طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۲۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

در همین راستا وضعیت فرهنگ مملکت این است!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ب.ظ | ۰ نظر

چاپ آخر/9 

 

در همین راستا وضعیت فرهنگ مملکت این است!

همانطور که مستحضرید مهدی خزعلی چون غرفه‌اش بخاطر دادن اطلاعات دروغ هنگام ثبت نام نمایشگاه کتاب پلمپ شده بود، اعتصاب غذا کرد. در همین راستا معاون فرهنگی وزارت ارشاد با توجه به این عمل خلاف خزعلی ضمن حضور در دفتر وی، از این فتنه‌گر عذرخواهی کرده و او را مورد دلجویی و تفقد قرار داده بود. در همین راستا وزیر ارشاد در تایید اقدام دلجویانه معاونش، درباره فحاشی خزعلی به سران نظام گفت: «خزعلی طبیعتش این است و خارج از طبیعت نیز نمی‌تواند عمل کند»!

وزیر ارشاد همچنین در این راستا که نمایشگاه کتاب بعنوان بزگترین رویداد کشور در حوزه کتاب و یکی از کارهای اساسی وزارت ارشاد در حال برگزاری است، به بازدید از فروشگاه شهر کتاب مرکزی رفت! او در همین راستا چند چهره فرهنگی از جمله وزیر ارتباطات و محمد هاشمی رفسنجانی را با خود برد. وزیر ارتباطات هم در همین راستا در این بازدید گفت: «بخش کافی شاپ کتابفروشی‌های شهر کتاب باید وسعت بیشتری داده شوند»!

در همین راستا که خواندید وضعیت فرهنگ مملکت هم همین است که می‌بینید!

 

 

آگهی‌های نمایشگاه کتابی

حتی اگر اسم روزنامه‌ات «چاپ آخر» باشد، باز هم ناچاری که آگهی بگیری تا چرخ اموراتت بگذرد. اما اگر اسم روزنامه‌ات «چاپ آخر» باشد، اینطوری بهت آگهی می‌دهند:

 

 

1

نگران چه هستید؟

هنوز دیر نشده

کتاب شما را به نمایشگاه می‌رسانیم

(انتشارات سه‌سوت‌چاپ با یک عالمه مسئولیت)

 

2

ویترینی 70 سانتی در بخش کودکان و نوجوانان نمایشگاه کتاب اجاره داده می‌شود

با ویوی خوب و در دید بازدیدکنندگان

با قابلیت فروش اودکلون، سی‌دی، خوشبو کننده ماشین، لنگ، سینه ریز و...

کسانی که وسالشان هرچه فرهنگی‌تر باشد در اولویت هستند

(مدیریت غرفه نشر کودکان امروز، کاسبان فردا)

 

3

یک عدد ساندویچ ژامبون گم شده است

از یابنده تقاضا می‌شود نخور بدبخت، دو روزه مونده، میمیری!

(شاهین)

 

4

کتاب شما را در لیست پرفروشها جا می‌دهیم

نصف قیمت

بین ده تای اول 200 تومن

بین 5 تای اول 500 تومن

پرفروشترین کتاب نمایشگاه دو میلیون تومن

(خبرگزاری شاسنا/ دفتر تکثیر و چاپو لمینت دانشجوی سابق)

 

5

به تعدادی جوان با تیپ فرهیخته برای شلوغ کردن جلوی غرفه نیازمندیم

متقاضیان همراه خود کلاسور، شیشه آب معدنی، عینک دودی و کوله بیاورند

(غرفه انتشارات فردای روشنفکر)

 

 

مشاوره چاپ آخر:

سوال: سلام. من 5 ساله دنبال رفتن اونور آب هستم. همه کار هم کردم اما نشده. همین ماه پیش هم بصورت غیرقانونی اقدام کردم که تو مدیترانه از آب گرفتنم، داشتم غرق می‌شدم! یه بار هم تو کوههای کردستان عراق داشتم یخ می‌زدم. سه بار همه پولم رو خوردن؛ یعنی نامردا چشمام رو بستن گفتن بعد از مرز باز میکنیم، تو بیابونای اطراف شاهرود ولم کردن! گفتم ببینم شما که فرهیخته هستید راهی به نظرتون نمیرسه.

پاسخ: واقعاً تعجب آوره در شرایطی که راه‌های سالم، سریع، و جواب پس داده‌ای وجود داره، شما به این کارهای خطرناک و غیر رسمی رو آوردید. ببینید! شما اول یک وبلاگ باید بزنید. چند روز پشت سر هم مطلب بنویسید درباره نبود آزادی بیان در ایران. یک حساب اینستاگرام هم دست کنید و عکسهای سیاه و سفیدی از خودتان در حال سیگار کشیدن، قهوه خوردن، طناب دار در دست، به افق خیره شده، وسط اتوبان ایستاده و... بگزذارید در آن حساب. بعد یک کتاب 40 صفحه ای بنویسید. محتواش هم خیلی مهم نیست. چند تا فحش رکیک توش بدید و صحنه‌های اتاق خوابی بزارید توش. اگر نمی‌تونید بعضی دفاتر انتشاراتی هستن که این کار رو براتون انجام میدن. طبیعتا کتابتون مجوز نمی‌گیره اما تا نظر رسمی ارشاد بیاد شب و روزتون رو تو کافه‌ها و محافل و انجمن‌های ادبی بگذرونید. (با توجه به روی کار اومدن دولت تدبیر و اومد باید فحشهای رکیک‌تری بدید، فحشهای رکیک معمولی مجوز میگیرن!) نظر رسمی ارشاد که اومد شروع کنید به انتقاد از سانسور در ایران و ممیزی رو زیر سوال ببرید. در این مدت حتما از یکی از سفارتخونه‌ها با شما تماس می‌گیرن، تماسشون رو رد نکنید یه وقت. مراحل بعدی توسط سفارت مورد نظر انجام خواهد شد. موفق باشید.

  • م.ر سیخونکچی

بقیه چه جور چیزهایی را از نمایشگاه کتاب می‌خرند؟

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۸ ب.ظ | ۰ نظر

نمایشگاه کتاب و طنزهای روزانه بنده در اینباره در خبرگزاری فارس هم تمام شد اما متاسفانه همه اش را اینجا بازنشر نداده بودم. این هشتمین شماره «چاپ آخر» است. تا دوازده ادامه داشته که هر کدام را در یک روز میگذارم انشاالله.



تحلیل خبر/ موشکافی از یک تیتر عجیب!

بقیه چه جور چیزهایی را از نمایشگاه کتاب می‌خرند؟

 

خبرگزاری کتاب ایران از قول یکی از نمایندگان شناخته شده مجلس که به بازدید از نمایشگاه کتاب تهران آمده بود تیتر زد: «کتاب‌های مورد نیازم را از نمایشگاه تهیه می‌کنم».

این تیتر موجب شد که ما به زوایای مختلف این امر دقت کنیم و تحلیلهایی را برای درک اهمیت این جمله ارائه کنیم. چون بالاخره خود این بنده خدا که انصافا از چهره‌های فرهنگیه و اهل کتاب، اما اینکه این رسانه چنین تیتری رو انتخاب کرده حتما دلایلی داره از جمله:

1. بقیه مردم چیزهای دیگر مورد نیازشان را از نمایشگاه کتاب تهیه می‌کنند. چیزهایی مثل اسکاچ، اتو بخار، رینگ اسپرت پراید، آنتن، زیر سیگاری و... .

2. بقیه مردم کتابهایی که مورد نیازشان نیست را از نمایشگاه کتاب تهیه می‌کنند و بعد وقتی رسیدند خانه آنها را میریزند دور.

3. بقیه مردم کتابهای مورد نیازشان را از جاهای دیگر تهیه می‌کنند و می‌روند می‌گذارند خانه، و بعد می‌آیند نمایشگاه!

 

 

 

ابتکارهای پیشنهادی به نامزدهای مجلس برای تبلیغ در نمایشگاه کتاب

همه جور رمان بفرما داخل!

 

با نزدیک شدن به روزهای پایانی نمایشگاه کتاب، مخصوصاً سه روز پایانی که تقریباً تعطیل هم هستند، تعدادی از نامزدهای نمایندگی مجلس سعی دارند که به حضور در نمایشگاه برای خود تبلیغ کنند. و البته که با توجه به در پیش بودنانتخابات مجلس، انصافاً هم نمیشه از این قشر خدوم انتظار داشت که چنین جمعیت انبوهی را از دست بدهند.

در همین راستا چند پیشنهاد داریم به این نامزدهای نمایندگی مجلس تا با استفاده از این روشهای ابتکاری و متناسب با فضای نمایشگاه کتاب برای خود تبلیغ کنند:

- نامزدها میتونن برن تو بخش کودک و نوجوان و هر کدوم دو سه تا بچه رو تقبل کنن و به خانواده‌شون قول بدن هر شب برن براشون قبل از خواب قصه بخونن(منظور برای بچه‌هاس!). با این کار باری از دوش والدین برداشته میشه که حتما روشون نخواهد شد به این بنده خدا رای ندن.

- کمک به جابجایی کتابها که انصافا کار پر زحمتی هست برای غرفه داران میتونه نامزدها رو تو دل غرفه دارها جا کنه.

- توزیع بن کتاب هم که دیگه خز و خیل ترین کار ممکنه اما هنوز به سهم خودش جوب میده!

- نامزدهای نمایندگی می‌تونن مثل دادزنهای خیابان انقلاب سر راهروها بایستند و برای غرفه‌ها مشتری جمع کنند. مثلا می‌توانند داد بزنند: «عشقی، جنایی، خانوادگی، پلیسی، تخیلی... همه جور رمان بفرما داخل!»

- خیلی از کتابهای نمایشگاه بعلت اینکه هول هولکی چاپ شده‌اند، اشکالاتی دارند. مثل خوب برش نخوردن لبه کاغذها و چسبیدن دو صفحه به هم. این نامزدها می‌توانند این صفحات را برای مردم از جدا کنند، خرجش هم یک کاتر است.

 

الو... چاپ آخر:

- سلام داداش... من سال آخر دکترا هستم. الان 11 ساله میام نمایشگاه و کتابای درسیم رو میخرم و میرم. امروز که اومدم برگشتنی یکی گفت تو نمایشگاه بخش کتابای غیر درسی مثل شعر و رمان و از اینجور چیزا هم هست؛ راسته؟ جداً هست؟(منوچهر/ 32 ساله)

- سلام خواستم از همین تریبون به آقا صالحی، معاون وزیر ارشاد عرض کنم که بنده از فردا قصد دارم اعتصاب غذا کنم، اونم خشک و تر با هم! یا یه جعبه شیرینی میگری دستت میای ازم دلجویی میکنی یا اعتصاب میکنم. یعنی چی که غرفه من رو بستن؟ من همه‌ش هشت تا کتاب یه انتشارات دیگه رو به اسم خودم منتشر کرده بودم، چند تا آمار غیرواقعی هم درباره کتابام داده بودم. اینا دلیل بستن غرفه‌س؟ پا شو بیا تا اعتصاب نکردم. همین. (شاهرخ خز/ 51 ساله)

- آقا من چند بار زنگ زدم پرسیدم، جواب نمیدید چرا؟ حتما لازم داریم دیگه! خاله شادونه کی میاد نمایشگاه؟! (مامان بهمن، 6 ساله (بازم ذکر کنید که خود بهمن 6 سالشه!))

- کاری، باری؟ میگن امسال اسقبال کمتر بوده از نمایشگاه. میخواید بیام فضای نمایشگاه رو گرم کنم؟ میگم من بلدم صدای اردک در بیارم، با کی باید هماهنگ کنم؟ (سعید/ 21 ساله)


  • م.ر سیخونکچی

پزشکان محترم!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ | ۱ نظر

7000 هزار پزشک فراخوان تجمع علیه سریال در حاشیه را امضا کرده بودند.

4000 پزشک نامه حمایت از مردم یمن را امضا کرده‌اند.

من دیگه حرفی ندارم!

  • م.ر سیخونکچی

اعدام باید گردد!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ | ۰ نظر

مقامات رسمی حکومت کره شمالی اعلام کردند وزیر دفاع این کشور بعلت چرت زدن در مراسم رژه ارتش اعدام شده است!

من این را که خواندن خیلی اتفاقی یاد تصاویر نمایندگان مجلس که در صحن علنی خوابیده‌اند افتادم!

بعد مقامات کره شمالی گفته‌اند که این اعدام توسط شلیک با ضد هوایی انجام شده است. باز هم این را که خواندم با خودم گفتم اگر جزای چرت زدن اعدام با گلوله ضد هوایی باشد، جزای خوابهای عمیق این نمایندگان احتما زیر گرفته شدن با ناو هواپیمابر است دیگر!

واقعا بعضی‌ها چقدر شانس آورده‌اند بجای ایران، در کره شمالی نماینده مجلس نیستند!

  • م.ر سیخونکچی

گزارش مردمی درباره یک اعتصاب غذا: حالا چرا خشک؟!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ق.ظ | ۰ نظر

گزارش مردمی درباره یک اعتصاب غذا:

حالا چرا خشک!

 

دیروز رسانه‌ها خبر دادند که مهدی خزعلی اعلام کرده است در اعتراض به پلمپ شدن غرفه‌اش در نمایشگاه کتاب قصد دارد در نمایشگاه اعتصاب غذای خشک کند. به همین مناسبت خبرنگار «چاپ آخر» به میان بازدیدکنندگان نمایشگاه رفته و نظر آنها را درباره این اقدام مهدی خزعلی جویا شده است:

خانم جوانی که خود را خاطره معرفی کرد: واقعا از ایشون ممنونم که تو این وضعیت کمبود آب، به فکر محیط زیست بودن و بصورت خشک اعتصاب غذا کردن. واقعا همه باید دست به دست هم بدیم آب رو برای نسلهای آینده حفظ کنیم!

مردی چهارشونه و عضلانی به نام بهروز: حالا چرا خشک؟! بخار که بهتره! بعدشم که بپری تو جکوزی سرد دیگه توپ توپ میشه بدنت. به این عموم بگو بیاد باشگاه داداشت بهروز، سه سوته روبراش میکنم، خشک که نمیشه!

دختری شانزده هفده ساله که همراه همکلاسی‌هایش به نمایشگاه آمده بود: وا... تو رو خدا؟ بازیگره؟ خواننده چی؟ فوتبالیت هم نیست؟ جدی؟ پس به درک! انقدر اعتصاب کنه تا بمیره!

خانمی میانسال در حالی که دست پسرش را گرفته بود و روی زمین میکشید: اعتصاب کرده؟ جداً؟ خدا خیرت بده آقا آدرسشو میدی؟... بیای پسرم... بیا بریم اون عمو رو نشونت بدم به حرف بابا مامانش گوش نکرده، هی گریه کرده، هی اذیتشون کرده، هی گفته اینو می‌خوام اونو می‌خوام... بیا حالا ببین چی شده! تو هم من رو انقدر اذیت کنی مثل اون میشی ها! آفرین گلم...

پسر جوانی که توی این هوا شال گردن انداخته بود: نترسین نترسین، ما همه با هم هستیم!

مردی جا افتاده که خود را غلام، 52 ساله معرفی کرد: آقا همه‌اش تقصیر شهرداریه. نمیرسه به محله‌ها. امکانات نیست، وسایل تفریح نیست، جوونا نمیتونن اوقات فراغتشون رو پر کنن. نتیجه‌ش هم میشه همین بنده‌خدا که برای پر کردن اوقات فراغتش ماهی سه بار اغتصاب غذا میکنه!

 

خاقانی

معرفی کتاب/ «خقن»؛ خاقانی به انتخاب کیارستمی در نمایشگاه!

کتاب «خقن» شامل انتخابهای فیلمساز شهیر کشورمان از اشعار «خاقانی» رونمایی شد.

«عباس کیارستمی» که پیش از این کتابهایی شامل گزیده‌های از اشعار حافظ و سعدی را منتشر کرده بود، در جدیدترین کتاب خود به انتخاب اشعاری از خاقانی دست زده است.

کیارستمی درباره نحوه انتخاب این ابیات گفت: هیچ معیار خاصی نداشتم. بلکه دیوان خاقانی را برداشتم و ابیاتش را یکی در میان انتخاب کردم و هر کدام را در یک صفحه گذاشتم و چاپ کردم. به همین دلیل هم اسم کتاب را گذاشتم خقن، یعنی حروف اسم خاقانی بصورت یکی در میان!

وی از انتشار جلد دوم این کتاب به نام «اای» در نمایشگاه سال بعد خبر داد و گفت: جلد دوم این کتاب شامل آن یکی ابیات دیوان خاقانی بصورت یکی در میان خواهد بود!

عباس کیارستمی در بخشی از جلسه رونمایی این کتاب گفت: اگر می‌دونستم میشه تو حوزه کتاب اینجوری نون خورد غلط میکردم فیلمساز بشم!

این فیلمساز مطرح ایرانی در پاسخ به این سوال که آیا برنامه‌ای هم برای سایر شاعران کهن پارسی گوی دارد یا نه سکوت کرده و از پشت عینک دودی چپ چپ به خبرنگاران نگاه کرد.

گفتنی است کتاب «خقن» را انتشارات «کیار» در 725 صفحه و با قیمت 48 هزار تومان و تیراژ 300 نسخه منتشر کرده است.

 

 

مشاوره «چاپ آخر»:

سوال: سلام. بنده مادری هستم 34 ساله که دو فرزند دختر و پسر به سنهای 13 و 9 ساله دارم. دیروز رفته بودیم نمایشگاه برای بچه‌ها کتاب بخریم. هرچقدر گشتیم جز کتابهای ترجمه‌ای چیزی ندیدم. میشه من رو راهنمایی کنید که چی کار باید بکنم؟

پاسخ: البته نه اینکه نباشه، اما خب واقعا کتابهای داستان داخلی برای نوجوانان کمه. به همین خاطر من به شما پیشنهاد میدم همون کتابهای کدوی قلقله زن، بزک زنگوله پا و... رو بخرید و با کمی تغییر در داستان آنها که باورپذیرشون کنه، برای فرزندان نوجوانتون بخونید. مثلا بجای اینکه بگید پیرزنه رفت تو کدو، بگید رفت توی بشکه و قل خورد. بجای اینکه بگید گرگ و پلنگ و شیر راهش رو بستن، بگید داعش راهش رو بست. با اینگونه تغییرات می‌تونید کتابهای مناسب را برای فرزندانتون بسازید!

  • م.ر سیخونکچی

آخه شوالیه با ساندویچ یه نونه سیر میشه؟

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ | ۰ نظر

چاپ آخر/6

«چاپ آخر» یکجور روزنامه است. روزنامه جمع و جوری که در آن گفگو و خبر و... را درباره نمایشگاه کتاب می‌توانید بخوانید. البته این روزنامه یک کم شوخ و شنگ است و زبانش با بقیه روزنامه‌ها فرق دارد. ششمین شماره از «چاپ آخر» را در پنجمین روز از نمایشگاه کتاب امسال در خبرگزاری فارس  بخوانید:

 

خبر/ وزیر ارشاد سر شوخی را باز کرد!

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه بازدید از نمایشگاه کتاب با یک عضو نهضت آزادی گفتگو کرد.

به گزارش «چاپ آخر» وزیر ارشاد در این دیدار سرپایی گفت: «من به شما ارادت دارم».

عضو سالخورده نهضت آزادی هم در پاسخ گفت: «ببین خودت سر شوخی رو باز کردی ها»!

گفتنی است وزیر ارشاد بعد از شنیدن این جمله به سرعت از محل متواری شد!

 

 

گفتگوی «چاپ آخر» با پیرمرد سیبیلوی معترض:

آخه شوالیه با ساندویچ یه نونه سیر میشه؟

 

دیروز داشتیم تو نمایشگاه راه می‌رفتیم که دیدیم چند نفر نشستن کف سالن و دارن به یه چیزی اعتراض میکنن. رفتیم ببینیم حرفشون چیه؟

چاپ آخر: سلام پدر جان، کی اذیتتون کرده؟! چرا اینجا نشستید؟

پیرمرد معترض: چرا نداره که! امثال ما همیشه در طول 2500 سال حیات این رژیم محترم بودیم اما نمیدونم چرا چند وقته به ما توجهی نمیشه؟

2500 سال؟ شرمنده، خبر ندارید انقلاب شده؟

جون من؟ کِی؟

الان 37 ساله!

نه بابا! یعنی رضاخان رفت؟

نه آقا جان. اونکه 70 ساله رفته، پسرش رو میگم، محمدرضا، اونم رفته. مردم انقلاب کردن!

عجب...

پس معلومه ماشالا سنتون هم زیاده ها، چند سالتونه پدر جان؟

من تا هشتادش رو شمردم، بقیه‌ش دیگه از دستم در رفت!

آخر نگفتید مشکلتون چیه؟

خب چرا ما رو اذیت میکنن. من جای پدرجدشونم... با کسی کاری نداریم که. واسه خودمون سیبیل میذاریم، سیگار میکشیم... چرا راحتمون نمی‌ذارن؟

کی شما رو اذیت کرده؟ دولت؟ وزارت ارشاد؟

نه بابا... اینا که خوبن... جدیدا هم خیلی خوب شدن... خود وزیر اومد نشست بغل دستم من هی سیگار کشیدم فوت کردم تو صورتش... هیچی هم نگفت!

پس کی؟

همینا دیگه... غذای درست و حسابی بهمون نمیدن، سیگار اضافی می‌خوایم نمیدن، میگیم یه دون آددامس کمه، بزارید دو تا دوتا بجوییم قبول نمیکنن...

کیا اینکارها رو میکنن؟

الان من سه ماهه میگم یکی رو بفرستید روتختیم رو بشوره، گوش نمیدن...

ای بابا... کیا پدر جان؟ کیا؟

همینا دیگه... همینا که اونجا پرچمشون هست...

پرچم فرانسه رو میگید؟

آره دیگه... همون که بالاش آبیه... اذیتمون میکنن...

همون فرانسه هستش.

حالا هر چی... هر چند وقت یه بار میان یکی از ما رو میبرن تو خونه شون...

سفارتشون...

آره همون... میبرن اونجا میگن تو شوالیه‌ای... بعد هم میارن دم در یه ساندویچ الویه میدن میگن بخور برو... خب لااقل نون اضافه بزارن ما سیر شیم دیگه! با ساندویچ یه نونه آدم عادی هم سیر نمیشه چه برسه به شوالیه!

خب شما چرا میرید؟

چی کار کنیم پسر جان... پیر شدیم دیگه... دیگه حال نوشتن که نداریم... نسل جوون هم که دیگه خیلی کتبامون رو نمیخره... مجبوریم الویه بخوریم دیگه!

پس اینطور... من با اجازه‌تون برم...

ببین آشنا نداری بهشون بگی واسه ما نون اضافه بزارن؟

نه پدر جان.

ببین بهشون بگو ما که چند ساله همه کار کردیم براشون... گفتن کانون نویسندگانتون باید از الان نق بزنه، زدیم... گفتن فحش بدید به قصاص و... دادیم، گفتن علیه جنگ بنویسید، نوشتیم... خداییش حالا یه نون ساندویچی چیزیه که دریغ میکنن؟!

 

معرفی کتاب/ «چراغها رو هر کی خاموش کرد، کرد»

آخرین اثر نویسنده معاصر «مهسا مملی» بعد از چندین سال مجوز گرفته و در نمایشگاه امسال توزیع شده است.

مملی در این کتاب 8 داستان را گرد هم آورده و در سبکی نوین به مخاطب ادبیات امروز تقدیم کرده است. داستانهای این کتاب همگی درباره عشق هستند، یعنی در واقع زیادی درباره عشق هستند!

مملی پیش از این پیش‌بینی کرده بود که این کتاب با استقبال فراوانی از سوی صنف زنان خیابانی مواجه شود. به همین دلیل هم نشر «چاه» که انتشار این کتاب را بعهده داشته است اعلام کرده که این کتاب را در نمایشگاه با تخفیف 50 درصد دراختیار اعضای فعال این صنف قرار خواهد داد!

همچنین این نویسنده از ترجمه این کتاب به زبان تایلندی در آینده نزدیک خبر داده بود!

گفتنی است سخنگوی وزارت ارشاد درباره دلایل اعطای مجوز نشر به این کتاب اعلام کرده بود: راستش هیچکدوم از ممیزهای ما روشون نمیشد این کتاب رو تا ته بخونن. 2 سال دنبال یه ممیز پررو گشتیم اما پیدا نکردیم. آخر سر هم گفتیم مجوز بدیم بره پی کارش.

در صفحه 26 این کتاب می‌خوانیم:

«...»

ولش کن اصلاً!

 

 

خبر «چاپ آخر» تایید شد: فرغون‌ها در راهند

در شماره پنج «چاپ آخر» از تصمیم وزارت ارشاد برای استفاده از ظرفیت 5 میلیون بازدید کننده نمایشگاه کتاب برای تکمیل ساختمان مصلی خبر دادیم و گفتیم که وزارت ارشاد قصد دارد به دست هر کدام از این 5 میلیون یک فرغون آجر یا دو کیسه گچ یا یک کیسه سیمان یا... بدهد که با خود از درب ورودی تا شبستان اصلی بیاورند تا ضمن صرفه جویی در هزینه کارگر، کار ساخت مصلی هم تمام شود.

حالا امروز رسانه‌ها نوشتند سرویس‌دهی مینی‌بوس‌هایی که وظیفه حمل بازدیدکنندگان را داشتند متوقف شده است.

اگرچه برخی مسئولین از اختلاف بین حامی مالی نمایشگاه و مسئولین نمایشگاه به عنوان دلیل این امر خبر دادند، اما شنیده‌های خبرنگار چاپ آخر حاکی است که نخیر! دلیل همان است که چاپ آخر گفته بود و به زودی فرغونها هم می‌آیند!

  • م.ر سیخونکچی

حتما شما هم اخبار مربوط به حادثه مهاباد را شنیده اید، در این ماجرا هم طبق معمول یک نیروی امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی قصد تجاوز داشته است. فکر میکنید چطور انقدر سریع همه میفهمند که طرف اطلاعاتی بوده است؟ برای اینکه به صداقت کاسه لیسان ملکه و سایر دوستانشان پی ببرید، به شما عرض میکنیم که چطور امکان دارد،،، اینطور:

روز. داخلی. اینور و آنور در اتاق هتل:
توی اتاق: برو. دست از سرم بردار...
بیرون اتاق: نمیرم. من بعنوان یک نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخوام بهت تجاوز کنم. 
توی اتاق: نه، من دوست ندارم.
بیرون اتاق: این دست تو نیست. من بعنوان نیروی امنیتی جمهوری اسلامی در این مورد تصمیم میگیرم! در رو باز کن!
توی اتاق: اصلا از کجا معلوم تو راست میگی؟ چرا من باید باور کنم تو نیروی امنیتی جمهوری اسلامی هستی. اگر راست میگی کارتت رو از زیر در بنداز تو...
بیرون اتاق: بیا اینم کارتم، حالا زود در رو باز کن. معطل کردن نیروی امنیتی جمهوری اسلامی جرمه!
توی اتاق: امکان نداره. الان جیغ میزنم همه بیان ببینن یه نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخواد به من تجاوز کنه!
بیرون اتاق: زرشک! الان همه اینجا جمعن!... آهای مردم! شاهد باشید یه نیروی امنیتی جمهوری اسلامی میخواست به این تجاوز کنه اما اون قبول نکرد. بعدا نگید من نگفتم نیروی امنیتی جمهوری اسلامی هستم ها!
توی اتاق: حالا که اینطور شد من میرم خودم رو از پنجره میندازم پایین تا این رژیم رسوا بشه.
بیرون اتاق: برو!

  • م.ر سیخونکچی

بصورت غیرمنتظره‌ای بهاره رهنما کتابخوانی نمی‌کند!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ب.ظ | ۰ نظر

چاپ آخر/ 5

«چاپ آخر» یکجور روزنامه است. روزنامه جمع و جوری که در آن گفگو و خبر و... را درباره نمایشگاه کتاب می‌توانید بخوانید. البته این روزنامه یک کم شوخ و شنگ است و زبانش با بقیه روزنامه‌ها فرق دارد. پنجمین شماره از «چاپ آخر» را در سومین روز از نمایشگاه کتاب امسال بخوانید:

 

 

خبر/ بصورت غیرمنتظره‌ای بهاره رهنما کتابخوانی نمی‌کند!

مسئول ستاد برنامه‌های جالب بیست و هستمین نمایگاه کتاب تهران از نهایی شدن فهرست بازیگران، هنرمندان و ورزشکارانی که قرار است در نمایشگاه کتابخوانی کنند خبر داد.

وی گفت: مثل همیشه در راستای جالب کردن نمایشگاه کتاب برای عموم مردم قرار است تعدادی از بازیگران، هنرمندان و ورزشکاران با حضور در نمایشگاه بصورت بلند بلند کتابخوانی کنند.

او دعوت از همون پسره که تو همه نمایشگاه‌ها میاد روپایی می‌زنه رو هم از دیگر برنامه‌های این ستاد دانست!

این مقام مسئول درباره فایده کتابخوانی هنرمندان و بازیگران و ورزشکاران در نمایشگاه گفت: با توجه به اینکه اکثر بازدیدکنندگان نمایشگاه از سواد خواندن و نوشتن برخوردار نیستند، این برنامه‌های کتابخوانی به آنها کمک می‌کند که بفهمند تو کتابها چه چیزی نوشته شده است!

وی در پایان و بعد از خواندن اسامی این فهرست کتابخوانان، چند بار فهرست را از بالا تا پایین مرور و در نهایت خودش هم از اینکه نام «بهاره رهنما» در بین این افراد نیست تعجب کرد!

 

 

گفتگوی «چاپ آخر» با مسئول کمیته «هر سال بهتر از پارسال» نمایشگاه کتاب

با بلیط فروشی مخالفم اما برای سال بعد کلی فرغون تدارک دیده‌ایم!

چاپ آخر: سلام. با تشکر از شما. بفرمایید که برای بهبود روند برگزاری نمایشگاه در سال بعد چه تمهیدی اندیشیده‌اید؟

مسئول: بله. عرض کنم که ما در این راستا به طرح‌های گوناگونی فکر کردیم که هدفمند کردن مخاطبان و استفاده از ظرفیت میلیونی آنها از این جمله است؟

چاپ آخر: یعنی قصد دارید همون طرح قدیمی بلیط فروشی رو اجرا کنید؟

مسئول: نخیر. ببینید من اساساً با بلیط فروشی مخالفم، در عوض برای سال بعد تعداد کافی فرغون، استامبولی، ماله و شاغول سفارش داده‌ایم!

چاپ آخر: که چی بشه؟

مسئول: بله. عرض کنم که ما دیدیم الان وزارت ارشاد هر سال چند میلیارد داره برای مصلی اجاره میده، از اونور هم این مصلی هنوز که هنوزه درست نشده، خب ما میتونیم از ظرفیت این 5 میلیون بازدید کننده برای ساخت مصلی استفاده کنیم، دیگه اجاره هم نمیدیم!

چاپ آخر: بیشتر توضیح میدید؟

مسئول: بله. ما همزمان با شروع نمایشگاه میگیم شهرداری بیاد چند کمپرسی آجر خالی کنه در مبادی ورودی، بعد دست هر کدوم از بازدیدکنندگان یه فرغون میدیم آجرها رو بیارن تا توی مصلی، این راه رو که دارن میان، حالا یه فرغون هم بیارن! بعد هم به کف پای یه عده ماله رو میبنیدم که همینطور که راه میرن...

چاپ آخر: بعد از اتمام کار ساخت مصلی برنامه‌تون چیه؟

مسئول: انشاالله کار ساخت اتوبان تهران شمال رو به عهده میگیریم. هر کدوم از این 5 میلیون نفر ده متر غلطک رو روی آسفالتا راه ببرن جاده ساخته میشه دیگه!

چاپ آخر: بله ممنون. با اجازه تون من رفتم!

مسئول: کجا؟ کجا آقاجون... پسر نذار دست خالی بره، هوی پسر! اون دو تا کیسه سیمان رو بزار رو دوشش ببره!

 

 

الو... چاپ آخر؟!

شما هم می‌توانید پیامهای خودتان را برای چاپ در بخش «الو... چاپ آخر؟!» برای ما بفرستید:

- سلام... می‌خواستم از برگزار کنندگان نمایشگاه کتاب تشکر کنم، فقط سیب زمینی سرخ کرده‌هاش رو زیادی می‌زارن تو روغن بمونه، بعضی‌هاش سوخته بود! / فریبا، 19 ساله

- آقا من اومده بودم کتاب ترانه‌های شهرام شپره رو بخرم نبود! کتابای دو سه تا از اون خواننده‌های در پیت لس‌آنجلسی بود ها، ولی این نبود. پس چی شد پیام 24 خرداد؟! / پوریا، 59 ساله

- سلام... ببخشید خاله شادونه کی میاد نمایشگاه؟ / مامان بهمن، 6 ساله (طبیعتا خود بهمن 6 سالشه!)

- داداش ما قلیون شارژیمون رو بیاریم یا نه؟ دم در گیر ندن یه وقت نادخ بشه؟! / هوشنگ، 26 ساله

 

  • م.ر سیخونکچی

مصلی مناسب نمایشگاه نیست چون سقفش خیلی بلند است!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر
چاپ آخر/4
طنزهای روزانه بنده درباره نمایشگاه کتاب در خبرگزاری فارس

 



گفتگوی «چاپ آخر» با یک کارشناس کتاب و کتابخوانی خیلی روشنفکر:

مصلی مناسب نمایشگاه نیست چون سقفش خیلی بلند است!

 

چاپ آخر: سلام و تشکر بابت اینکه وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید. به نظر شما مکان مصلی برای برگزاری نمایشگاه مناسب است؟

کارشناس روشنفکر: خواهش میکنم. نخیر به هیچ وجه.

چاپ آخر: چرا؟

کارشناس روشنفکر: ببینید من از ساعات اولیه آغاز بکار نمایشگاه اینجا وایسادم و دارم سیگار میکشم. چند نفر از دوستانم هم در جاهای دیگه دارند همین کار رو انجام میدن، اما شما کوچکترین اثری از دودگرفتگی می‌بینید؟!

چاپ آخر: خب نه، اما چه ربطی داره؟

کارشناس روشنفکر: همین دیگه. سقف مصلی انقدر بلنده که شما هرچقدر هم اینجا سیگار بکشید امکان نداره فضا رو دود بگیره...

چاپ آخر: من متوجه نشدم...

کارشناس روشنفکر: اجازه بدید. تازه فقط اینکه نیست. اینجا انقدر نورگیره که اشعه آفتاب از هزار طرف وارد میشه...

چاپ آخر: خب روزه دیگه. آفتاب دراومده، ماه رفته خونه‌شون!

کارشناس روشنفکر: باشه آقا! روز باشه... مسئولین باید به فکر باشن. الان اینجا اصلاً فضای کتابخوانی مهیا نیست... نه تاریکه، نه دود گرفته... ما عمری تو کافه‌های کتاب خوندیم که اونطوری بوده!

چاپ آخر: آهان، از اون نظر...

کارشناس روشنفکر: بله پس چی؟ البته من به بچه‌های کافه گفتم یه سه چهار تا لاستیک بیارن آتیش بزنیم... خدا بخواد تا فردا شرایط برای کتابخوانی مهیا میشه!

 

خبر/ نرم افزار نمایشگاه کتاب رسید

نرم افزار نمایشگاه کتاب همزمان با افتتاح این دوره از نمایشگاه رونمایی شد.

به گزارش چاپ آخر، در این نرم افزار که هر سال رونمایی می‌شود اطلاعات مفیدی مانند اینکه نمایشگاه در مصلی برگزار می‌شود، ناشران عمومی در شبستان مصلی هستند، دو ایستگاه مترو نزدیک مصلی است و... تعبیه شده است. علاقه مندان برای کسب اطلاعات جزئی‌تر باید شخصا به نمایشگاه تشریف آورده و در اونجا از این و اون سوال کنند!

همچنین در این نرم افزار سخنان بزرگان جهان درباره اهمیت کتاب، 200 شعر که در آنها کلمه کتاب به کار رفته است و همچنین اطلاعات عمومی مفیدی مانند طول بلندترین پل دنیا، سنگین ترین کیک تولد دنیا و بزرگترین سیب زمینی به عمل آمده در دنیا وجود دارد.

وجود یک بازی با محوریت کتاب و کتابخوانی هم از ویژگی‌های نرم‌افزار امسال است. در این بازی شما بعنوان یک نویسنده باید سعی کند هر جوری شده با حق التالیف کتابتان امورات زندگی خود را بگذرانید.

معاونت فرهنگی وزارت ارشاد قول داده است به برندگان این بازی 5 هزار تومان بن خرید کتاب اهدا کند. 

 

 

مشاوره «چاپ آخر»

سوال: سلام. بنده داموری ساموتا هستم از ژاپن. یک شرکت تولید رباتهای انسان نما دارم. می‌خواستم ببینم در نمایشگاه کتاب شما برای شرکت بنده امکان فعالیت هست؟

پاسخ: راستش اگر شرکت تولید دستگاه واکس اتوماتیک داشتید خیلی راحت‌تر میشد برایتان یک کاری در نمایشگاه کتاب دست و پا کرد. اما عارضم که... بعله... یعنی... آهان! اگر شما لطف کنید در رباتهاتون امکان سوال پرسیدن پیرامون کتاب و کتابخوانی و سر تکان دادن همراه با لبخند در هنگام شنیدن پاسخ اون سوالها رو هم تعبیه کنید، احتمالا مسئولان بخش سرای اهل قلم نمایشگاه برای پر کردن صندلی‌های سالنشون میتونن با شما همکاری کنن!

  • م.ر سیخونکچی

میبوسمت از پشت شیشه!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

مصطفی تاجزاده به مناسبت سالروز تول همسرش یه نامه سرگشاده بهش نوشته و گفته میبوسمت حتی از پشت شیشه!

برای سالگرد ازدواجشون نامه ننویسه صلوات بفرست!

  • م.ر سیخونکچی