همه چیزمان به همه چیزشان میآید!
بچه که بودیم اگر از ما میپرسیدند دوست دارید در آینده چه کاره شوید، یکی در میان جواب میدادیم دوست داریم خلبان شویم. اما حالا خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنیم که به این آرزو نرسیدیم چراکه اگر خلبان میشدیم احتمالا جزو جامعه خلبانان بیکار قرار میگرفیتم.
چرا چپ چپ نگاه میکنید؟ زرشک! نکند شما هم مثل بنده –البته تا همین چند دقیقه قبل- فکر میکردید خلبانها نانشان در روغن است؟ اگر اینطور است به این خبر دقت کنید:
«کاپیتان هوشنگ شهبازی در سومین کنفرانس ملی تصادفات جادهای کشور در دانشگاه آزاد اسلامی زنجان گفت: در حال حاضر یک هزار و 500 خلبان بیکار در کشور وجود دارد.»
حالا دیدید چه شانسی آوردیم خلبان نشدیم؟ این را که دیگر بنده سیخونکچی نگفتهام، جناب هوشنگ شهبازی عزیز فرمودهاند. اما اگر فکر کردید این خبر را آوردهام تا به مسئولان گوشزد کنم فکری به حال این خلبانها کنند اشتباه میکنید! خلبانها هم خدایی دارند و حتماً فکری به حالشان خواهد کرد.
اما من این را نوشتم تا بگویم آقایان، برادران، خواهران، دوستان، آشنایان، خانوادههایی که از راههای دور و نزدیک تشریف آوردهاید! واقعا وقتی میبینید همایشی در «دانشگاه آزاد» و با موضوع «تصادفات جادهای کشور» برگزار شده و بعد یک «خلبان» را دعوت کردهاند تا در آن صحبت کند، آنوقت از رییس هیئت امنای این دانشگاه انتظار ندارید که بگوید «دانشگاه آزاد ملک خداست»؟
یعنی واقعا فکر میکنید نباید همه چیزمان –بلکه همه چیزشان!- به همه چیزمان –بلکه همه چیزشان- بیاید؟!
- ۹۳/۰۲/۳۱
این خط آخری رو یه نفر برام چیز کنه، یعنی توضیح بده!؟