طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

همه چیزمان به همه چیزشان می‌آید!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۴۹ ب.ظ | ۲ نظر

بچه که بودیم اگر از ما می‌پرسیدند دوست دارید در آینده چه کاره شوید، یکی در میان جواب می‌دادیم دوست داریم خلبان شویم. اما حالا خدا را صد هزار مرتبه شکر می‌کنیم که به این آرزو نرسیدیم چراکه اگر خلبان می‌شدیم احتمالا جزو جامعه خلبانان بیکار قرار می‌گرفیتم.

چرا چپ چپ نگاه می‌کنید؟ زرشک! نکند شما هم مثل بنده –البته تا همین چند دقیقه قبل- فکر می‌کردید خلبان‌ها نانشان در روغن است؟ اگر اینطور است به این خبر دقت کنید:

«کاپیتان هوشنگ شهبازی در سومین کنفرانس ملی تصادفات جاده‌ای کشور در دانشگاه آزاد اسلامی زنجان گفت: در حال حاضر یک هزار و 500 خلبان بیکار در کشور وجود دارد.»

حالا دیدید چه شانسی آوردیم خلبان نشدیم؟ این را که دیگر بنده سیخونکچی نگفته‌ام، جناب هوشنگ شهبازی عزیز فرموده‌اند. اما اگر فکر کردید این خبر را آورده‌ام تا به مسئولان گوشزد کنم فکری به حال این خلبان‌ها کنند اشتباه می‌کنید! خلبان‌ها هم خدایی دارند و حتماً فکری به حالشان خواهد کرد.

اما من این را نوشتم تا بگویم آقایان، برادران، خواهران، دوستان، آشنایان، خانواده‌هایی که از راه‌های دور و نزدیک تشریف آورده‌اید! واقعا وقتی می‌بینید همایشی در «دانشگاه آزاد» و با موضوع «تصادفات جاده‌ای کشور» برگزار شده و بعد یک «خلبان» را دعوت کرده‌اند تا در آن صحبت کند، آنوقت از رییس هیئت امنای این دانشگاه انتظار ندارید که بگوید «دانشگاه آزاد ملک خداست»؟

یعنی واقعا فکر می‌کنید نباید همه چیزمان –بلکه همه چیزشان!- به همه چیزمان –بلکه همه چیزشان- بیاید؟!

 

 

  • م.ر سیخونکچی

کمبود 100 هزار پسر آماده ازدواج!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ | ۰ نظر

مهر: بررسیهای آماری سازمان ثبت احوال نشان می دهد که تعداد دختران جوان در سن ازدواج بیشتر از پسران آماده ازدواج است. این درحالی است که بیشترین اختلاف آماری مربوط به رده سنی زنان 25 تا 29 سال با مردان 30 تا 34 سال است که در این گروه دختران 572 هزار نفر بیشتر از پسران هستند.

  • م.ر سیخونکچی

فوتبال چیه؟!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ | ۳ نظر

تا همین چند سال پیش شرط حضور در پستهای مدیریتی ورزش، داشت عکس با شورت ورزشی بود! اما الان وضعیت طوری شده است که اگر طرف یکبار در عمرش منچ بازی کرده باشد، می‌شود یک پا مدیر ورزشی برای خودش. نمونه‌اش همین دو هیئت مدیره جدید باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس که در میان اعضایشان همه جور آدم سیاسی و اقتصادی و حتی آدمهای ورزشی هم دیده می‌شود!! بنابراین احتمالا در اولین جلسه این هیئت‌ مدیره‌ها این جملات رد و بدل شود:


عضو شماره یک: خب آقایون بگید الان ما باید چکار کنیم؟


عضو شماره دو: باید اوضاع باشگاه رو سر و سامون بدیم دیگه!


عضو شماره سه: خیلی هم خوب. من میگم هرچی ساختمون و زمین واسه باشگاه هست رو بکوبیم یه مجتمع 18 طبقه تجاری اداری مسکونی دربیاریم، سود داره ها!


عضو شماره چهار: نه آقا این چه حرفیه؟ میدونی این ساختمون‌ها و زمین‌ها چند ماه دیگه که انتخابات بشه چه قیمتی پیدا میکنه؟ ستادهای انتخاباتی هر اتاق رو چند میلیون اجاره می‌کنن!


عضو شماره پنج: من میگم باید تصمیمی بگیریم که به نفع ورزش و هوادارها باشه.


عضو شماره یک: هوادار چیه؟


عضو شماره دو: اونایی که میان تیم رو تشویق میکنن دیگه.


عضو شماره یک: تشویق چیه؟


عضو شماره سه: مثل سهامدارهای یه کارخونه که تو ورزشگاه جمع شده باشن!


عضو شماره یک: ورزشگاه چیه؟


عضو شماره چهار: بابا همونجا که بیشتر میتینگ‌های سیاسی و انتخاباتی برگزار میشه دیگه. فقط گاهی هم تو اونجا فوتبال بازی میکنن!


عضو شماره یک: فوتبال چیه؟!!

  • م.ر سیخونکچی

رکورد تملق زده شد!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ق.ظ | ۵ نظر

آقای صالحی امیری که در ابتدای دولت یازدهم بعنوان وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان به مجلس معرفی شد و رای نیاورد، چند روز پیش در قامت رییس کتابخانه ملی رکوردی دیگر را جابجا کرد. ایشون در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات سال 1370 آقای هاشمی گفت: بنده بعد از نماز قلم دست گرفتم تا خیر مقدم یادداشت کنم اما به خود گفتم در حضور این عزیز(هاشمی) چه بگویم، دیدم قلم پاسخ مناسبی نمی‌دهد و یاد مرحوم دکتر شریعتی افتادم، "فاطمه، فاطمه است" پس هاشمی هم هاشمی است از این رو امیدوارم سلامت و سعادت همراه این عزیز باشد.

حال باید گفت که آقای صالحی امیری! یعنی درود به شرفت! اصلاً شرف به درودت که نشون دادی تغییر مسئولیت هیچوقت مانعی جدی برای رکوردزنی نیست. تو با این کار ضمن زدن مشت محکم به دهان نمایندگانی که به تو رای نداده بودند، ثابت کردی که اگرچه عده‌ای دلواپس مانع از وزیر ورزش بودنت شدند، اما تو در جایگاهی جدید هم همچنان رکورد میزنی، رکورد جابجا میکنی؛ حالا رکورد دوی با مانع و اسب سواری و وزنه برداری و... نشد، رکورد تملق را که می‌توان جابجا کرد! دمت گرم!

فقط لطفا در رکورد زنی‌های بعدی کاری به کار افرادی چون دکتر شریعتی نداشته باش. خودت به تنهایی رکورد بزن و تن این بنده خداها رو تو گور نلرزون. آفرین عمو!

گفتنی است پیش از این رکورد تملق در در دست یک مجری همایش بود که برای ابراز ارادت به آقای هاشمی به یک دست بسنده نکرده و هر دو دست را بصورت جداگانه بوسیده بود!

 

  • م.ر سیخونکچی

سنگ قبر هوشمند هم آمد!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر
فارس: در آئینی سنگ قبر هوشمند ساخته مخترع بوشهری رونمایی شد.


  • م.ر سیخونکچی

بپا دودی نشی!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

جزیره امن کتاب

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

کاستی ده میلیارد تومانی!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۴۲ ق.ظ | ۰ نظر

رئیس قوه قضائیه با اشاره به اینکه در چند ماه اخیر هجمه‌های فراوانی به این قوه شده است، گفت:‌ ما در جریان فتنه ۸۸ خوب و مستقل عمل کردیم؛ هر چند کاستی‌هایی داشتیم.(تسنیم)

گفتنی است فقط یک قلم از این کاستی‌ها با تامین وثیقه ده میلیارد تومانی قریب 600 روز است دارد صاف صاف در خیابان میگردد و حتی بعنوان یک چهره فرهنگی فتنه‌گر، در نمایشگاه کتاب هم حاضر می‌شود!



  • م.ر سیخونکچی

میشه با شناسنامه بگم زیپتون بازه؟!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ | ۳ نظر

نام پدر: م.ش

ش.ش: 02021014

صادره از: تهران

ت.ت: 25/15/1452

رنگ مورد علاقه: راه‌راه بنفش و صورتی

غذای مورد علاقه: آبگوشت با پیاز زیاد از یک جای خاص

تحصیلات: بیسواد

رنگ چشم: قرمز تند

سایز پا: 46

سایز پیراهن: XXXXL

دور کمر: فعلاً 52 ولی با این سرعتی که پیش میره فردا رو نمی‌تونم دقیق بگم!

بسه یا همچنان توضیح بدم؟!

 

 

 ***

جناب رییس جمهور محترم فرموده‌اند که منتقدان با شناسنامه از دولت انتقاد کنند. خیلی هم خوب! درستش هم همین است. اصلاً آدم که از زیر بوته عمل نیامده! حتما پدر و مادری، سابقه و پیشینه‌ای، محله و همسایه‌ای دارد دیگر. اصلش ما که خیلی خوشمان آمد. برای اینکه حسن نیتمان را هم نشان بدهیم از همین مطلب شروع کردیم و زیر اسم مبارک سیخونکچی‌مان، شناسنامه پر و پیمانی هم نوشتیم تا خدای نکرده خلاف حرف رییس جمهور کاری نکرده باشیم. بعدش هم بند و بساطمان را زدیم زیر بغلمان و آمدیم تا حضوری یک انتقاد کوچک از دولت بکنیم. دم در ورودی مسئول محترم بیخ گلویمان را گرفت که کجا؟ گفتیم که... اصلاً بگذارید همه آنچه بین بنده و مسئول محترم رد و بدل شده است را بنویسم تا خودتان بخوانید:

 

مسئول محترم: آهای! کجا سرت رو انداختی پایین داری میری تو! اون مرد که هر کس سرش رو مینداخت پایین میرفت پیشش رفته است!

بنده: شرمنده، راستش حواسم نبود، بابام گفت بشین پیام 24 خرداد رو درک کن ها؛ من هی پشت گوش انداختم!

مسئول محترم: خب حالا، فرمایش؟

بنده: اومدم یه انتقاد کوچکی از دولت بکنم و برم پی کارم.

مسئول محترم: شناسنامه‌ات رو با خودت آوردی؟

بنده: بله، ایناهاش.

مسئول محترم: خیلی خب، برو هفت سری کپی از تمام صفحاتش بگیر بیا!

بنده: چشم.

(ما رفتیم و گرفتیم و آمدیم)

بنده: بفرمایید.

مسئول محترم: ببینم... ای بابا.. اینا رو از کجا گرفتی؟

بنده: همین کپی سر خیابون.

مسئول محترم: نه دیگه! هر کپی که قبول نیست! ما فقط با یه جا قرارداد داریم و کپی‌های اونجا رو فقط قبول می‌کنیم. نه که یه وقت خدای نکرده فکر کنی خبریه ها؟! نه! فقط چون کارشون دقیق و درسته و تو مسائل حقوقی و قراردادها کارشون درسته!

بنده: باشه، چشم، حالا کجا هست؟

مسئول محترم: برو دفتر کپی و ثبت قرار داد «کرسنت» یه سری کپی بگیر و برابر اصل کن و بیا!

(ما رفتیم و گرفتیم و آمدیم)

بنده: بفرمایید اینم کپی برابر اصل با مهر دفتر «کرسنت»!

مسئول محترم: بده ببینم... آفرین.

بنده: حالا میتونم انتقادم رو بگم؟

مسئول محترم: ای بابا! چقدر عجله داری عزیزم؟ حالا باید بری تو سایت enteghadbashenasnsmeh.ir مشخصاتت رو ثبت کنی و بیای.

بنده: اونم به چشم.

(ما رفتیم و ثبت کردیم و آمدیم)

آقا بفرمایید اینم کد پیگیری.

مسئول محترم: بده ببینم... کجا ثبت کردی؟

بنده: همین کافی‌نت سر خیابون.

مسئول محترم: نه دیگه، نشد! ما فقط با یه کافی‌نت قرارداد داریم، باید بری اونجا و ثبت کنی! نه که خدای نکرده فکر کنی چیزی به ما ماسیده ها؛ نه جان تو! چون اونا کارشون درسته و تو سایت و فضای مجازی حرفشون حرفه، ما هم باهاشون قراررداد بستیم، همین!

بنده: عیبی نداره، بفرمایید کجا باید برم؟

مسئول محترم: آهان... تریف می‌برید طرفای قیطریه، کافی‌نت «جمهوریت»، یه آقا حمزه اونجا هست کارتون رو راه میندازه!

بنده: چشم.

(ما رفتیم و در آنجا هم ثبت کردیم و آمدیم)

بنده: بفرمایید. اینم کد پیگیری ثبت مشخصات با مهر کافی‌نت «جمهوریت». راستی آقا حمزه سلام رسوند گفت چه خبر از داش مهدی!

مسئول محترم: غلط کرد مردک نفهم! بگو خودش سلام برسونه، چرا ما رو قاطی میکنه...

بنده: باشه حالا، چرا قاطی میکنی؟ ببین الان میتونم انتقادم رو بگم.

مسئول محترم: نخیر، هنوز چندتا مرحله مونده. باید بری چندتا آزمایش پزشکی و ژنتیکی بدی ببینیم اصلاً این اصل و نسبی که تو شناسنامه اومده درسته یا نه، از کجا معلوم اصلاً بچه سر راهی نباشی؛ هان؟

بنده: باشه چشم، حتما باز هم باید برم یه جای خاصی دیگه، تو این مورد با کی قرار داد بستید؟

مسئول محترم: آباریکلا پسر باهوش! خوشم به هوشت! ببین باید بری بیمارستان ]...[ نه که فکرکنی...

بنده: بله می‌دونم، چیزی به شما نمی‌ماسه!

مسئول محترم: آفرین. حالا برو.

(ما رفتیم و آزمایش دادیم و آمدیم)

بنده: آقا اینم برگه آزمایش. ثابت شد ما اصل و نسبمون درسته یا نه؟!

مسئول محترم: بعععععله.

بنده: حالا انتقاد بکنیم؟

مسئول محترم: مگه سر آوردی پسر جون؟ حالا باید بری یه گواهی بیاری که در زمان دولت قبل حداقل هفده تا فحش به دولت داده باشی؟ وگرنه معلومه مغرضی و صلاحیت انتقاد نداری؟!

بنده: اصلاً بی‌خیال بابا. من فقط می‌خواستم به یکی از وزرا بگم زیپت بازه! دیدیش بهش بگو، خوبیت نداره میون مردم. خداحافظ!

 

 

 

  • م.ر سیخونکچی

چرا این را آن موقع نساختیم یا برعکس؟!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۴۱ ب.ظ | ۷ نظر

آدم دلش می‌سوزد، اشک در چشمانش جمع می‌شود. آخر خدای مهربان! من و قلب کوچکم یک سوال داریم! مگر این اصلاح‌طلب‌ها چه گناهی کرده‌اند؟ درست است که هر چند سال یکبار محض تفنن یک فتنه‌ای، کرسنتی، ژنوی، چیزی به آب می‌دهند، اما خداوکیلی یعنی انقدر پیش تو مغضوب‌اند که این سرنوشت را برایشان رقم زده‌ای؟

کدام سرنوشت؟ همین سرنوشت محتوم نکبتی دیگر! آن از طرفدارهایشان که یا اتو در برق می‌زنند یا کچل می‌کنند و انتظار دارند نظام ییهو سقوط کند، این هم از تئوریسین‌هایشان! همین آقای محمدجواد حق‌شناس را عرض می‌کنم. هفته‌نامه پنجره رفته با ایشان مصاحبه کرده درباره مستند «من روحانی هستم» بعد ایشان برای نشان دادن عمق خباثت سازندگان این مستند چنان دلیل محکمه‌پسندی ارائه کرده که آدم چهار شاخ می‌ماند والّا!

ایشان فرموده اگر سازندگان این مستند پیش از این هم به این اطلاعات درباره آقای روحانی دسترسی داشتند چرا چند سال پیش این مستند را نساختند؟!

آقا یه لحظه سکوت را رعایت کن لطفا؛ خانم بچه‌ات را ساکت کن، پسرجان بشین! ببینید! می‌دانم باورش سخت است اما بخدا راست می‌گویم. این بنده خدا فرموده چرا این مستند را سه سال پیش نساخته‌اند! دقت کنید دوستان! الان یکسال است که انتخابات برگزار شده و آقای روحانی شده رییس جمهور، بعد این آقا گفته که مثلا چرا 5 سال پیش درباره آقای روحانی مستند نساختند!

مثل اینکه مثلا چرا نود سیاسی را سال 79 نساختند؟! یا چرا غربی‌ها آرگو را سال 1342 نساختند؟! یا چرا ما سال 1947 نتوانستیم به جام جهانی 1998 صعود کنیم؟ چرا انقدر لفتش دادیم صعودمان را؟! اصلاً چرا ... چرا اصلاً ما همین الان مستندی با عنوان «من میرزاقلی استرآبادی هستم» نمی‌سازیم ؟!

خدای مهربان، خدای کریم، خدای شاپرک‌ها، خدای ابرهای بارور، خدای بیابان‌های ترک خورده، خدای برج میلاد، خدای اتوبان آهنگ، خدای من، اگر درهای رحمتت را به روی اصلاح‌طلب‌ها بسته‌ای، یک جوری خصوصی بهشان بگو تا بنده‌های خدا انقدر زندگی را سخت نگیرند. خداییش وضعشان جوری شده که ما هم دلمان برایشان می‌سوزد!

  • م.ر سیخونکچی