دردسر تحریم
- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۲:۴۶
غلامرضا فروزش معاون اجرایی و اطلاع رسانی «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» گفته است: «بی احتیاطی است که من این موضوع را در حضور خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها می گویم، اما مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام سالیانه ۱۵۰ میلیون تومان چای مصرف میکند و اگر کسی در هتل هیلتون لندن این چای را بخورد قطعا برای او ارزان تر از مصرف چای ما در اینجا درخواهد آمد.»
الان چند روزی میشود که بنده این جملات را خوانده و شدیداً دارم تلاش میکنم از آن سر در بیاورم و البته هنوز بطور کامل سر در نیاوردهام. آنچه در ادامه میخوانید تنها مربوط به همان بخش از سرم است که توانستهام در بیاورم. بقیهاش پیشکش!
نتیجهگیری غذایی
اگرچه باورش سخت است اما احتمالاً هنوز افرادی در مراکز خیلی مهم مشغول فعالیت هستند که دقیقاً نمیدانند تفاوت یک استکان چای با باقالی پلو با ماهیچه چیست! این سوال هم که چرا در کل عالم فقط آنها باید چای را با قاشق و چنگال بخورند مهمترین سوالی است که در چند سال اخیر دارند بصورت استراتژیک به آن فکر میکنند و البته هنوز به نتیجه خاصی نرسیدهاند.
نتیجه گیری دیالکتیک
خوردن مقدار زیادی چای به عضویت در «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» میانجامد و همچنین عضویت در «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» راه را برای خوردن مقدار زیادی چای هموار میکند!
نتیجه گیری مدیریتی
علی رغم اینکه کلی نهاد و مجموعه فرهنگی لنگ چند صد هزار تومان بودجه هستند، میتوان 150 میلیون تومان بودجه را حتی بدون نیاز به هیچگونه چارت سازمانی یا شرح وظایف یا... مدیریت کرد.
نتیجه گیری منطقی
وقتی با یک قوری میتوان کلک 150 میلیون تومان را کند، خدا وکیلی مهآفرید خسروی حق داشته با آنهمه شرکت به حساب سه هزار میلیارد تومان برسد!
نتیجه گیری در گوشی
مسئول خرید نمیخواید؟!!!
نتیجه گیری پزشکی
جدیدترین یافتههای پزشکی ثابت میکند از این به بعد هر کی بگه خوردن چای برای سلامتی مضره حرف مفت زده!
نتیجه گیری بدون عنوان
بدبخت کسی که کارش اونجا گیر کنه و بخواد پول چایی بده؛ بیچاره!
نتیجه گیری فلسفی
اول چای بود یا «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام»؟
نتیجه گیری مردمی
شاید ایستگاه صلواتی دارن!
نتیجه گیری توجیهی
آقا شما یه بار دیگه اسم کامل این مرکز رو بخون. خوندی؟ آفرین عمو، برو دم خونهتون بازی کن. برو عمو جون!
نتیجه گیری خرکی
به روح اعتقاد دارن؟!
یک زن همیشه از شوهرش توقع دارد که تاریخ تولد او را فراموش نکند و به این مناسبت، هدیه خوبی برایش بخرد. البته مرد باید تنها روز و ماه تولد را به خاطر بسپرد، نه سال آن را. در واقع، سال تولد خانم ها، رازی است که باید سربه مهر باقی بماند و اگر شما توانایی این کار را ندارید، یعنی هیچ چیز درباره زنها نمیدانید.
این بخش را برای مشارکت خوانندگان پرشمار وبلاگ اضافه کردم.(توجه کنید که پرشمار، نه بیشمار! چون بیشمار مخصوص جنبش سبز است و عمراً ما به آن حد برسیم!). در کامنتها کلمهای که با آن میتوان جای خالی را پر کرد بنویسید. توجه داشته باشید که در این بخش روی قوه طنز شما حساب باز کردهام بنابراین سعی کنید کمی نمک داشته باشید. چیزی که همه ایرانیها در بدو تولد هم یک گونی از آن را دارند!
بخش از سخنرانی آقای صانعی در دهه شصت:
آمریکا و دیگر ابرجنایتکاران هیچ «...» نیستند.
لطفاً جای خالی را باتوجه به مواضع آن روزها و این روزهای آقای صانعی پر کنید. برای اینکار روی تیتر کلیک کرده و در قسمت نظرات کلمه مورد نظر خود را بنویسید.
یکی از سایتهای جالب که بنده خدا چند سال است بین چند چیز مانده و رویش نمیشود خیلی چیزها را واضح بگوید و مجبور است در کامنتها و از قول خوانندگانش آنها را بنویسد، تیتر زده «با یارانه نقدی 123 هزار میلیارد تومانی چه کارهایی می شد کرد؟» و طبیعتاً بعدش هم ژست گرفته که بله این پول هدر شد و... .
حالا ما هم چند کاری که میشد با این یارانهها انجام داد را خدمت دوستانی که نتوانستند اینها را در مطلبشان بیاروند ذکر میکنیم تا دلشان خنک شود که بغیر از خودشان، یکی دیگر هم بفکرشان هست!
الف) میشد زد تو کار پسته! انقدر سود داره...
ب) میشد در چند کشور دیگر انقلاب مخملی راه انداخت اما خداوکیلی در ایران نمیشد هیچ غلطی کرد!
ج) میشد تا ابد حکم ماموریت پسر بابا در دانشگاه آزاد انگلیس را تمدید کرد و از اینجا حقوقش را داد.
د) میشد کل تهران را ساندویچی زد تا دخمل بابا مجبور نباشد برای ساندویچ خوردن برود وسط اغتشاش و ناغافل برای اغتشاشگران علامت پیروزی نشان دهد.
ه) میشد آن را تقسیم بر 600 میلیون تومان کرد و داد وزارت ارشاد تا بعنوان یارانه بدهد به بردار خوانده شهرستانی همین سایت محترم!!!
و) میشد با آن تعدادی خبرنگار و روشنفکر را سیر کرد و دهنشان را جوری بست که دیگر انقدر از دوزار پول رسیدن به مردم روستایی و شهرستانی و کمیته امدادی عصبانی نباشند.
ز) میشد چند هزار تا روح توافقنامه خرید و انبار کرد تا اگر به یکی اش تجاوز شد، یک روح دیگر را در توافقنامه بدمیم تا به هیچ وجه به خود توافقنامه آسیبی نرسد و هی فقط به روح آن تجاوز کنند آمریکاییها!
ح) میشد کلی سطل آشغال خرید و دست جلبکها تا آتش بزنند و از اینکه یک عضور فعال جامعه مدنی هستند کیف کنند!
ط) میشد گالن گالن بنزین وارد کرد تا قرتیها بریزند در باک بنزین ماشینشان و شبها بروند دور دور با مخلفات!
ک) میشد داد به آقای سریع القلم (یا نماینده قانونی ایشان، خیلی فرق نمیکند!) تا با سرعت بیشتری به لبوفروشها، تامکسی رانان، کسانی که زبان انگلیسی نمیدانند و... توهین کنند.
میشد داد به زهرا رهنور -روشنفکرترین زن ایرانی- تا نظریه داماد لرستان خود را در ابعاد مختلف مورد پژوهش و گسترش قرار دهد تا همه عالم بفهمند وقتی یکجایی تقلب نشده است چرا حتمتاً بیبرو برگرد تقلب شده است!
آقای ظریف گفته از دست آمریکا ناراحت هستم!
تعدادی از آگاهان با شنیدن این جمله گفتند: بسه دیگه... ولش کن... تو که کشتیش بیچاره رو!