طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

از «آقازاده عزیز» رونمایی میشود

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ب.ظ | ۶ نظر

«آقازاده عزیز» گزیده‌ای از طنزهایی است که طی سالهای 87 تا 92 در نشریات و سایتهای مختلف نوشته‌ام. طنزهایی در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی ورزشی.

فردا دوشنبه مراسم رونمایی از آن برگزار خواهد شد و از یکی دو روز بعد روش تهیه پیامکی اش را در همینجا ذکر خواهم کرد.

انشاالله


  • م.ر سیخونکچی

دلایلی برای اینکه به آقای ظریف حق بدهیم

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۵۱ ب.ظ | ۴ نظر
این مجلس نگران بودن ندارد؟!


آدم وقتی می‌خواهد قضاوت کند باید جمیع شرایط را مد نظر قرار بدهد. نباید که همینطور الابختکی یک چیزی بپرانیم. مثلا همه تا اینکه شنیدند آقای ظریف در نیویورک در جلسه با نمیدانم کی برگشته گفته که اگر توافق هسته‌ای نشود انتخابات مجلس را می‌بازیم، ریختند سر بیچاره که چرا این حرف را زدی! اما یک نفر نبود بیاید کالبدشکافی کند ببیند این بنده خدا با ریش پرفسوری به آن قشنگی که ثابت می‌کند یک دیپلمات کارکشته است چرا این حرف را زده! حالا من برای شما چند نمونه از دلایل را موشکافی و کالبدشکافی و کلی چیز دیگر شکافی می‌کنم تا بفهمید کسی مثل ظریف الدوله خان چرا باید تا این حد نگران مجلس باشد.

اولا اینکه وجود یک نفر مثل علی آقای مطهری خودش برای اینکه عالمی نگران مجلس باشند کافی است! اون قضیه پف... را که می‌دانید این بنده خدا گفت و بعدش هم گفت معنی‌اش را نمی‌دانم؟ آن هیچی! اصلا ولش کن بد آموزی دارد! آن قضیه‌ای هم که گفت تصویب هر قانونی برای نظارت بر نمایندگان آزادگی انها را محدود می‌کند، این را هم که یادتان هست! اصلا این را هم ولش کن که یک وقت به آزادگی کسی برنخورد! حتما یادتان هم هست که ایشان در دفاع از افزایش تعطیلات نمایندگان کلی سخنرانی کرده بود و گفته بود اگر این تعطیلات چند هفته‌ای نباشد نماینده‌ها کی با خانواده‌هایشان بروند مسافرت؟ این را هم نگوییم؟ یعنی ممکن است به مسافرت بعضی‌ها بر بخورد؟! ای بابا! پس با این وصف دیگر افاضات ایشان درباره حصر سران فتنه را هم نمی‌گوییم دیگر!

اصلا بیایید بی‌خیال علی آقای مطهری بشویم چون ممکن است کلا به مثلا فامیل ایشان بر بخورد!

اما خداوکیلی این قضیه آقای پیرموذن نماینده اصلاح طلب مجلس را که می‌توانیم بگوییم؟ این بنده خدا می‌خواسته نطق پیش از دستور انجام دهد اما جا پر بوده و کس دیگری باید نطق میکرده. بعد ایشان برداشته به نام یکی از آنها نامه زده و انصراف داده و بعد خودش رفته بالا نظق کرده. بعد وسط نطق ایشان ان نماینده آمده و شاکی شده و آقای پیرموذن هم یک چیزهایی گفته در این مایه‌ها که این برات و حواله حضرت مسلم بود به من و... .

خداوکیلی شما جای آقای ظریف بودید نگران مجلس نمی‌شدید؟ آن از علی آقای مطهری که مثلاطرفدار دولت است و این هم از آقای پیرموذن که ظاهرا با آقای ظریف هم جبهه و هم حزب است.

حتما ظریف نگران وجود منتقدانی مثل نبویان، حسینیان، رسایی، کریمی قدوسی، بذرپاش و کوچک زاده در مجلس نیست! خب خداییش آدم هر جوری هست باید دغدغه انتخابات مجلس داشته باشد دیگر، حالا اینکه این دغدغه را با اجنبی جماعت در میان گذاشته چه اهمیتی دارد آخر؟ هان؟!
  • م.ر سیخونکچی

«بزنگاه» منتشر شد

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۱ ب.ظ | ۰ نظر

اولین شماره نشریه طنز و کاریکاتور بزنگاه منتشر شد. اطلاعات بیشتر با کلیک روی عکس!


  • م.ر سیخونکچی

روز دامپزشکی هستن!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

ظریف جون! برات حرف در میارن ها!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۲ ب.ظ | ۴ نظر

واقعاً هر توافقی بهتر از عدم توافقه؟!

 

من همان اولش هم گفتم هیچ آدم عاقلی نمی‌آید همچین کاری کند ها! اصلاً مگر می‌شود باور کرد یک نفر معتقد باشد هر توافقی با دشمن، از توافق نکردن بهتر است؟! بابا جان دارم این ماجرای کمپین قلابی شش سینماگر را میگویم که در پوسترش همچین چیزهایی نوشته بود.بعد هم که معلوم شد آقای ظریف، وزیر امور خارجه محترم و کاربلد خودشان زنگ زده بودند به سینماگرها که بیایید چنین چیزی را امضا کنید تا فیلان و بهمان! به جان خودم جناب آقای مجیدی خودش گفته که کا، کار ظریف است! با این وصف هیچ بعید نیست در آینده‌ای نه چندان دور، معلوم شود از وزارت امور خارجه چنین تماسهایی هم برقرار شده است:

 

 1

- سلام

- سلام... بفرمایید؟

- ظریف هستم.

- اوا! راست میگی؟ خوش بحالت خواهر... من که همینطور مثل خرس دارم خیکی میشم. هر چی هم رژیم آب انگور، رژیم پوست پرتقال، رژیم تهِ خیار و از این خزعبلات میگیرم درست نمیشم که نمیشم! یه زمونی برای خودم باربی بودم ها! الان شدم عین بشکه! حالا تو چی کار کردی که ظریف هستی عزیزم؟

- نخیر... اشتباه گرفتید... بنده ظریف، وزیر امور خارجه هستم!

 - ...اوخ... اوه....وای... یه لحظه.... شرمنده ها آقا ظریف جون... من شما رو با یکی از مشتریام اشتباه گرفتم...دیروز اومده بود بیگودی کنه، با هم درباره اضافه وزن و اینها صحبت کردیم، ببخشید تو رو خدا ها!

- خواهش میکنم... اونجا آرایشگاه «عروس نگو ماه بگو» هستش؟!

 - بله آقا ظریف جون... امری داشتید؟

-راستش بچه‌ها یه بررسی کردن دیدن ماشالا شما بین آرایشگاه‌ها از سبقه خوبی برخوردارید و خلاصه از قدیمیهای این حرفه حساب میشید و بقیه آرایشگاه‌ها رو حرفتون حرف نمیزنن...

 -اوه... وای... مامانم اینا!... راستش بله.... همین پارسال من گفتم هیشکی حق نداره ماتیک صورتی بزنه، آقا ظریف جون باور نمیکنی دو روزه قیمت ماتیک صورتی شد نصف! جونم براتون بگه آقا ظریف جون که من یکی از افتخاراتم اینه که یه شب پری بلنده رو آرایش کردم... کم حرفی نیست ها... پری بلنده! یعنی ما انقدر سابقه داریم تو این حرفه...

- بله ... حالا عرض میکردم که من میخواستم شما به نمایندگی از صنف عروس آرایش کن‌های پایتخت یه بیانیه‌ای رو امضا کنید...

 -وای... اوه... مامان جون... خدا خیرت بده آقا ظریف جون! چون من تا حالا پای هیچ بیانیه‌ای رو امضا نکردم... حالا چی هست این بیانیه؟

- چیز خاصی نیست... یه بیانیه است توش نوشتیم که هر توافقی بهتر از عدم توافقه!

- توافق تو چی آقا ظریف جون؟

- همین ماجراهای هسته‌ای دیگه... میخوایم اگه خدا بخواد کلکش رو بکّنیم و تمومش کنیم بره پی کارش...

 -ببین آقا ظریف جون من خداییش خیلی از هسته مسته سر در نمیارم.  البته میفهمم تحریم چیز بدیه ها؛ یعنی همین الان تحریم باعث شده قیمت ماتیک بشه سه برابر... یعنی میخوام بگم من هم میفهمم تحریم چیه ها... نه که خر باشم... اما خداییش اینکه هر توافقی خوبه که خب ناجوره... یعنی من به گمونم اگه هر کی دیگم باشه راضی به امضا کردن همچین چیزی نمیشه...

-یعنی حتی تو حرفه ما هم هر توافقی خوب نیست چه برسه به این هسته ای مسته‌ای و تحریم محریم... میگیرید که چی میگم... الو... الو... آقا ظریف جون.... الو... خاک به سرم!

 

2

- جونم؟

 -سلام عرض میکنم...

 -گیرم سلام... فرمایش...

 -خواهش میکنم... فرمایش چیه... عرضی داشتم خدمتتون.

 -شما کی باشی اصلاً که حالا فرمایش داشته باشی یا عرض؟!

 -من ظریف هستم!

- زکی... آقا رو باش! اینجا یغوراش میان جلوی ما لنگ میندازن... شوما که خودت معترفی ظریفی عمو!

 -نخیر اشتباه متوجه شدید. بنده ظریف، وزیر امور خارجه هستم.

- به به... جون من؟ همون آقا خوشگله که هی میخنده؟ جون داداش خودتی... ما رو سیاه که نمیکنی؛ خودتی دیگه داش ظریف؟

- بله، عرض که کردم خودم هستم.

- جونم داش ظریف؟ فرمایش... امر کن داداش جون.

- راستش  شما اسی پلنگ هستید دیگه؟

- خاک بر سر من... من بمیرم شوما این حرف رو نزنی... ما واسه هر کی پلنگ باشیم برای شما پیشی هستیم داش ظریف... لوطی... ما رو نکن تو قوطی!

- اختیار دارید... آمار شما رو از بچه‌های سرویس حوادث چند تا روزنامه گرفتم. طبق تعریفهایی که از شما کردن، یه تهرانه و یه آقا اسی پلنگ...

- چوبکاری میکنی داش ظریف... ما زنگ درِ خونه‌تیم، هر کی بخواد شما رو ببینه باس ما رو بزنه!

- اختیار دارید... راستش من مزاحم اوقات شریفتون شدم که اگر بشه بعنوان گنده‌لات تهران یه بیانیه‌ای رو امضا کنید تا حمایت همه اراذل و اوباش رو داشته باشیم به امید خدا!

- کوچیکتم هستیم... البت ما امضا ممضا بلد نیستیم اما هر جا رو شوما بیگی انگشت میزنیم داش ظریف.

- لطف عالی مستدام!

- حالا چی هست این بیانیه... البت فضولی نباشه ها... واسه این میپرسیم که اگه بچه ها پرسیدن خیطی بالا نیاریم...

 -اختیار دارید... یه بیانیه هست درباره همین مذاکرات هسته‌ای... میخوایم به کمک و حمایت شما این تحریمهای فلج کننده رو تمومش کنیم بره...

- آی گفتی ظریف جون... خدا خیرت بده داش! از وقتی این تحریمها اومده بازار پر شده از تیزیِ چینی! تیزی میخری یه متر اما همچی که فرو کردی تو شیکم طرف، می‌بینی زکی! تیزی خم شد و طرف قلقلکش هم نیومده... اگه بتونی این تحریم محریم ها رو برداری دوباره جنس اصل برسه به ما نوکرتیم بخدا... حالا چی توش نوشته داش ظریف این بیانیه‌تون؟ البت قضولی نباشه ها!

- خواهش میکنم... دو سه خطه... مهمترین جاش اینه که نوشته هر توافقی بهتر از عدم توافقه...

- زکی... من درست متوجه نشدم داش ظریف... یه بار دیگه میگی؟

- هر توافقی بهتر از عدم توافقه یا عدم توافق بدتر از هر توافقیه.

- زرشک... نیستیم داداش... البت نه اینکه فکر کنی گرخیدیم ها... نه داداش... من خودم سر یه هزاری یه غائله راه انداختم یه اتوبوس آدم توش مُردن! اما خداییش این ضایع‌س! یعنی چی هر توافقی بهتر از عدم توافقه آخه؟ دیدیم طرف اومد و زر زیادی زد، ادعای مفت داشت، لیچار بارمون کرد... اونوقت باید پاش وایسیم چون توافقه؟ نه داداش... ما زیر بار خفت نمیریم... بچه ها برامون حرف در میارن... از ما به شوما هم نصیحت؛ شوما هم از این حرفا نزن برات حرف در میارن! زت زیاد!

 

  • م.ر سیخونکچی

باز هم مسکن!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

آب را نبندیم!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ق.ظ | ۱ نظر

با بالا گرفتن بحران کم آبی صدای همه درآمده و همه یکصدا فریاد می‌زنند «آب را ببندیم». اما به نظر می‌رسد آنچه که بیش از همه می‌تواند به عبور از بحران کم آبی کمک کند، اتفاقا آب را نبستن است. اینطوری:

باید از شرکت‌های تولید لبنیات خواست که انقدر در شیرهایشان آب نبندند! حتی اگر خوشبینانه فرض کنیم که تنها نصف چیزی که بعنوان شیر به ما فروخته می‌شود، آب باشد. خواهیم دید که با عمل به همین یک سفارش تا چه حد از میزان مصرف آب کاسته خواهد شد!
علاوه بر شرکتهای لبنی باید بصورت کاملا جدی از صدا و سیما خواست که در این شرایط وخیم آبی انقدر در سریالهای خود آب نبندد! هرچند که اقدام رسانه ملی در تدوین دوباره سریال ستایش و کاستن از قسمتهای آن به خودی خود باعث شد تا سطح آب در سدهای کشور یکهو بالا بیاید، اما هنوز هم میتوان در این رسانهنشانه هایی از آب بستن را مشاهده کرد. تا جایی که همین دیروز همسایه نگارنده در خانه را زده و گفته که آقا پشت بوم را آب برداشته چه میکنید؟ نگارنده رفته در پشت بام و دیده که از آنتن دارد همینطور آب می‌چکد! برگشتم و سریع کانال را عوض کردم و به بچه‌ها گفتم دیگه لازم نیست برنامه «عینک آفتابی» را ببینید!


  • م.ر سیخونکچی

بچه ها... خودرو؛ خودرو.... بچه ها!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ | ۴ نظر

 سناریوهای پیش روی بازار خودرو در آینده


لااقل قبلا مقامات دولتی قیمت بالای خودرو را محکوم می‌کردند و مردم دلشان به این خوش بود که حداقل یکی هست که در زبان هم که شده طرف آنها باشد. اما حالا وزیر محترم صنعت، معدن و تجارت رسماً طرف خودروسازها ایستاده و گفته « این صنعت باید از زیان‌دهی خارج شود» و به مردم لبخند میزند. از آن طرف هم بازار خودرو یکجورهای خاصی است. چیزی بین رکود و تولید و اشتیاق و خیلی چیزهای دیگر. بنابراین تصمیم گرفتیم به موشکافی کردن وضعیت بازار خودرو پرداخته و سناریوهای مختلفی که پیش روی این بازار  وجود دارد را حدس بزنیم:

1
 اولین سناریو همینی هست که هست! یعنی خودرو سازها اصلا به روی خودشان نمی‌آورند که مردم اعصابشان خرد است. دولت هم که طرف خودرو سازهاست، بنابراین ناچاراً بعد از یک مدت مردم بی‌خیال اعصاب خودشان می‌شوند و می‌روند خودرو می‌خرند و حال می‌کنند!

2
 در این سناریو خودروسازها بی‌خیال اعصاب مردم می‌شوند اما مردم سرتق بازی در می‌آورند و خودرو نمی‌خرند. بازار راکد می‌شود، خودروها روی دست خودروسازها باد می‌کند و سرمایه در گردش آنها کم می‌شود و احتمال اخراج کارکنان خودرو سازها به وجود می‌آید. در همه جای دنیا در چنین شرایطی، خودروسازها کوتاه آمده و برای حفظ منافع خود هم که شده کمی با مشتری راه می‌آیند. اما در اینجا جور دیگری است. خودروسازها 100 نفر را اخراج می‌کنند. بعد هم از طریق روابط عمومی خود و با همکاری چند رسانه که قبلا سبیلشان چرب شده، چند خبر درباره بالا رفتن نرخ بیکاری و افزایش اعتیاد و طلاق در نتیجه بیکاری منتشر می‌کنند. دولت هم که می‌بیند اوضاع خراب است می‌آید کلی پول تزریق میکند به این شرکتها.

این تزریق پول تا دو سه سال کار خودرو سازها را راه می‌اندازد. بعد از دو سه سال هم یا مردم سر عقل می‌آیند و طبق سناریوی شماره یک رفتار می‌کنند یا اینکه سناریوی شماره دو باز تکرار می‌شود!

3
در این سناریو مردم همچنان به اعصابشان اهمیت می دهند و خودرو نمیخرند ولی اینبار خودرو سازها کوتاه می‌آیند. نه اینکه فکر کنید بخاطر مردم ها! نه؛ آنها به این فکر می‌کنند حالا که فوق فوقش قرار است دو سه سال مدیر باشند و بعد پله‌های ترقی را یکی یکی طی کنند، چرا الکی اعصاب خودشان را خرد کنند و بامبول در بیارند در مسیر رشد خودشان. آنها برای اینکه اعتراضات مردم را بخوابانند به خواسته‌های مردم احترام می‌گذارند. آنها در راستای این احترام گذاشتن قیمت پراید 19 میلیون تومانی را سیزده هزار و چهارصد و سی و هفت تومان و پژوی 29 میلیون تومانی را سی و دو هزار و هشتصد و نود و یک تومان ارزان می‌کنند. بعد هم روابط عمومی آنها با ارسال یک فکس به همه رسانه‌ها اعلام می‌کند که تمام خودروهای فلان شرکت در راستای تکریم مشتری‌ها ارزان شده است. مردم خوشحال می‌شوند و میروند از احترامی که بهشان گذاشته شده نهایت استفاده را ببرند!

4
در این سناریو خودرو سازها خواسته‌های مردم را مسخره نکرده و واقعا به آنها احترام می‌گذارند. بنابراین پراید 19 میلیون تومانی 5 میلیون تومان، پژوی 29 میلیون تومانی 8 میلیون تومان و سایر خودروها هم به همین نسبت ارزان می‌شوند. مردم اولش یکجورهایی به همدیگر نگاه می‌کنند –دقیقا همینطوری که شما دارید به من نگاه می‌کنید!- اما کمی بعد مشخص می‌شود که نخیر؛ خودروها واقعا ارزان شده‌اند. مردم خیلی خوشحال به نمایندگی‌ها هجوم می‌آورند و در صف پیش فروش می‌ایستند.

اما ناگهان مشخص می‌شود که طبق رده‌بندی جدید، ماشین اگر دسته راهنما داشته باشد تیپ یک، زاپاس داشته باشد تیپ 2، قالپاق داشته باشد تیپ 3، آینه بغل تاشو داشته باشد تیپ 4، و نهایتاً اگر سوییچ داشته باشد تیپ 5 حساب می‌شود! آنجا به مشتری‌ها گفته می‌شود که البته آنها می‌توانند خودروی معمولی بخرند اما طبیعتا خودروی معمولی سوییچ نخواهد داشت و آنها می‌توانند در صورت تمایل خودروی تیپ 5 با سوییچ تحویل بگیرند؛ به آنها گوشزد می‌شود که البته هیچ اجباری نیست و آنها کاملا در این قضیه مختارند تا خدای نکرده کسی نباشد که برود و پشت خودروسازها صفحه بگذارد که آنها مردم را مجبور به خریدن خودروی تیپ پنج کرده‌اند! مردم هم کاملا با تمایل و اختیار خود پراید و پژوی تیپ 5 را با قیمتی به همان اندازه قبل می‌خرند!

5
در این سناریو دولت طرف مردم را می‌گیرد... این سناریو را چون امکان وقوع ندارد بی‌خیال می‌شویم!
  • م.ر سیخونکچی

سناریوهای دیدار رییس جمهورهای آمریکا و ایران در نیویورک!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۹ ق.ظ | ۲ نظر

رییس جمهور محترم عازم نیویورک هستند. برنامه‌ای هم برای دیدار با رییس جمهور مودب آمریکا ندارند. اما روزنامه‌ها و سایتهایی هستند که بنده‌های خدا دارند خودشان را می‌کشند بلکه دیداری، دست تکان دادنی، چشمکی، چیزی بین دو رییس جمهور رد و بدل شود و آنها بخاطر به رسمیت شناخته شدن توسط کدخدا در پوست خودشان نگنجند!

بنابراین بعید نیست فردای نشست سازمان ملل، چنین اخباری از سوی این رسانه‌ها منتشر شود تا دچار عقده به رسمیت شناخته شدن نشوند!

 

1

رییس جمهور ایران و رییس جمهور آمریکا در میانه‌های سخنرانی رییس جمهور بورکینافاسو، هر دو به یک نقطه زل زدند!

در تصاویری که از این زل زدن مشترک مخابره شده است، در چشم‌های پرزیدنت اوباما یک قطره اشک حلقه زده است.

روزنامه آرمان در همین رابطه به سراغ هوشنگ امیر احمدی یک فعال سیاسی رفته است. امیراحمدی پس از بیان نکاتی درباره ضرورت بازگشت «آیت الله هاشمی رفسنجانی به تریبون نماز جمعه»(!)، اظهار امیدواری کرد این حرکت مشترک دو رییس جمهور به آب شدن دیوار یخی بین دو کشور بیانجامد.

این روزنامه پس از نوشتن جملاتی درباره  ده زن برتر تاریخ که فرمان بریزید تو خیابان از آنها صادر شده، نوشت: این در حالی است بازار بورس تهران هم نسبت به این اتفاق روی خوش نشان داده و پس از سه سال آبسرد کن خود را تعمیر کرده است! تحلیلگران بازار سرمایه اظهار امیدواری کردند در صورت ادامه‌دار بودن تعاملات بین ایران و آمریکا، احتمال دارد بورس ایران با یک جهش فوق العاده همراه شده و در جای لیوان‌های کنار آبسردکن هم لیوان یکبار مصرف قرار گیرد. گفتنی است مسئول خدمات تالار بورس با بالا گرفتن تحریمهای آمریکا علیه ایران از قرار دادن لیوان یکبار مصرف در کنار آبسردکن خودداری می‌نمود.

همچنین خبرنگار این روزنامه در یک گزارش میدانی از حوالی میدان راه‌آهن تهران نوشته است: مردم در حالی که اعلام می‌کردند مهدی هاشمی رفسنجانی سربلند از دادگاه بیرون خواهد آمد، بسته‌های بزرگ لیوان یکبار مصرف را به یکدیگر نشان می‌دادند! 

  

2

رییس جمهور آمریکا هنگام سخنرانی در نشست سازمان ملل با دست راست، صورتش را خاراند. این در حالی است که هیئت ایرانی در سمت راست او (و طبیعتا سمت چپ سالن!) نشسته بودند.

روزنامه اعتماد به نقل از مترجم خود که در راسته خیابان انقلاب مستقر است گزارش داد: ستون نویس ارشد هفته‌نامه «اِند آو میوزیک ترنزلیشن» با اشاره به آزاد بودن دست چپ اوباما در آن لحظه، استفاده از دست راست را بی‌دلیل ندانست. او حتی اینکه سمت راست صورت اوباما خاریده است را هم یک عمل هوشمندانه برای نشان دادن حسن نیت آمریکا نسبت به ایران دانسته است. او با آوردن شواهد تاریخی ثابت کرده است که فرمانده ناو وینسنت هنگام فشار دادن دکمه پرتاب موشک به سمت هواپیمای مسافربری ایران، سمت چپ صورتش خاریده بود. «دیوید زارقوت» با مقایسه این دو رویکرد، خبر از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به ایران داده است.

شایان ذکر است «دیوید زارقوت» صاحب کرسی خارش‌شناسی در دانشگاه «اَنیمال لایف» است و به شخصه در هر روز حداقل هفده ساعت خود را می‌خواراند!

 

3

شبکه تلویزیونی «بی‌بی‌سی فارسی» در خبری فوری از گفتگوی رییس جمهور آمریکا با رییس جمهور ایران خبر داد. این شبکه تلویزیونی از قول یکی از کارکنان بخش نظافت سازمان ملل که اصرار داشت نامش فاش نشود، نوشت:

«من داشتم آبخوری شماره دو را طی می‌کشیدم. زیر لب هم ترانه « لست اسپرینگ وی وِر آل توگدر هَو گان تو هالی شراین» (ترانه‌ای از «جاستین بیبر» که با اقتباس از ترانه «پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت» ساخته شده است!) را می‌خواندم. آن روز آبخوری خیلی شلوغ بود چون جلسه سخنرانی طول کشیده بود و همه رییس جمهورها بعدش آمده بودند آبی به سر و صورتشان بزنند!

ناگهان پرزیدنت اوباما هم آمد، و رفت در تنها آبخوری که خالی مانده بود و در را بست. آخه آبخوری‌های سازمان ملل در دارد تا اگر رییس جمهوری خواست کنار آب خوردن مثلا دماغش را هم خالی کند، بقیه نبینند و عکس نگیرند و...! چند دقیقه بعد رییس جمهور ایران هم آمد و وارد لابی آبخوریی شد. او با بیرون انگشت دو ضربه به در همان آبخوری که اوباما رفته بود داخل زد. پرزیدنت اوباما از داخل گفت «اِهِنّ!». رییس جمهور ایران هم گفت «شرمنده داداش» و رفت.»

شبکه تلویزیونی «بی‌بی‌سی فارسی» با قطع برنامه‌های عادی خود، به پخش این خبر پرداخت و این گفتگوی چند ثانیه‌ای را سرآغاز فصل نوینی در روابط سیاسی ایران و آمریکا دانست.

روزنامه شرق نیز در شماره روز گذشته تیتر خود را به «یک اهنّ تاریخی» اختصاص داد و نوشت:

«شاید گفتن یک اهن در بادی امر مهم جلوه نکند، اما اگر روابط ایران و آمریکا را از روزی که سفارت آمریکا در ایران تسخیر شد تا اکنون مرور کنیم، به تفاوتهای ایجاد شده پی  خواهیم برد و خواهیم دانست که چرا بهبود روابط ایران و آمریکا افسانه نیست!

برای مثال یکی از دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا تعریف میکند وقتی وارد ساختمان سفارت شدیم، شروع کردیم به گشتن ساختمان. پخش شده بودیم و می‌گشتیم. من رفتم سرویس بهداشتی را بگردم. یکی از درها بسته بود. چند بار به در زدم جواب نیامد. دستگیره را بالا و پایین کردم اما از داخل قفل بود. با مشت محکم به در کوبیدم. در این لحظه یک نفر به زبان فارسی اما به لهجه آمریکایی گفت: بابا بذار تموم بشه خودمون میام بیرون دیگه مردک؛ رو تخته بشورمتون که تو مستراح هم راحت نمیذارید آدم رو!»

حال آیا کسی می‌تواند تغییر لحن آمریکایی‌ها از چنین جمله‌ای تا «اهن» را انکار کند؟!»

  • م.ر سیخونکچی