طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۵۸ مطلب با موضوع «عدالت» ثبت شده است

مکن یارانه ام را قطع...

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۰ نظر

فقیرم بی کسم بیچاره ام بیکار و بی عارم

ضعیفم ناتوانم مستحقم عاجزم خوارم


ذلیلم بی نوایم مستمندم پست و منفورم

مریضم روبه موتم دردمندم ناخوشم زارم


اسیرم مفلسم هیچم غریبم گشنه ام پوچم

حقیرم ضایعم درمانده ام بدبخت و بیمارم


گدایم بی نصیبم بی سوادم املم تندم

بدم افراطی ام لاتم شرورم قاطی ام هارم


فدایم جان نثارم چاکرم خاک کف پایم

غلامم نوکرم عبدم بدهکارم گرفتارم


تو را جان هرآنکس دوست داری میدهم سوگند

مکن یارانه ام را قطع خیلی آرزو دارم!


حسن ملکان


  • م.ر سیخونکچی

16 آذر، جلوی سلول بابک زنجانی!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر

- آقا این داره چی مینویسه از صبح سرش توی کاغذه؟ دفاعیاتشه؟

+ نه بابا... اونکه فعلا چند جلسه دادگاه مربوط بهش نیست.

- پس چیه هی مینویسه، خط میزنه، مینویسه؟

+متن سخنرانیش توی مراسم ۱۶ آذره.

- خل شده؟ این که فعلا توی زندونه. کی باورش میسه بابک زنجانی بشه سخنران ۱۶ آذر آخه؟

+ ۱۶ آذر امسال که نه، پونزده سال بعد!

- حالا پونزده سال بعد چرا؟

+ والا چی بگم... از صبح که شنیده کرباسچی رفته توی داشنگاه امیرکبیر و بعنوان سخنران مراسم ۱۶ آذر امسال سخنرانی کرده، اینم نشسته داره متن سخنرانی پونزده سال بعدش رو مینویسه!

- حق داره خداییش!

 

  • م.ر سیخونکچی

بالاخره اعضای هیئت دولت به مناطق سیل زده رفتند!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ق.ظ | ۰ نظر

با گذشت بیش از یک هفته از سیل خسارت‌بار و هولناک شهرهای شمالی کشور به یکباره اعضای هیئت دولت پشت سر هم و فرت و فرت به سمت مناطق سیل زده راهی شدند.

به گزارش سایت خبری «جوجو دوست» در حالی که عدم حضور اعضای هیئت دولت در مناطق سل زده جهت نظارت بر نحوه امدادرسانی موجب انتقاداتی شده بود، از امروز ناگهان سفر وزیران و معاونان رییس جمهور به این مناطق آغاز شد. رییس سازمان محیط زیست در حالی که یک پلاستیک دستش بود و زباله‌ها را جمع می‌کرد در جمع تعدادی از عاشقان محیط زیست گفت: «بخدا من خبر نداشتم، به من گفتند یه تعدادی آدم مرده و چند نفر هم مفقود هستن. اگر زودتر اون عکس رو دیده بودم و میدونستم اینجوری هم شده زودتر می‌اومدم. بخدا!»

وزیر ارتباطات نیز در سفر جداگانه‌ای ایجاد یک خط ارتباطی مستقیم بین تمام مناطقی که ممکن است در صد سال آینده در آنها سیل بیاید، با سازمان دامپزشکی را ضروری خواند و اظهار امیدواری کرد این خط ارتباطی از محل آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران پس از توافق ژنو راه اندازی خواهد شد.

وزیر راه و شهر سازی هم گفت: مسکن مهر مزخرف است. راههای کشور مزخرف است. امنیت مزخرف است. امدادرسانی مزخرف است. خود مزخرف هم مزخرف است.

وی که برای لحظه‌ای نفس گرفتن سکوت کرده و جرعه‌ای آب می‌خورد ادامه داد: اَه... این آب هم که مزخرف است. ما باید در جهت تامین مسکنی ایمن برای همه جانداران تلاش کنیم که اگر نکنیم خیلی مزخرف است!

وزیر نفت نیز در سفر به مناطق سیل زده از گم شدن هزارمتر از رشته‌کوه البرز خبر داد و گفت سوراخ ایجاد شده در همین هزارمتر باعث شد که آب سر ریز شود و بیاید مردم را بکشد. او تاکید کرد که حالا مردم که مهم نیست، نفت میفروشیم پول خون‌شون رو میدیم، اما این اتفاقی که برای عزیز دلمون افتاده واقعا ناراحت کننده‌اس!

وزیر علوم نیز وجود بورسیه‌های غیرقانونی را موجب مدرک گرفتن افراد نااهل در رشته‌های مربوط به حفاظت از جانواران دانست و تاکید کرد هر جانوری که اینطور می‌میرد سندی است بر اینکه یک نفر با بورسیه غیر قانونی پشت میز دانشگاه نشسته است!

وزیر ارشاد نیز در این سفر از برخورد با رسانه‌هایی که مانع انتشار تصویر این فاجعه دردناک شده بودند خبر داد.

وزیر دادگستری نیز در حاشیه یکی از رودخانه‌های شمالی گفت: همین رودخونه تا دیروز صداش رو برای مردم بلند میکرد اما با پیگیری‌های ما الان ببینید چطور آروم و ساکت سر جاش نشسته؟ او همچنین تاکید کرد با تک تک قطراتی که موجب پدید آمدن این حادثه هولناک شده و جان این موجود ارزشمند را گرفته است برخورد قانونی خواهد شد.  سایر اعضای هیئت دولت نیز در سفرهای جداگانه به مناطق سیل زده بر اینکه سیل چیز بدی است و نباید بیاید تاکید کردند!

گفتنی است این سفرها بعد از یک هفته و در پی آن آغاز شد که لاشه یک قلاده سگ در حاشیه یکی از رودخانه‌ها پیدا شد و انتشار تصاویر آن در فضای مجازی دل دوست‌داران محیط زیست را آزرد! یکی از کاربران فضای مجازی با انتشار این عکس در زیر آن نوشته بود من هم یک سگ هستم!

روز گذشته نیز سخنگوی دولت با تاکید بر اینکه قیمت لبنیات افزایش پیدا نخواهد کرد در نشست خبری خود گفته بود که انتشار این تصویر و واکنش کاربران فضای مجازی باعث شده بود تا رییس سازمان محیط زیست خروشیده و همه اعضای هیئت دولت را مجاب کند لااقل بعد از یک هفته یک سری به مناطق سیل زده بزنند.

  • م.ر سیخونکچی
سلام. همانطور که می‌دونید، انتشار خبر توافق هسته‌ای باعث شد تا تعدادی از مردم به خیابان‌ها ریخته و اعلام شادی و پایکوبی کنند. برای دیدن و گفتگو با این افراد که حتما در این سالها بخاطر تحریمها روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند ساعاتی بعد از اعلام توافق به خیابانهای تهران رفتیم. از باقرشهر در جنوب شهرری شروع کردیم تا انگیزه خانواده‌های مستضعف محلات فقیر نشین تهران از شادی و پایکوبی رو بدونیم اما هرچقدر در باقرشهر گشتیم خبری از آنها نبود! آمدیم بالاتر در حوالی میدان راه‌آهن که معمولا پاتوق کاگران بیکار است تا بتوانیم حال و هوای این افراد که احتمالا بخاطر فشار تحریم‌ها بیکار شده بودند را بپرسیم اما آنجا هم خبری نبود. رفتیم بالاتر تا در حوالی چند داروخانه بزرگ و شبانه‌روزی تهران احساس بیمارانی که بخاطر تحریم‌ها بی‌دارو مانده بودند را بپرسیم اما در کمال تعجب در آنجا هم کسی شادی نمی‌کرد. اما از میدان ولیعصر که رفتیم بالا کم‌کم توانستیم این افراد را ببینیم. گفتگوی ما با چند تن از این شادی کنندگان را که در این سالها تحریم کمرشان را شکسته و زندگی‌شان را تحت تاثیر قرار داده بود در ادامه می‌خوانید:
 
*
 
گفتگوی اول
 
خانمی سالخورده که شیرین هفتاد را رد کرده ، رفته بود روی کاپوت ماشین و مشغول حرکات موزون بود. بعد از چند دقیقه و در حینی که استراحت می‌کرد تا راند دوم را شروع کند فرصتی پیدا شد تا در حالی که نفس نفس می‌زد با او صحبت کنیم:
 
- سلام مادر
 
- سلام... مادر... جون...
 
- خسته نباشی مادر
 
- قربونت... برم... مادر... جون... مونده... نباشی
 
- میگم مثل اینکه شما خیلی از این توافق خوشحال هستید، درسته؟
 
- بله... چرا نباشم... مادرجون... تحریم‌ها پدرمون رو... درآورده... بود...
 
- پس شما هم از تحریم‌ها آسیب دیدید!
 
- معلومه مادر جون... من خودم فکر می‌کنی... اون بالا داشتم چکار میکردم... والا من الان چند سال کمرم لقوه گرفته... داروش پیدا نمیشه که... بیست و چهار ساعته کمرم دور خودش میپرخه... اگر تحریم نبود داروش رو میخوردم انقدر کمرم هی تکون نمیخورد مادر جون... بخدا زشته برای من تو این سن و سال... اما چه کنم که تحریم نذاشت یه قرص وارد این کشور بشه...
 
- عجب... که اینطور...
 
- آره مادر جون... من خودم قربونی تحریمم... شرمنده پسرم دیگه باید برم... دوباره لقوه‌م عود کرد!
 
 
 
گفتگوی دوم
 
دختری جوان -به چشم خواهری پنجه آفتاب- در میان جمعیت مشغول شادمانی حاصل از توافق بود. با او هم کمی صحبت کردیم:
 
- سلام خانم محترم
 
- سلللللام
 
(خانم محترم مشغول صحبت با موبایلش است و اصلاً حواسش با ما نیست: آره دیگه... جای دکمه‌هاش دونه الماسه، نه بابا پولم کجا بود، ۱۶۰ میلیونه... فیکش رو گرفتم ۱۸ میلیون؛ چشم مونا دراومده بود... چی؟ خاک تو سرت کنم، اینکه آنتن دهی‌ش مهم نیست...)
 
- ببخشید خانم...
 
- ای بابا....وای... شما از تی‌وی هستید؟ سوسن... مریلا... آنا... بیاید از تی‌وی اومدن!
 
(سوسن، مریلا و آنا می‌آیند)
 
- بله... مثل اینکه شما خانوما خیلی از اینکه توافق شده خوشحالید، درسته؟
 
- اوه... یس... یعنی مای گاد شاهده تا حالا انقدر هپی نبودیم.
 
- یعنی برداشته شدن تحریم‌ها انقدر براتون خوشحال کننده‌س؟
 
- وات نو... چرا نه... من خودم قربونی تحریمم... این فرندهام هم از من قربانی تر!
 
- جداً؟ تحریمها به شما چه ضرر اقتصادی زده مگه؟
 
- وای... تو چرا آندراستند نمیکنی جوجو! مگه همه چیز اقتصاده؟ چرا همه چیز رو شما مانی می‌بینید؟ مگه حتماً باید ضرر مالی خورده باشیم؟ یک کم نگاه انسانی داشته باشید!ما قربانیان فرهنگی تحریمیم!
 
- متوجه نمی‌شم!
 
- از بس که کریزی هستی! من دیگه تایم ندارم باید برم... اووو لالّا! بچه‌ها فرهاد رو می‌ببینید؟ اومدم هانی...
 
(یک نفر از میان سوسن، مریلا و آنا: آدم قربانی فرهنگی تحریم هم می‌خواد باشه مثل این بیتا باشه، پورشه فرهاد رو دیدید؟ اونوقت شانس من او منوچهر ایکبیریه که سه سال ماشینش همون بی‌ام‌و قدیمیه‌س!
 
یکی دیگه از میان سوسن، مریلا و آنا: حالا ولش کن... فکر کن! اپل استور میزنن تو علاءالدین!)
 
 
 
گفتگوی سوم
 
پسری بیست و سه چهار ساله در حالی که سرش را از یک ماشین مدل بالا بیرون آورده در حال خوشحالی کردن به مناسبت توافق است. با او گپ می‌زنیم:
 
- سلام آقا... حالتون خوبه؟
 
- توپ توپ...
 
- چرا؟
 
- آقا تحریما برداشته شد، کار و کاسبی خوب میشه...
 
- پس شما هم جزو اونایی هستید که تحریم کار و کاسبی‌شون رو خراب کرده بود. شما هم جزو کارگرهای بیکار هستید؟
 
- بیکار بیکار که نه... تا چهار سال قبل ما یه پامون اینور بود یه پامون اونور... تایلند، پاتایا، آنتالیا... می‌رفتیم... دیرین دیرین... آره و اینا، برگشتنی هم چهار تا خرت و پرت می‌آوردیم  زندگیمون می‌چرخید... اما الان خیلی زور بزنیم یکی در میون باید بریم همین کیش و قشم و... اما خوب میشه ایشالا آقا... خوب میشه... دیگه خوب میشه... بیکاری تموم شد! هورا!
 
 
 
گفتگوی چهارم
 
مردی جا افتاده، حدودا پنجاه ساله در میان جمعیت می‌چرخد و کاغذهایی را بین آنها پخش می‌کند.
 
- سلام قربان
 
- سلام جوون.
 
- شما هم از توافق خوشحالید؟
 
- بله آقا... بلکه این توافق باعث بشه تبادلات آکادمیک بیشتر بشه و سطح علمی مملکت بره بالا و این جونا هم یک کم سوادشون بیشتر بشه. آقا تحریمها بدجور سطح سواد جوونای مملکت رو آورده بود پایین.
 
- برای همین دارید پیام تبریک پخش میکنید؟
 
- پیام تبریک؟ نه آقا جان... من این حکایت خر برفت و خر برفت مولوی رو کپی گرفتم دارم پخش میکنم بین این بنده‌های خدا بلکه متوجه بشن اصل این حکایت چیه و این خربرفتی که دارن میگن اصلاً به ضررشونه. اینا یعنی یه دفعه هم این حکایت رو نخوندن؟ پس تو دانشگاه چی درس میدن به اینا؟! آخه الان وقت خر برفت خوندنه؟ آدم به خودش فحش میده؟!
 
*
 
بله، همانطور که مشاهده کردید کسانی که در این سالها بیشترین ضربه رو از تحریمها خورده بودن، در صف اول پایکوبی بخاطر انعقاد توافق هستند.
  • م.ر سیخونکچی

اطلاع بی‌واسطه وزیر هزار میلیاردی از جیب مردم!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ب.ظ | ۰ نظر

جناب رییس جمهور محترم همین چند روز پیش فرموده‌اند آنها که می‌گویند تحریم مهم نیست از جیب مردم خبر ندارند. من تا این را شنیدم در فکر فرو رفتم که بالاخره نمی‌شود که حرف رییس جمهور درست نباشد. بالاخره ایشان برای خودشان کلی رییس جمهور هستند و با حفظ سمت رییس دولت راستگویان هم هستند و بنابراین هر چیزی که می‌گویند عین حق و حقیقت است. بعد گفتم پس چطور است که این دولت تا این حد از جیب مردم با خبر است و بقیه نیستند.

یک چیزی که همان اول به ذهنم رسید این بود که آدم برای اینکه از جیب یک کسی باخبر باشد باید دستش در جیب او باشد! همین الان شما اگر دستت را بکنی در جیب بغل دستی و یه دور بچرخانی می‌توانی بفهمی که در جیبش چه خبر است؛ اما خب این که از ساحت دولت بدور است. مگر ممکن است دولت دست کرده باشد در جیب مردم و از این طریق فهمیده باشد که در جیبشان چه خبر است؟ خیر آقا! حالا گیرم یارانه‌ها را چهار روز دیر داده باشند و یکدفعه بنزین را تک‌نرخی (گران نه، تک نرخی!) کرده باشند، اینکه دلیل نمی‌شود.

بعد گفتم حالا شاید لازم نباشد دست هم کنی در جیب کسی و همین که یک نگاهی بندازی کافی باشد. اما باز هم زبانم را گاز گرفتم که لال شو مردک! مگر میشود دولت محترم جیب خلق الله را دید زده باشد؟ نخیر جانم، نمی‌شود؛ امکان ندارد!

دیگر مانده بودم پس دولت محترم چطور انقدر با اطمینان ادعا می‌کند که از جیب مردم با خبر است که یکدفعه چیزی یادم آمد و این سوال برایم حل شد. الان برای شما هم عرض میکنم:

ببینید شما هرچقدر با کارگر و کارمند و باغبان و آبدارچی و نظافتچی و نگهبان و... بیشتر سر و کار داشته باشی طبیعتاً حال روز آنها هم بیشتر دستت می‌آید دیگر. مگر نه؟ خب الان در این دولت برای نمونه فقط یک فقره وزیر هزار میلیاردی وجود دارد که بیست و خرده‌ای شرکت دارد. هر شرکت این بنده خدا حتماً چند تا نگهبان، چند تا آبدارچی، چند تا نظافتچی، چند ده تا کارمند و خلاصه کلی دفتر و دستک دارد. بنابراین طبیعی است که این بنده خدا چندین برابر ما با قشر ضعیف جامعه ارتباط داشته باشد و حال و روزشان را بداند!

الحمدلله، ماشاءالله، چشمم کف پاش از این وزیرها و مدیرها هم که در این دولت کم نیست. تا دلتان بخواهد میلیاردر و کارخانه‌دار و شرکت‌دار و فعال بخش خصوصی مشغول خدمت بی‌منت به مردم در این دولت هستند.

برای یک مثال دیگر عرض کنم که از قدیم گفته‌اند مسئول‌دفتر از همه به یک مدیر نزدیکتر است؛ خب الان هم که مسئول‌دفتر رییس جمهور عزیز خودش فعال بخش خصوصی و رییس اتاق بازرگانی بوده است و کلی کارگر و کارمند و حسابدار و آبدارچی و... زیر دستش بوده‌اند و سالیان درازی ارتباط بی‌واسطه با جیب مردم داشته است! طبیعی است که این بنده خدا هر روز احوال جیب این بنده خداها را می‌گذارد کف دست رییس جمهور دیگر!

تازه اینها که چیزی نیست! رییس‌جمهور اگر بخواهد خیلی بدبین باشد و حرف این وزیرها و مدیرها را همینجوری قبول نکند، دیگر نمی‌تواند به کلی از خویشاوندانش که در نهاد ریاست جمهوری مشغول خدمت هستند و الحمدلله وضعشان هم خوب است بی‌اعتماد باشد که! یعنی می‌خواهم بگویم هرجور نگاه کنی اطراف این دولت پر است از آدم پولدار و میلیاردر که سالیان سال از صمیم قلب اوضاع جیب مردم دستش بوده است! پس اگر رییس جمهور آن حرف را میزند هیچکس حق ندارد چپ چپ نگاه کند!

 

  • م.ر سیخونکچی

چه وزیرهایی رو چرا ببرید مجلس؟

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

وزیر ارشاد محترم رو بردن مجلس بعد ایشون وسط حرفاشون گفتن که تا حالا ایران سر قضیه کرسنت به پرداخت 13 میلیاردو و خرده‌ای میلیون دلار جریمه محکوم شده. (یعنی چندین برابر فساد 3هزار میلیاردی)!

خواستم عرض کنم که حالا که وزیر ارشاد از این افتضاح نفتی دولت پرده برداری کرده، وزیر نفت رو هم ببرید تا از افتضاح مجوزهای کتابی که دولت میده، بگه. بعد وزیر جهاد رو ببرید درباره خوابیدن مسکن مهر یه چیزایی لو بده. بعدش هم وزیر بهداشت رو ببرید بلکه اون وسط حرفاش بگه دولت تو بخش بازرگانی و واردات ماشینای لوکس چه خیانتی کرده. بعد از اون هم...

  • م.ر سیخونکچی

رابطه جالب بین تورم و قیمت بنزین و خودکشی پنگوئن‌ها!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ب.ظ | ۰ نظر

آقای محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت در برنامه تلویزیونی تاکید کرد که قطعا افزایش قیمت بنزین به افزایش قیمت کالاها نخواهد انجامید. ما اولش فکر میکردیم اینطور نیست اما بعد که دیدیم ایشان با این اعتماد بنفس این را می‌گویند، رفیتم با چند نفر صحبت کردیم ببینیم آیا واقعا اینطور است، دیدیم بله اینطور است:

 

۱

- سلام. ببخشید می‌خواستم بدونم به نظر شما افزایش قیمت بنزین به افزایش قیمت کالاها خواهد انجامید؟

- بنزین؟

- بله... بنزین، همون که میریزن تو باک.

- باک؟

- باک ماشین! در داره، بنزین رو میریزن توش تا ماشین راه بره؟

- ماشین؟

- ماشین دیگه... میشینن توش، بار میزنن روش...

- هان؟

- هیچی... ممنون.

- چی؟

-...

 

۲

- سلام قربان. میخواستم ببینم شما بعنوان یه راننده تاکسی با توجه به افزایش قیمت بنزین کرایه‌ها رو هم افزایش میدید یا نه؟

- سلام. عرض کنم که نخیر... چرا افزایش؟ ما وقتی بنزین گرون میشه کرایه‌ها رو کاهش میدیم؟!

- جداً؟ آخه چرا؟

- همینطوری محض تنوع! دور هم دیگه با مسافرا می‌خندیم. تا حالا افزایش دادیم چی شد؟! گفتیم حالا کاهش بدیم! کی به کیه؟!

- ممنون... من پیاده میشم... چقدر تقدیم کنم؟

- تقدیم کنی؟ زکی! بیا این هزار تومن رو هم دستی بگیر... مسیرت طولانی بود شد هزار تومن. قبل از گرون شدن بنزین برای این مسیر ۵۰۰ تومن میدادیم به مسافر، الان هزار تومن میدیم!

 

۳

- سلام آقا... میخواستم ببینم شما که بقالی دارید با افزایش قیمت بنزین تا حالا شاهد افزایش قیمت اجناس بودید یا نه؟

- سلام. عرض کنم که اصلاً.

- چرا؟

- چرا نداره! برای چی باید گرون بشه. ربطی نداره خب!

- پس به چی ربط داره؟

- تعداد پنگوئنهایی که هر سال تو قطب خودکشی میکنن!

- جداً؟ جالبه! چطور؟

- مثلا هفته پیش گفتن ۲۷۳ تا پنگوئن خودکشی کردن، ۵۰ تومن رفت رو قیمت کنسرو لوبیا چیتی، بعد از سه ساعت گفتن یکیشون رو تو اورژانس شوک دادن، برگشته، ۱۰ تومن قیمتش اومد پایین. به بنزین ربطی نداره!

- ممنون... لطف میکنید یه بسته دستمال کاغذی بدید...

- بفرمایید... ۳۷۰۰ تومن میشه.

- عه... پریروز خریدم ۳۶۰۰!

- خدا اموات شما رو هم بیامرزه، اون پنگوئنه عمرش به دنیا نبود، دیروز تموم کرد!

  • م.ر سیخونکچی

پزشکان محترم!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۲ ب.ظ | ۱ نظر

7000 هزار پزشک فراخوان تجمع علیه سریال در حاشیه را امضا کرده بودند.

4000 پزشک نامه حمایت از مردم یمن را امضا کرده‌اند.

من دیگه حرفی ندارم!

  • م.ر سیخونکچی

مهران مدیری رو بگیرید!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر

رسانه‌ها نوشتند که جانبازی بخاطر جا ماندن یک لوله در مثانه‌اش که توسط جراح اتفاق افتاده بود، دو سال درد می‌کشیده است!(اینجا)

خواستم عرض کنم که تا مهران مدیری از کشور خارج نشده برن بگیرن پدرسوخته فلان فلان شده رو! مرد ناحسابی به اسم سریال طنز از صدا و سیما پول گرفته بود، بعد عین واقعیت رو توی در حاشیه ساخته بود! بگیریدش!

  • م.ر سیخونکچی

«دمپایی خیس نباشه چک کن»؛ پست جدید در ریاست جمهوری!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ | ۲ نظر
آقای حسن کامران، نماینده مجلس و عضو هیئت نظارت بر سفرهای خارجی کارکنان دولت در سخنانی ضمن انتقاد از سفرهای غیرضروری مسئولان به خارج از کشور، از حضور یک نفر برای تست کردن غذای رییس جمهور و حصول اطمینان نسبت به مسموم نبودن آن در همراهان رییس جمهور خبر داده است.(اینجا)
 
در همین راستا بنده تعداد دیگری از پستهایی که می‌تواند در نهاد ریاست جمهوری تعبیه شود را پیشنهاد می‌دهم. با مرور این پستها خواهید دید که نهاد ریاست جمهوری چقدر ساده زیست و متواضع است که تنها به رسم «پیشمرگ» داشتن حکومتهای پادشاهی اکتفا کرده است و از این قبیل پستها هنوز ندارد!
 
«دمپایی خیس نباشه» چک کن
وظیفه این شخص این است که قبول از ورود رییس جمهور به دستشویی، پاهای خود را درون دمپایی‌های دستشویی کند تا اطمینان حاصل شود نفر قبلی داخل دمپایی‌ها را خیس نکرده است! مسئولیت این فرد وقتی رییس جمهور بخواهند با جوراب به دستشویی بروند دوچندان اهمیت پیدا می‌کند!
 
«این قرمز و آبیش درسته یا نه» چک کن
وظیفه خطیر حصول اطمینان نسبت به درست بودن رنگ قرمز و آبی شیرهای دستشویی بعهده این شخص است تا خدای نکرده... . البته وظیفه این فرد را همان «دمپایی خیس نباشه» چک کن نیز می‌توانست بعهده بگیرد اما با توجه به اصرار دولت مبنی بر دوشغله نبودن افراد، لازم است که فرد انجام دهنده این دو مسئولیت متفاوت باشند.
 
«سر و ته خیار کدومه» چک کن
این شخص وظیفه دارد هنگامی که رییس محترم جمهور میل به خوردن خیار پیدا کردند، یک طرف خیار را گاز بزنند تا خدای نکرده رییس جمهور قسمت تلخ خیار را نخورده و مزاجشان مکدر نشود. طبیعی است اگر طرف گاز زده شده تلخ بود، رییس جمهور مابقی خیار را میل می‌فرمایند اما اگر شیرین بود آن خیار سریعاً امحا شده و خیار دیگری امتحان می‌شود.
 
«جُکش خنده داره یا نه» چک کن
این شخص وظیفه دارد جُکهایی که افراد مختلف می‌خواهند برای رییس جمهور تعریف کنند را شنیده و میزان خنده‌دار بودن یا یخ بودن آنها را بسنجد تا خدای نکرده شنیدن جکهای بی‌مزه خاطر شخص اول اجرایی مملکت را مکدر نکند و در روحیه ایشان در شرایط حساس کنونی اثر منفی نگذارد.
 
«آبش چقدر سرده» چک کن
این فرد هنگامی که رییس جمهور محترم قصد استفاده از استخر را دارند، نوک پای خود را درون آب استخر کرده تا میزان سردی آب مشخص شود. البته یک نفر «آبش چقدر گرمه» چک کن هم در کنار جکوزی تعبیه شده است که وظیفه‌اش کاملا عکس این فرد است و نباید این دو نفر را با هم اشتباه گرفت وگرنه عواقبش بعهده اشتباه گیرنده است!
 
«خامه‌ش نزنه بیرون» چک کن
این فرد مسئول است که قبل از خوردن شیرینی خامه‌ای توسط رییس جمهور، چند عدد از شیرینی خامه‌ای ها را با سرعت و نیروهای مختلف گاز بزند تا مشخص شود این شیرینی‌ها دربرابر چه مقدار از فشار آرواره مقاوم بوده و بر اثر چه مقدار فشار خامه‌اش بیرون می‌زند و آبروی شیرینی خورنده را می‌برد. طبیعتا این پست از آنجا که با آبروی مملکت در ارتباط است از اهمیت ویژه ای برخوردار است!
*
پستهایی مانند «این اجاق گازه فندکش سالمه» چک کن، «قفل این در کدوم وری باز میشه» چک کن، «هسته زردآلو یا بادوم شیرینه یا تلخ» چک کن، «رو این صندلیه بشینی پشتت عرق میکنه یا نه» چک کن، «الان کیش هواش بهتره یا شمال» چک کن، «این آدم بزرگ واقعاً اهل همین شهره که من دارم توش سخنرانی میکنه یا نه» چک کن و... نیز در اولیتهای بعدی هستند که البته ضرورتشان بعلت صرفه جویی در وقت رییس جمهور و همچنین اهمیت حفظ شان و امنیت وی بر کسی پوشیده نیست.
 
  • م.ر سیخونکچی