طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۳۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

آیتم‌های مسابقه قوی‌ترین زنان ایران لو رفت!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۲ نظر

شنیده ها و دیده ها حاکی از این است که رسانه ملی در یک اقدام دهشتناک تصمیم به تولید و پخش ورژن زنانه مسابقه «گنده­ترین مردان ایران» که در ایام عید نوروز ملت قهرمان دوست ایران را سرکار می گذاشت، گرفته و قصد دارد مسابقه «قوی­ترین زنان ایران» را نیز کلید بزند. به دلیل اهمیت این اتفاق مبارک برای جامعه زنان کشور، ما نیز تصمیم گرفتیم ابتدا آیتم های این مسابقه را به شما معرفی کنیم:

ادامه مطلب با کلیک بر روی تیتر

 

  • م.ر سیخونکچی

وضعیت غم‌انگیز دو خواهر که خیلی دوست دارند متفاوت باشند

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ | ۴ نظر
مجری: سلام بینندگان عزیز! از اینکه مسابقه متفاوت‌ترین‌ها رو برای دیدن انتخاب کردید ممنونیم. ما در این قسمت به سراغ دو خواهر رفتیم که علاقه عجیبی به متفاوت بودن دارند. این دو خواهر هر از گاهی با بیان خاطره یا نکاتی از زندگی شخصیشون اثبات کردند که برای دیده شدن حاضرند هر کاری بکنند.

اونا حاضرند هر چیزی بگن تا آدم‌های متفاوتی به نظر بیایند. این دو خواهر با اینکه منسوب به یکی از شخصیت‌های بزرگ و بسیار محترم هستند، اما شوق دیده شدن و متفاوت بودن باعث شده تا حرف‌هایی بزنند که گاهی آدم از شرم پاش به زمین می‌چسبه! مسابقه با حضورخواهرها «ن» و «ز» که فامیلشون هم «الف» هست رو ببینید تا متوجه بشید این بندگان خدا چقدر متفاوت هستند و کمبود دیده شدن با آدم چکار می‌تونه بکنه!

خب خانوما! اگر در ابتدا سلام و علیکی با بینندگان دارید بفرمایید تا بعد بریم سراغ اولین سؤال.

ز: خداحافظ!

مجری: گفتم سلام و علیک!

ز: من چون متفاوتم با خداحافظی شروع می‌کنم!

مجری: خدا سلامتی بده! خب... خانم «ن» شما بفرمایید.

ن: من چون متفاوت‌ترم حتی خداحافظی هم نمی‌کنم. فوتینا!

مجری: بله؛ خدا انشاالله هر دو را با هم سلامت بفرماید. اولین سؤال: انسان‌ها در خانه غالباً با پای برهنه یا حداکثر با دمپایی راه می‌روند، شما با چه چیزی راه می‌روید؟
ز: من با یک پوتین زرشکی با ساق یک متری راه می‌روم. انقدر کیف می‌ده!
ن: من راه نمی‌روم، چون متفاوت باید باشم همش قل می‌خورم!

سوال دوم: شما سوپ را با چه چیزی می‌خورید؟
ز: من سوپ را درون سرنگ ریخته و در رگ‌هایم تزریق می‌کنم!
ن: من با دریل ته کاسه را سوراخ کرده و بعد محتویات کاسه را درون ملاقه ریخته و بعد با نی درون آن فوت کرده و هنگامی که صدای قل‌قل آن بلند شد سوپ را دور می‌ریزم و نمی‌خورم. من خیلی متفاوتم، این را در مصاحبه‌هایم هم گفته‌ام!

سوال سوم: با یک سطل رنگ چکار می‌کنید؟
ز: می‌پاشم در جامعه! باید رنگ را پاشید در جامعه!
ن: ته کاسه سوپ سؤال بالا رو که سوراخ شده بود با سیمان پر می‌کنم. بعد رنگ را داخل آن ریخته و با قاشق می‌خورم. به جون مادرم من خیلی متفاوتم!

سوال چهارم: چطور سوار یک دستگاه خودرو می‌شوید؟
ز: از آنجا که من به شدت معتقد به آزادی زنان در جامعه هستم، هیچ‌وقت سوار یک خودرو سرپوشیده نمی‌شوم، اما اگر خودروی مورد نظر شما سرباز باشد، ابتدا درون یک منجنیق رفته و بعد کش آن را پاره کرده و از بالا تالاپی درون خودرو می‌افتم. به این متفاوتی!
ن: من قرمه سبزی دوست دارم!!

مجری: چه ربطی داشت؟
ن: همین دیگه. این بی‌ربطی متفاوت‌ترین جوابیه که ممکنه به ذهن کسی برسه. هلاک این تفاوت خودمم!

سوال پنجم: شما که انقدر متفاوتید به نظرتون متفاوت‌ترین آدم کشور کیه؟
ز: اگر می‌گفتید نابغه‌ترین که می‌گفتم مهستی و هایده! اما چون گفتید متفاوت‌ترین باید بگم خودم که این دو نفر رو نابغه‌ترین می‌دونم.

ن: به نظر من همین خواهرم سرکار خانم «ز». چون به نظرم کسی که با وجود من و حتی در حضور من خودش رو متفاوت‌ترین بدونه حتماً آدم متفاوتیه! البته مشکلی نداره که ایشون خودش رو متفاوت‌ترین آدم کشور بدونه چون من متفاوت‌ترین آدم جهانم!

ششمین و آخرین سؤال: به نظر شما متفاوت‌ترین تیپ چیه؟
ز: چادر سر کردن همراه با آرایش غلیظ که مواد آرایشی همچین از صورتت چکه کنه و از لنز دوربین عکاس‌ها تراوش کنه بیرون!
ن: واقعاً عجیبه. من با اینکه حتی از خواهرم هم متفاوت‌ترم، ولی نمی‌تونم جوابی جز این بدم. نظر من هم همینه!

مجری: خیلی خب. بینندگان عزیز امیدوارم که با دیدن این مسابقه متوجه شده باشید که سلامتی چه نعمت بزرگیه! خواهشمندیم با ارسال پیامک نظر خودتون رو درباره اینکه کدام یکی از این دو خواهر متفاوت‌ترین بودند برای ما بفرستید. همچنین در انتهای پیامک هم اگر یک روانپزشک خوب سراغ دارید معرفی کنید، خدا از بزرگی کمتون نکنه!
  • م.ر سیخونکچی

به چی بخندید

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ | ۰ نظر

حالم از گریه گذشته، عشقتون کشید به این بخندید!

  • م.ر سیخونکچی

امروز نخندیم

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر

آقا بیاید امروز رو نخندیم. تو این روز عرفه ای به حال من گریه کنید. دعا کنید آدم بشیم.

یا علی

  • م.ر سیخونکچی

افزایش قیمت مرغ

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۳ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

دنیا بر عکس شده

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ | ۱ نظر

چند شب پیش بنده و عیال نشسته بودیم روی مبل و با تبلت مشغول بازی بودیم. همین بازی مسخره هه که تموم هم نمیشه. یه دفعه سر چرخوندیم و دیدیم حسنا(دخترم که 15 ماهه شه) زیر پای ما نشسته رو زمین و داره کتابش رو ورق میزنه! 

  • م.ر سیخونکچی

حاج‌آقا سفارش خاطره و خواب‌هم قبول می‌کنند؟!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۸ ب.ظ | ۵ نظر

سایت یکی از آقایان اقدام به انشتارات خاطرات ایشان می‌کند. این اقدام چنان در فضای جامعه بازتاب داشته که حالا دیگر همه مردم از ماجرا خبر دارند. مخصوصاً ماجرای خاطراتی که ایشان از امام(ره) نقل کرده‌اند. به همین مناسبت یکی از عوامل نقوذی ما با سروخ به بخش کامنت‌های این سایت توانست تعدادی از نظرات مردمی را از آنجا خارج کند. آنچه در ادامه می‌آید تنها بخشی از نظراتی است که مردم پای خاطرات و خواب‌های صاحب سایت در آن سایت گذاشته‌اند:

 ***

سلام. خوبید؟ می‌خواستم ببینم خاطره سفارشی هم قبول می‌کنید؟ هر چی هم هزینه‌اش باشه می‌دیم ها! البته می‌دونم که حرف از هزینه و پول زدن پیش حاج آقاتون یه جور بی‌ادبیه، اما گفتم همین اولش بگم که یه وقت فکر نکنید ما از اون مفت خوراش هستیم! خلاصه اگر جوابتون مثبت بود، خبرم کنید. بوس!

منیژه

*

آقا ما چند روز دیگه یه همایش داریم با عنوان «نقش توسعه جنگل‌ها در بهبود روان‌پریشی قزل‌آلاهای خالدار»، راستش هرچقدر دنبال یه جمله خوب گشتیم که بزنیم روی بنر ورودی، چیزی پیدا نکردیم. می‌خواستیم ببینیم ایشون در اینباره خوابی، خاطره‌ای، توصیه‌ای، موافقتی، چیزی از کسی ندارند که ما استفاده کنیم؟ خدا خیرتون بده.

دکتر بهبود/ مسئول دبیرخانه دائمی همایش‌های نقش توسعه یک چیز در بهبود یک چیز دیگر.

*

درود. بنده چند سالی هست که مشغول پژوهش درباره خواب هستم. یکی از زیرشاخه‌های پژوهشی‌ام نقش خوردن تنقلات مثل بادام و پسته در دیدن خواب و رویا است. می‌خواستم اگر امکانش باشه یه وقتی تنظیم کنید من با رئیستون یه صحبتی هرچند کوتاه داشته باشم.

پروفسور مرادیان‌پورنژاد از دانشگاه آزاد واحد جاسب

*

سلام مشتی. من الان چند شبه تا خرخره دارم می‌خورم و می‌خوابم اما دریغ از سه ثانیه خواب حتی با کیفیت 2 مگا پیکسل. می‌خواستم ببینم این حاجی شما شبا چی میخوره که هی پشت هم خواب می‌بینه؟ خداییش تک خوری خوب نیست ها! به ما بدبخت بیچاره ها هم بدید بخوریم بلکه یه خوابی دیدیم. غلامم!

غلام

*

سلام عسیسم. من می‌خواستم برم تو سایت حاج خانوم پیغام بذارم اما سایتش رو پیدا نکردم، مجبور شدم بیام اینجا. از ایشون بپرسید اگر این خوابها دروغ بود بریزیم تو خیابون یا نه؟ لطفاً زودِ زود بهم خبرش رو بدید چون بچه‌ها دارن میرن شمال، می‌خوام ببینم اگر خبری نیست من هم با هاشون برم.

سوسی

*

 با عرض سلام و تحیت بخاطر اعیاد پیش رو و ماضی و همچنین تقدیم تسلیت جهت مصیبت‌های وارد شده یا مصیبت‌هایی که در آینده وارد خواهد شد. اینجانب چندین خاطره ناب دارم که به هر کسی تعریف میکنم آی می‌خنده... یعنی آی می‌خنده ها! لذا از آن مقام محترم استدعا دارم با مرور خاطرات بنده اگر آنها را درخورنقل یافتند، نسبت به انتشار آنها اقدام فرمایند. بنده مطمئنم با وجاهتی که ایشان دارند این خاطرات از خطر خنیده شدن و حذف شدن مصون خواهند ماند. گفتنی‌ست بنده در این امر هیچ طمع مالی نداشته و حتی اصراری هم به ذکر نام خویش ندارم. ایشان می‌توانند تمام خاطرات را به نام خود بزنند. به پیوست متن خاطرات همراه با یک نامه انتقالی پسرم در دانشگاه آزاد که اشتباهی در بین خاطرات قرار گرفته است تقدیم می‌شود. حالا دیگر هرچه کرمتان است!

فریبرز منتظری

*

سلام. یه چند جلد دفتر خاطرات رو دست ما باد کرده. شما که دستتون تو کاره می‌تونید آبش کنید؟ سودش هم فیفتی- فیفتی!

منوچ

  • م.ر سیخونکچی

غول تورم!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۰ ق.ظ | ۱ نظر
  • م.ر سیخونکچی

دلالی در فوتبال

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۹ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

متن بازپرسی از یک متهم به پوشیدن شلوار جین منتشر شد!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۰۴ ق.ظ | ۱۰ نظر

در حاشیه افشاگری نخست وزیر رژیم صهیونیستی درباره خفقان در ایران


 

نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در گفتگو با شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی‌ برای نشان دادن عمق خفقان در ایران گفت: اگر مردم ایران آزاد بودند شلوار جین می‌پوشیدند! افشاگری او درباره ممنوعیت پوشیدن شلوار جین در ایران موجب شد تا یکی از ایرانی‌هایی که بخاطر پوشیدن شلوار جین دستگیر، شکنجه و در نهایت اعدام شده بود، بخشی از متن بازپرسی صورت گرفته از خود را منتشر کند.

*

- خودتان را معرفی کنید.

- مازیار نتانیاپور هستم، 27 ساله.


- خب تا همینجا بخاطر اسمت به سه بار اعدام محکوم هستی اما حالا برویم سر جرم اصلیت. از کی و کجا اقدام به جین پوشیدن کردی؟

- راستش تقریباً یک سال پیش بود، در عمق دویست متری کویر لوت اولین شلوار جین عمرم رو پوشیدم!


- بیشتر توضیح بده، در عمق 200 متری کویر لوت دقیقاً چه غلطی می‌کردی؟!

- ما یک انجمن تشکیل داده بودیم. برای اینکه مقدمات جین پوشیدن رو فراهم کنیم، حدود پنج سال قبل با جعل برخی مدارک اینطور جلوه دادیم که در قسمتی از کویر لوت طلا وجود دارد. بعد هم موافقت اصولی برای حفر چاهی دویست متری رو کسب کردیم. چاه که حفر شد از بین هفت نفری که عضو ارشد انجمن بودند قرعه کشی کردیم و قرعه به نام من افتاد که برم در عمق دویست متری و برای چند لحظه شلوار جین رو بپوشم!


- مطمئناً هیچ فکر نمی‌کردی که ما متوجه بشیم؛ نه؟

- همینطوره. طبق اطلاعاتی که سازمان‌های جاسوسی سیا و موساد در اختیار ما گذاشته بودن، رادارهای جین یاب شما نمی‌تونستن عمق بیشتر از 150 متر رو ردیابی کنند، ما به خیال خودمون 50 متر هم محکم‌کاری کرده بودیم!


- بعد از تو، اون چاه چی شد؟

- بعنوان کارگاه عملی برای اعضای ارشد انجمن مورد استفاده قرار می‌گرفت. بچه‌ها بعد از سه سال آموزش تئوری جین پوشیدن، به داخل چاه می‌رفتن تا بصورت عملی اون رو امتحان کنن.


- سخت ترین بخش آموزش‌هاتون چی بود؟

- سخت ترین قسمت بستن زیپ بود.


- طبق بازرسی‌های انجام گرفته، دو دست شلوار جین از شما کشف شده و این نشون می‌ده که تو در جین پوشیدن تنها نبودی!

- اون هم مال خودمه.


- ولی یکی از اونها یک شماره بزرگتره و نمیتونه برای تو باشه.

- نه... اون رو هم خود من می‌پوشیدم.


-بیشتر توضیح بده.

- در واقع من چون عقده‌ای شده بودم برای اینکه در این عمر کوتاه زندگی فانی بتونم هرچه بیشتر جین بپوشم، شلوار جین‌هام رو روی هم دیگه می‌پوشیدم. طبیعتاً اونی که رو می‌پوشیدم باید یک شماره بزرگتر می‌بود.


- جین‌ها رو از کجا تهیه می‌کردی؟

- جین‌ها با هشتاد و نه واسطه از اسرائیل وارد می‌شد. اینطور که من شنیدم ننه جون نتانیاهو شخصاً اونها رو دوخته بود!


- از خونه تو متنی دستنویس کشف شده که نشون میده برنامه‌هایی هم برای نسل‌های بعدی داشتید، درسته؟

- بله متاسفانه، پشیمونم!


- اون برنامه‌ها رو شرح بده.

- ما قصد داشتیم با نفوذ در آموزش و پرورش، افراد سمپاتمون رو بعنوان معلم نقاشی وارد مدارس ابتدایی کنیم.


- چرا معلم نقاشی؟

- این معلم‌ها قرار بود در کلاس‌های نقاشی به بچه‌ها بگن که شلوار شخصیت‌های نقاشی‌هاشون رو آبی کنن. می‌خواستیم اینطوری نسل آینده رو آماده پوشیدن شلوار جین کنیم!


- ولی طبق استعلام‌های ما هیچگونه مداد رنگیِ آبی رنگی در کشور موجود نیست.

- بله، کمیته لجستیک انجمن در جنگل‌های شمال مشغول قطع درختان و ساخت مداد رنگی آبی هستند. طبق برآوردهای ما از سال آینده می‌تونستیم سالانه 50 عدد مداد رنگی آبی توزیع کنیم!


- چرا انقدر کم؟

- چون به دلیل نبود تکنولوژی اره برقی در ایران مجبور بودیم با سمباده درختان رو قطع کنیم!


- تکنولوژی ساخت مداد رنگی آبی رو از کجا بدست آوردید؟

- همزمان با تلاش برای کسب موافقت اصولی زدن چاه در کویر لوت، سه نفر هم در قالب تور تفریحی به خارج رفتن و در فرانسه آموزش تولید مداد رنگی آبی دیدن! شخص سارکوزی سه بار جلوی اونها شلوار جینش رو درآورد و پوشید تا بچه‌ها دقیقاً با نحوه عملکرد شلوار جین آشنا بشن!


- روی یکی از شلوار جین‌های کشف شده از تو، سه تا خراش وجود داره، در اینباره چه حرفی داری بزنی؟

- نه...تو رو خدا نه... این اتهام رو دیگه به من نچسبونید. هرچی بگید قبول میکنم اما شلوار جین پاره رو نه... ای خدا....


- خب... خودت رو کنترل کن!

- به من رحم کنید. اون خراشها عمدی نبوده. یکبار که داشتم از چاه پایین می‌رفتم ایجاد شده بود. بخدا من حتی به ذهنم هم نمی‌رسید که شلوارم رو چاک بدم!


- به هر حال تا همینجا هم جرم تو سنگینه....


*

جین پوش مد نظر بخاطر صدمات روحی ناشی از اعدام شدن، فقط تا اینجای ماجرا را یادش مانده است.

  • م.ر سیخونکچی