذاشته‌اند در انتخابات شورای انضباطی فدراسیون سپکتاکرا نامزد شوند!

صف: یکی از چیزهایی که هیچوقت در ایران به نوستالوژی تبدیل نمی‌شود صف است چراکه همیشه بهانه‌ای برای در صف ماندن وجود دارد. برای اینکه به عمق این موضوع پی ببرید کافی است به این نکته فکر کنید که حتی برای پیش ثبت نام پراید 17 میلیونی هم بعضی‌ها در صف ایستاده‌اند؛ فکر کن!

رسیدگی به پرونده برخی آقازاده‌ها: البته این مورد بالاخره یک روز تمام می‌شود اما انقدر طول می‌کشد که با تقریب خوبی می‌توان آن را در این سیاهه قرار داد. بالاخره استمهال رو که از سیستم قضایی ما نگرفته‌اند!

انتظار برای اعزام به حج تمتع: چی بگم والا؟ اگر به نظر شما 23 سال انتظار که رئیس سازمان حج اعلام کرده‌اند کم است می‌توانید این بند را ندیده بگیرید!

رضایت 91 درصدی بینندگان از برنامه‌های تلویزیون: حتی اگر سریالی تکراری برای هجدهمین بار بین ساعت دو تا سه نیمه شب پخش شود، باز هم طبق بررسی مرکز نظرسنجی صدا و سیما هفتاد درصد بیننده خواهد داشت و از بین آن هفتاد درصد هم بیش از نود درصد از این سریال اعلام رضایت خواهند کرد؛ باور کنید!

آرزوی بلیط فروشی الکترونیکی در ورزشگاه‌ها: بنابر برخی سنگ نوشته‌های تاریخی حتی قبل اختراع تو÷ و حتی خیلی قبلتر یعنی پیش از کشف دایره هم برخی مسئولان سازمان لیگ در آرزوی الکترونیکی شدن فروش بلیط در ورزشگاه‌ها بودند این هم سندش: «http://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/12.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/24.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/4.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/9.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/3.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/35.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/24.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/35.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/13.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/13.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/5.gifhttp://www.iranview.com/images/parsfonts/10.gif»!

پرداخت وام زیر 10 میلیون با یک ضامن: بعضی چیزها هست که عوض شدن دولت‌ها در آن کوچکترین تاثیری ندارد؛ اجرایی شدن بخشنامه بانک مرکزی برای ÷رداخت وام زیر ده میلیون توسط بانکها با گرفتن فقط یک ضامن معتبر، از آن جمله است! راستی شما دو تا ضامن معتبر با نامه کسر از حقوق ندارید؟!

مقصر بودن خلبان در سقوط هواپیما: خوبی هواپیما این است که یا تصادف نمی‌کند و یا اگر تصادف کرد دیگر کسی زنده نمی‌ماند! خلبان هم جزو همان افراد است و بنابراین به راحتی می‌توان گناه سقوط را گردنش انداخت و پرونده را مختومه کرد؛ به همین راحتی!

 

  • م.ر سیخونکچی

بفرمایید همایش اعتدال!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۱ نظر

بغیر از سوهان فروشهای میدان هفتاد و دو تن قم، همین همایشهای مختلفی هم که برگزار میشود یکی از نشانه های رزاق بودن خداوند کریم است. یعنی آدم هر جور فکر میکند میبیند عاملی مادی نمیتواند به اینهمه همایش برگژار کن نان برساند. همینجور از زمین و آسمان سوژه همایش میبارد و همیشه خدا بهانه ای برای همایش برگزار کردن و اندیشیدن و نظریه صادر کردن وجود دارد. جدیدا هم که این اعتدلال بنده خدا شده است موضوع انواع همایشش و سمینار. بنده سیخونکچی هم در ادامه چند سوژه ای که به نظرم رسیده است را با محوریت اعتدلال پیشنهاد میدهم:

نام همایش: هابیل، قابیل، اعتدلال

بررسی پیشینه تاریخی اعتدلال و نقش خروج از اعتدلال در قتل قابیل توسط هابیل در اینوهمایش صورت میگیرد.


نام همایش: اعتدلال به مثابه سلطانی!

سلطانی در اینجا هیچ ربطی به پادشاهی ندارد بلکه نام نوعی کباب است! شرکت کنندگان در این همایش پیرامون ظرفیت نان رسانی اعتدال بحث میکنند!


نام همایش: اعتدلال در سانتیاگو برنابئو!

این همایش در پی بررسی نقش اعتدلال در پهنه ورزش است و با محوریت پیروزی های رئال مادرید منعقد میشود. کریستیانو رونالدو جهت سخنرانی و عکس انداختن حضار با وی به این همایش دعوت خواهد شد. حضور برای بانوان از هر جهت آزاد است!


نام همایش: اعتدلال و بندری!

این همایش میتواند دو کاربرد داشته باشد که برگزار کنندگان میتوانند متناسب با شرایط  جوی هر کدام از این دو را انتخاب کنند. در کاربرد اول بندری در نقش نوعی موسیقی فولکولور ظاهر شده و هماش مذکور هم میتواند به بررسی نقش اعتدلال د دلنشینتر شدن موسیقی بپردازد. اما در کاربرد دوم بندری عنوان نوعی ساندویچ بوده و شرکت کنندگان در همایش میتوانند درباره اعتدلال در خوردن ساندویچ و نقش آن در جلوگیری از بروز فتنه بحث کنند! کنایه فهم های حاضر در هماش هم میتوانند رونوشتی از مباحث مطروحه را به برخی آقازاده ها ارسال کنند!

  • م.ر سیخونکچی