از «آقازاده عزیز» رونمایی میشود
- ۶ نظر
- ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۴:۳۱
واقعاً هر توافقی بهتر از عدم توافقه؟!
من همان اولش هم گفتم هیچ آدم عاقلی نمیآید همچین کاری کند ها! اصلاً مگر میشود باور کرد یک نفر معتقد باشد هر توافقی با دشمن، از توافق نکردن بهتر است؟! بابا جان دارم این ماجرای کمپین قلابی شش سینماگر را میگویم که در پوسترش همچین چیزهایی نوشته بود.بعد هم که معلوم شد آقای ظریف، وزیر امور خارجه محترم و کاربلد خودشان زنگ زده بودند به سینماگرها که بیایید چنین چیزی را امضا کنید تا فیلان و بهمان! به جان خودم جناب آقای مجیدی خودش گفته که کا، کار ظریف است! با این وصف هیچ بعید نیست در آیندهای نه چندان دور، معلوم شود از وزارت امور خارجه چنین تماسهایی هم برقرار شده است:
1
- سلام
- سلام... بفرمایید؟
- ظریف هستم.
- اوا! راست میگی؟ خوش بحالت خواهر... من که همینطور مثل خرس دارم خیکی میشم. هر چی هم رژیم آب انگور، رژیم پوست پرتقال، رژیم تهِ خیار و از این خزعبلات میگیرم درست نمیشم که نمیشم! یه زمونی برای خودم باربی بودم ها! الان شدم عین بشکه! حالا تو چی کار کردی که ظریف هستی عزیزم؟
- نخیر... اشتباه گرفتید... بنده ظریف، وزیر امور خارجه هستم!
- ...اوخ... اوه....وای... یه لحظه.... شرمنده ها آقا ظریف جون... من شما رو با یکی از مشتریام اشتباه گرفتم...دیروز اومده بود بیگودی کنه، با هم درباره اضافه وزن و اینها صحبت کردیم، ببخشید تو رو خدا ها!
- خواهش میکنم... اونجا آرایشگاه «عروس نگو ماه بگو» هستش؟!
- بله آقا ظریف جون... امری داشتید؟
-راستش بچهها یه بررسی کردن دیدن ماشالا شما بین آرایشگاهها از سبقه خوبی برخوردارید و خلاصه از قدیمیهای این حرفه حساب میشید و بقیه آرایشگاهها رو حرفتون حرف نمیزنن...
-اوه... وای... مامانم اینا!... راستش بله.... همین پارسال من گفتم هیشکی حق نداره ماتیک صورتی بزنه، آقا ظریف جون باور نمیکنی دو روزه قیمت ماتیک صورتی شد نصف! جونم براتون بگه آقا ظریف جون که من یکی از افتخاراتم اینه که یه شب پری بلنده رو آرایش کردم... کم حرفی نیست ها... پری بلنده! یعنی ما انقدر سابقه داریم تو این حرفه...
- بله ... حالا عرض میکردم که من میخواستم شما به نمایندگی از صنف عروس آرایش کنهای پایتخت یه بیانیهای رو امضا کنید...
-وای... اوه... مامان جون... خدا خیرت بده آقا ظریف جون! چون من تا حالا پای هیچ بیانیهای رو امضا نکردم... حالا چی هست این بیانیه؟
- چیز خاصی نیست... یه بیانیه است توش نوشتیم که هر توافقی بهتر از عدم توافقه!
- توافق تو چی آقا ظریف جون؟
- همین ماجراهای هستهای دیگه... میخوایم اگه خدا بخواد کلکش رو بکّنیم و تمومش کنیم بره پی کارش...
-ببین آقا ظریف جون من خداییش خیلی از هسته مسته سر در نمیارم. البته میفهمم تحریم چیز بدیه ها؛ یعنی همین الان تحریم باعث شده قیمت ماتیک بشه سه برابر... یعنی میخوام بگم من هم میفهمم تحریم چیه ها... نه که خر باشم... اما خداییش اینکه هر توافقی خوبه که خب ناجوره... یعنی من به گمونم اگه هر کی دیگم باشه راضی به امضا کردن همچین چیزی نمیشه...
-یعنی حتی تو حرفه ما هم هر توافقی خوب نیست چه برسه به این هسته ای مستهای و تحریم محریم... میگیرید که چی میگم... الو... الو... آقا ظریف جون.... الو... خاک به سرم!
2
- جونم؟
-سلام عرض میکنم...
-گیرم سلام... فرمایش...
-خواهش میکنم... فرمایش چیه... عرضی داشتم خدمتتون.
-شما کی باشی اصلاً که حالا فرمایش داشته باشی یا عرض؟!
-من ظریف هستم!
- زکی... آقا رو باش! اینجا یغوراش میان جلوی ما لنگ میندازن... شوما که خودت معترفی ظریفی عمو!
-نخیر اشتباه متوجه شدید. بنده ظریف، وزیر امور خارجه هستم.
- به به... جون من؟ همون آقا خوشگله که هی میخنده؟ جون داداش خودتی... ما رو سیاه که نمیکنی؛ خودتی دیگه داش ظریف؟
- بله، عرض که کردم خودم هستم.
- جونم داش ظریف؟ فرمایش... امر کن داداش جون.
- راستش شما اسی پلنگ هستید دیگه؟
- خاک بر سر من... من بمیرم شوما این حرف رو نزنی... ما واسه هر کی پلنگ باشیم برای شما پیشی هستیم داش ظریف... لوطی... ما رو نکن تو قوطی!
- اختیار دارید... آمار شما رو از بچههای سرویس حوادث چند تا روزنامه گرفتم. طبق تعریفهایی که از شما کردن، یه تهرانه و یه آقا اسی پلنگ...
- چوبکاری میکنی داش ظریف... ما زنگ درِ خونهتیم، هر کی بخواد شما رو ببینه باس ما رو بزنه!
- اختیار دارید... راستش من مزاحم اوقات شریفتون شدم که اگر بشه بعنوان گندهلات تهران یه بیانیهای رو امضا کنید تا حمایت همه اراذل و اوباش رو داشته باشیم به امید خدا!
- کوچیکتم هستیم... البت ما امضا ممضا بلد نیستیم اما هر جا رو شوما بیگی انگشت میزنیم داش ظریف.
- لطف عالی مستدام!
- حالا چی هست این بیانیه... البت فضولی نباشه ها... واسه این میپرسیم که اگه بچه ها پرسیدن خیطی بالا نیاریم...
-اختیار دارید... یه بیانیه هست درباره همین مذاکرات هستهای... میخوایم به کمک و حمایت شما این تحریمهای فلج کننده رو تمومش کنیم بره...
- آی گفتی ظریف جون... خدا خیرت بده داش! از وقتی این تحریمها اومده بازار پر شده از تیزیِ چینی! تیزی میخری یه متر اما همچی که فرو کردی تو شیکم طرف، میبینی زکی! تیزی خم شد و طرف قلقلکش هم نیومده... اگه بتونی این تحریم محریم ها رو برداری دوباره جنس اصل برسه به ما نوکرتیم بخدا... حالا چی توش نوشته داش ظریف این بیانیهتون؟ البت قضولی نباشه ها!
- خواهش میکنم... دو سه خطه... مهمترین جاش اینه که نوشته هر توافقی بهتر از عدم توافقه...
- زکی... من درست متوجه نشدم داش ظریف... یه بار دیگه میگی؟
- هر توافقی بهتر از عدم توافقه یا عدم توافق بدتر از هر توافقیه.
- زرشک... نیستیم داداش... البت نه اینکه فکر کنی گرخیدیم ها... نه داداش... من خودم سر یه هزاری یه غائله راه انداختم یه اتوبوس آدم توش مُردن! اما خداییش این ضایعس! یعنی چی هر توافقی بهتر از عدم توافقه آخه؟ دیدیم طرف اومد و زر زیادی زد، ادعای مفت داشت، لیچار بارمون کرد... اونوقت باید پاش وایسیم چون توافقه؟ نه داداش... ما زیر بار خفت نمیریم... بچه ها برامون حرف در میارن... از ما به شوما هم نصیحت؛ شوما هم از این حرفا نزن برات حرف در میارن! زت زیاد!
رییس جمهور محترم عازم نیویورک هستند. برنامهای هم برای دیدار با رییس جمهور مودب آمریکا ندارند. اما روزنامهها و سایتهایی هستند که بندههای خدا دارند خودشان را میکشند بلکه دیداری، دست تکان دادنی، چشمکی، چیزی بین دو رییس جمهور رد و بدل شود و آنها بخاطر به رسمیت شناخته شدن توسط کدخدا در پوست خودشان نگنجند!
بنابراین بعید نیست فردای نشست سازمان ملل، چنین اخباری از سوی این رسانهها منتشر شود تا دچار عقده به رسمیت شناخته شدن نشوند!
1
رییس جمهور ایران و رییس جمهور آمریکا در میانههای سخنرانی رییس جمهور بورکینافاسو، هر دو به یک نقطه زل زدند!
در تصاویری که از این زل زدن مشترک مخابره شده است، در چشمهای پرزیدنت اوباما یک قطره اشک حلقه زده است.
روزنامه آرمان در همین رابطه به سراغ هوشنگ امیر احمدی یک فعال سیاسی رفته است. امیراحمدی پس از بیان نکاتی درباره ضرورت بازگشت «آیت الله هاشمی رفسنجانی به تریبون نماز جمعه»(!)، اظهار امیدواری کرد این حرکت مشترک دو رییس جمهور به آب شدن دیوار یخی بین دو کشور بیانجامد.
این روزنامه پس از نوشتن جملاتی درباره ده زن برتر تاریخ که فرمان بریزید تو خیابان از آنها صادر شده، نوشت: این در حالی است بازار بورس تهران هم نسبت به این اتفاق روی خوش نشان داده و پس از سه سال آبسرد کن خود را تعمیر کرده است! تحلیلگران بازار سرمایه اظهار امیدواری کردند در صورت ادامهدار بودن تعاملات بین ایران و آمریکا، احتمال دارد بورس ایران با یک جهش فوق العاده همراه شده و در جای لیوانهای کنار آبسردکن هم لیوان یکبار مصرف قرار گیرد. گفتنی است مسئول خدمات تالار بورس با بالا گرفتن تحریمهای آمریکا علیه ایران از قرار دادن لیوان یکبار مصرف در کنار آبسردکن خودداری مینمود.
همچنین خبرنگار این روزنامه در یک گزارش میدانی از حوالی میدان راهآهن تهران نوشته است: مردم در حالی که اعلام میکردند مهدی هاشمی رفسنجانی سربلند از دادگاه بیرون خواهد آمد، بستههای بزرگ لیوان یکبار مصرف را به یکدیگر نشان میدادند!
2
رییس جمهور آمریکا هنگام سخنرانی در نشست سازمان ملل با دست راست، صورتش را خاراند. این در حالی است که هیئت ایرانی در سمت راست او (و طبیعتا سمت چپ سالن!) نشسته بودند.
روزنامه اعتماد به نقل از مترجم خود که در راسته خیابان انقلاب مستقر است گزارش داد: ستون نویس ارشد هفتهنامه «اِند آو میوزیک ترنزلیشن» با اشاره به آزاد بودن دست چپ اوباما در آن لحظه، استفاده از دست راست را بیدلیل ندانست. او حتی اینکه سمت راست صورت اوباما خاریده است را هم یک عمل هوشمندانه برای نشان دادن حسن نیت آمریکا نسبت به ایران دانسته است. او با آوردن شواهد تاریخی ثابت کرده است که فرمانده ناو وینسنت هنگام فشار دادن دکمه پرتاب موشک به سمت هواپیمای مسافربری ایران، سمت چپ صورتش خاریده بود. «دیوید زارقوت» با مقایسه این دو رویکرد، خبر از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به ایران داده است.
شایان ذکر است «دیوید زارقوت» صاحب کرسی خارششناسی در دانشگاه «اَنیمال لایف» است و به شخصه در هر روز حداقل هفده ساعت خود را میخواراند!
3
شبکه تلویزیونی «بیبیسی فارسی» در خبری فوری از گفتگوی رییس جمهور آمریکا با رییس جمهور ایران خبر داد. این شبکه تلویزیونی از قول یکی از کارکنان بخش نظافت سازمان ملل که اصرار داشت نامش فاش نشود، نوشت:
«من داشتم آبخوری شماره دو را طی میکشیدم. زیر لب هم ترانه « لست اسپرینگ وی وِر آل توگدر هَو گان تو هالی شراین» (ترانهای از «جاستین بیبر» که با اقتباس از ترانه «پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت» ساخته شده است!) را میخواندم. آن روز آبخوری خیلی شلوغ بود چون جلسه سخنرانی طول کشیده بود و همه رییس جمهورها بعدش آمده بودند آبی به سر و صورتشان بزنند!
ناگهان پرزیدنت اوباما هم آمد، و رفت در تنها آبخوری که خالی مانده بود و در را بست. آخه آبخوریهای سازمان ملل در دارد تا اگر رییس جمهوری خواست کنار آب خوردن مثلا دماغش را هم خالی کند، بقیه نبینند و عکس نگیرند و...! چند دقیقه بعد رییس جمهور ایران هم آمد و وارد لابی آبخوریی شد. او با بیرون انگشت دو ضربه به در همان آبخوری که اوباما رفته بود داخل زد. پرزیدنت اوباما از داخل گفت «اِهِنّ!». رییس جمهور ایران هم گفت «شرمنده داداش» و رفت.»
شبکه تلویزیونی «بیبیسی فارسی» با قطع برنامههای عادی خود، به پخش این خبر پرداخت و این گفتگوی چند ثانیهای را سرآغاز فصل نوینی در روابط سیاسی ایران و آمریکا دانست.
روزنامه شرق نیز در شماره روز گذشته تیتر خود را به «یک اهنّ تاریخی» اختصاص داد و نوشت:
«شاید گفتن یک اهن در بادی امر مهم جلوه نکند، اما اگر روابط ایران و آمریکا را از روزی که سفارت آمریکا در ایران تسخیر شد تا اکنون مرور کنیم، به تفاوتهای ایجاد شده پی خواهیم برد و خواهیم دانست که چرا بهبود روابط ایران و آمریکا افسانه نیست!
برای مثال یکی از دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا تعریف میکند وقتی وارد ساختمان سفارت شدیم، شروع کردیم به گشتن ساختمان. پخش شده بودیم و میگشتیم. من رفتم سرویس بهداشتی را بگردم. یکی از درها بسته بود. چند بار به در زدم جواب نیامد. دستگیره را بالا و پایین کردم اما از داخل قفل بود. با مشت محکم به در کوبیدم. در این لحظه یک نفر به زبان فارسی اما به لهجه آمریکایی گفت: بابا بذار تموم بشه خودمون میام بیرون دیگه مردک؛ رو تخته بشورمتون که تو مستراح هم راحت نمیذارید آدم رو!»
حال آیا کسی میتواند تغییر لحن آمریکاییها از چنین جملهای تا «اهن» را انکار کند؟!»