طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۴۴ مطلب با موضوع «اعتدلال» ثبت شده است

هیئت دولت، فیلتر شکن، قلیان، دو سیب و باقی قضایا!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۴۲ ب.ظ | ۱۳ نظر

بعد از فیس بوک بازی برخی دولتمردان و البته اظهارنظرهای عجیب و غریب هر از گاه برخی دیگر از آنها، جدیداً جناب آقای نجفی معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در افاضاتی جدید گفته‌اند: «حالا بنده با همسرم یا دخترم رفتیم قلیان بکشیم دو پک هم آنها بزنند چه مشکلی دارد؟!»

ایشان کمی پیشتر هم درباره مجسمه شیردال و به مناسبت مطرح شدن تقلبی بودن آن گفته بودند: «حالا اگر گفته‌اند که اصل نیست این طور نیست که اصلی وجود داشته باشد و فرع آن را ساخته‌اند بلکه از اول کسی این را ساخته است، مسئله تخصصی است.» بعد از شنیدن این جمله تعدادی از فلاسفه خود را به آتش کشیدند که ما اصلاً به آنها کاری نداریم ولی در همین راستا سعی کردیم گوشه‌ای از مکالماتی که احتمالا در آینده‌ در جلسه هیئت دولت یک کشور در کره مریخ، بیان خواهد شد را اینجا بنویسیم. مدیونید اگر فکر کنید این جملات به مطالب بالا ربط داشته باشد!

 

دبیر جلسه: خب آقایون وزرا ساین اوت کنن و از فضای مجازی تشریف بیارن تو فضای حقیقی تا جلسه رو آغاز کنیم.

وزیر ورزش: من نگرانی خودم رو از این وضعیت اعلام میکنم. این فیس بوک بازی به شدت باعث عدم تحرک شده.

آقای مشاور: نه که حالا این کابینه تو این سن و سال حال و حوصله ورزش کردن دارند!

(خنده اعضای هیئت دولت)

دبیر جلسه: دستور جلسه امروز درباره تعرفه واردات است. آقایون شروع کنند به بحث کردن.

رییس میراث فرهنگی: به نظر من از تعرفه توتون شروع کنیم!

دبیر جلسه: البته تعرفه داروهای بیماران خاص سه ماه است که در نوبت است اما بخاطر روی گل شما قبول می‌کنیم. حتماً توتون بحث مهمی است!

رییس میراث فرهنگی: ممنون از این مهم شناسی شما!

دبیر جلسه: خب، آقایون نظرشون چیه؟ تعرفه توتون چی باشه؟

وزیر بهداشت: بنظر من چون توتون برای سلامتی مضره و هر پک به قلیان معادل 40 نخ سیگار ضرر داره، تعرفه باید بالای 500 درصد باشه.

رییس میراث فرهنگی: اعتراض دارم! این چه حرفیه آقا؟ به نظر من باید تعرفه رو صفر کرد تا مردم انقدر قلیان بکشن تا خودشون با عمق وجود بفهمن ضرر داره!

وزیر بهداشت: حالا چون شما اشکالی نمی‌بینید که خانواده‌تون قلیان بکشن دلیل نمیشه که ما جون مردم رو به خطر بندازیم که.

رییس میراث فرهنگی: من میگم لااقل بیایید بین انواع توتون تفاوت قائل بشیم.

دبیر جلسه: یعنی چی؟

رییس میراث فرهنگی: میگم لااقل دو سیب و موز رو با تعرفه پایین وارد کنیم. باور کنید جامعه به هم میریزه ها!

دبیر جلسه: بقیه آقایون نظرشون چیه؟

وزیر خارجه: آقا چرا انقدر طولش می‌دید؟ تموم کنید این بحث دو سیب و موز رو تا بریم سراغ فیلتر شکن!

دبیر جلسه: آقا این چه حرفیه؟ بحث دو سیب رو دست کم نگیرید.

وزیر خارجه: عزیز من تا حالا شنیدید آدم از بی قلیونی بمیره؟ اما خدا وکیلی من دارم از بی‌فیلترشکنی می‌میرم! سه ساعته نتونستم جواب کامنتا رو بدم!

وزیر راه و شهرسازی: البته همه این موارد مهمه، اما اگر وقت کردیم وضعیت این خانه‌های مسکن مهر رو هم مشخص کنیم خوبه!

رییس میراث فرهنگی: ای آقا! شما هم وقت گیر آوردی‌ها. بذار ببینیم این قیمت دوسیب چی میشه حالا؟ خانواده منتظرن!!!

وزیر اقتصاد: دوستان این وضعیت سه دهکی که قراره حذف بشن رو هم مشخص کنن.

وزیر خارجه: بابا طبق حروف الفبا از الف شروع کنید بیاید پایین هر جا سه دهک تموم شد به بقیه یارانه بدید دیگه! فیلتر شکن رو چه کار کنم من؟

وزیر نفت: آقا خدا رو خوش نمیاد. اینا که اول اسمشون الف بوده، زمان مدرسه هم همش میرفتن پای تخته و سوال جواب می‌دادن. من میگم برای اینکه کارمون علمی و مبتنی بر آمارهای دقیق باشه، از آخر حروف الفبا شروع کنیم و بیایم جلو و حذف کنیم!

رییس میراث فرهنگی: زکی! تعرفه دوسیب رو که پایین نیاوردید، حالا از آخر حروف الفبا هم شروع کنید به حذف کردن تا یارانه ما هم قطع بشه و کلاً نتونیم همراه با خانواده دو پک قلیان بکشیم!

دبیر جلسه: بچه‌ها... بچه‌ها... یه کم ساکت باشید. من میگم بیاید یه فکری هم به حال قیمتها کنیم. مرغ و برنج و کره و... بدجور رفته بالا...

وزیر خارجه: خب نخورن... میمیرن؟! یکی به من فیلتر شکن برسونه!

رییس میراث فرهنگی: دو سیب چی شد؟!

  • م.ر سیخونکچی

وضعیت غم‌انگیز دو خواهر که خیلی دوست دارند متفاوت باشند

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۹ ب.ظ | ۴ نظر
مجری: سلام بینندگان عزیز! از اینکه مسابقه متفاوت‌ترین‌ها رو برای دیدن انتخاب کردید ممنونیم. ما در این قسمت به سراغ دو خواهر رفتیم که علاقه عجیبی به متفاوت بودن دارند. این دو خواهر هر از گاهی با بیان خاطره یا نکاتی از زندگی شخصیشون اثبات کردند که برای دیده شدن حاضرند هر کاری بکنند.

اونا حاضرند هر چیزی بگن تا آدم‌های متفاوتی به نظر بیایند. این دو خواهر با اینکه منسوب به یکی از شخصیت‌های بزرگ و بسیار محترم هستند، اما شوق دیده شدن و متفاوت بودن باعث شده تا حرف‌هایی بزنند که گاهی آدم از شرم پاش به زمین می‌چسبه! مسابقه با حضورخواهرها «ن» و «ز» که فامیلشون هم «الف» هست رو ببینید تا متوجه بشید این بندگان خدا چقدر متفاوت هستند و کمبود دیده شدن با آدم چکار می‌تونه بکنه!

خب خانوما! اگر در ابتدا سلام و علیکی با بینندگان دارید بفرمایید تا بعد بریم سراغ اولین سؤال.

ز: خداحافظ!

مجری: گفتم سلام و علیک!

ز: من چون متفاوتم با خداحافظی شروع می‌کنم!

مجری: خدا سلامتی بده! خب... خانم «ن» شما بفرمایید.

ن: من چون متفاوت‌ترم حتی خداحافظی هم نمی‌کنم. فوتینا!

مجری: بله؛ خدا انشاالله هر دو را با هم سلامت بفرماید. اولین سؤال: انسان‌ها در خانه غالباً با پای برهنه یا حداکثر با دمپایی راه می‌روند، شما با چه چیزی راه می‌روید؟
ز: من با یک پوتین زرشکی با ساق یک متری راه می‌روم. انقدر کیف می‌ده!
ن: من راه نمی‌روم، چون متفاوت باید باشم همش قل می‌خورم!

سوال دوم: شما سوپ را با چه چیزی می‌خورید؟
ز: من سوپ را درون سرنگ ریخته و در رگ‌هایم تزریق می‌کنم!
ن: من با دریل ته کاسه را سوراخ کرده و بعد محتویات کاسه را درون ملاقه ریخته و بعد با نی درون آن فوت کرده و هنگامی که صدای قل‌قل آن بلند شد سوپ را دور می‌ریزم و نمی‌خورم. من خیلی متفاوتم، این را در مصاحبه‌هایم هم گفته‌ام!

سوال سوم: با یک سطل رنگ چکار می‌کنید؟
ز: می‌پاشم در جامعه! باید رنگ را پاشید در جامعه!
ن: ته کاسه سوپ سؤال بالا رو که سوراخ شده بود با سیمان پر می‌کنم. بعد رنگ را داخل آن ریخته و با قاشق می‌خورم. به جون مادرم من خیلی متفاوتم!

سوال چهارم: چطور سوار یک دستگاه خودرو می‌شوید؟
ز: از آنجا که من به شدت معتقد به آزادی زنان در جامعه هستم، هیچ‌وقت سوار یک خودرو سرپوشیده نمی‌شوم، اما اگر خودروی مورد نظر شما سرباز باشد، ابتدا درون یک منجنیق رفته و بعد کش آن را پاره کرده و از بالا تالاپی درون خودرو می‌افتم. به این متفاوتی!
ن: من قرمه سبزی دوست دارم!!

مجری: چه ربطی داشت؟
ن: همین دیگه. این بی‌ربطی متفاوت‌ترین جوابیه که ممکنه به ذهن کسی برسه. هلاک این تفاوت خودمم!

سوال پنجم: شما که انقدر متفاوتید به نظرتون متفاوت‌ترین آدم کشور کیه؟
ز: اگر می‌گفتید نابغه‌ترین که می‌گفتم مهستی و هایده! اما چون گفتید متفاوت‌ترین باید بگم خودم که این دو نفر رو نابغه‌ترین می‌دونم.

ن: به نظر من همین خواهرم سرکار خانم «ز». چون به نظرم کسی که با وجود من و حتی در حضور من خودش رو متفاوت‌ترین بدونه حتماً آدم متفاوتیه! البته مشکلی نداره که ایشون خودش رو متفاوت‌ترین آدم کشور بدونه چون من متفاوت‌ترین آدم جهانم!

ششمین و آخرین سؤال: به نظر شما متفاوت‌ترین تیپ چیه؟
ز: چادر سر کردن همراه با آرایش غلیظ که مواد آرایشی همچین از صورتت چکه کنه و از لنز دوربین عکاس‌ها تراوش کنه بیرون!
ن: واقعاً عجیبه. من با اینکه حتی از خواهرم هم متفاوت‌ترم، ولی نمی‌تونم جوابی جز این بدم. نظر من هم همینه!

مجری: خیلی خب. بینندگان عزیز امیدوارم که با دیدن این مسابقه متوجه شده باشید که سلامتی چه نعمت بزرگیه! خواهشمندیم با ارسال پیامک نظر خودتون رو درباره اینکه کدام یکی از این دو خواهر متفاوت‌ترین بودند برای ما بفرستید. همچنین در انتهای پیامک هم اگر یک روانپزشک خوب سراغ دارید معرفی کنید، خدا از بزرگی کمتون نکنه!
  • م.ر سیخونکچی

کفش سیندرلا در پاویون مهرآباد

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ | ۵ نظر

رئیس جمهور محترم بعد از اینکه دکمه قرمز رنگ قطع تماس را برروی گوشی تلفن فشار دادند سوار بر هواپیما به سمت میهن سرافراز پرواز کردند تا بعد از ورود به فرودگاه و خروج از پاویون، مورد استقبال جمعی از موافقان و مخالفان قرار بگیرند. البته موافقان و مخالفان هیچکدام کاری به دکمه قرمز رنگ نداشتند و بحثشان بیشتر درباره فشار دادن دکمه سبزرنگ برقراری تماس بود. حالا وسط این رنگ بازی، چشمان تیزبین شبکه بی‌بی‌سی لنگه کفشی را دید که که گویا به سمت کاروان رییس جمهور پرتاب شده است. بعد هم عده‌ای که به چشمان این شبکه بیشتر از چشمان خودشان اعتماد دارند قضیه لنگه کفش را دست گرفتند و تا جایی پیش رفتند که از زبان معاون اجتماعی محترم ناجا نوشتند: «در این ماجرا هر فردی که کفش نداشت باید دستگیر می‌شد»(ایسنا)

اصلاً چرا فقط کسانی که کفش نداشتند؟ ممکن است از آنجا که این کفش‌پرانی حتماً برنامه‌ریزی شده بوده و حداقل سه ماه و هشت روز و بیست و یک ساعت و خورده‌ای درباره آن فکر شده است، طرف یکی از کفشهایش را از خانه زده باشد زیر بغل و آورده باشد مهرآباد. بالاخره وقتی کار تا این حد برنامه‌ریزی شده باشد نمی‌شود که طرف فکر پابرهنه برگشتنش را نکند. می‌شود؟! بنابراین نه تنها هر کس که کفش نداشت، بلکه همه حاضران حتی آنها که کفش هم داشتند باید دستگیر می‌شدند.

از آن طرف از کجا معلوم طرف برای رد گم کنی مثلاً کفش پدر یا مادرش را نیاورده باشد؟ بنابراین علاوه بر همه حاضران، حتی خانواده آنها هم باید دستگیر می‌شدند.

تازه این که چیزی نیست. ممکن است کفش پرتاب کن ملعون برای اینکه بیشتر رد گم کند، یکی از کفشهای فامیلش را که در خانه‌شان جامانده بوده است، برداشته آورده و پرت کرده. بنابراین باید همه فامیل همه حاضران را هم دستگیر کرد.

ای آقا شما چقدر ساده‌اید! از این جماعت با برنامه‌ریزی کفش پرت کن هیچ بعید نیست حتی از این هم بیشتر رد گم کنند. طبق اخبار واصله از کانال‌های خبر زیرزمینی، در 72 ساعت پیش از بازگشت رئیس جمهور، حداقل 178 میهمانی و مراسم، اعم از حنابندان، پاتختی، ختنه سوران، بله بران، جهاز بران، حموم ده، ختم و... بعلت کمبود جا در خانه میزبان، در خانه همسایه طبقه پایین یا همسایه طبقه بالای میزبان با رعایت تفکیک محرم و نامحرم برگزار شده است. هیچ بعید نیست کسی که کفش را پرتاب کرده است، یکی از همان 178 همسابه طبقه بالا یا طبقه پایین باشد که یک لنگه کفش از میهمانان همسایه را دزدیده و برای این عمل شنیع مورد استفاده قرار داده اشت. بنابراین علاوه بر همه حضار و خانواده و فامیل آنها، باید همه همسایه‌های طبقه بالا و پایین به همراه همه اقوام همسایه‌های بالا و پایین را هم دستگیر کرد.

تازه اینکه چیزی نیست...

بعلت کاهش زحمت برای برادران عزیز ناجا و... تا همین جا بس می‌کنیم و دیگر سایر افرادی که باید برای رسیدن به عامل جنایت انجام شود را برنمی‌شمریم. اما ذکر این نکته لازم است که همه این افراد بعد از دستگیر شدن مانند ماجرای سیندرلا باید به صف شوند و یکی یکی کفش را بپوشند تا هر کس کفش به پایش خورد معلوم شود و از طریق او کفش پرتاب کن مذکور شناسایی گردد.

راستی اصلاً از کجا معلوم فرد کفش پرتاب کن کفش دو سال پیش یکی را برنداشته باشد؟ بنابراین حتی اگر کفش به پای کسی هم نخورد دلیلی بر بی‌گناهی او نمی‌شود. پس باید...

اصلا آقا همه را بگیرید برود پی کارش دیگر خسته‌مان کردید! یک چیز یادم رفت. میگم حاللا خود اون لنگه کفش رو کسی دیده؟!

  • م.ر سیخونکچی

تاثیر گفتگوی روحانی و اوباما برقیمت دلار+جدول

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۳ ب.ظ | ۵ نظر

پرزیدنت روحانی و رییس‌جمهور اوباما دقایقی چند (آخرش چند؟!) با یکدیگر بصورت تلفنی گفتگو کردند. طبق خبرهای موثق بعد از این دیدار صرافی‌های لاس وگاس، لس‌آنجلس، میشیگان و حتی آلکاتراز مملو از آمریکایی‌هایی است که برای خرید ریال به آنها هجوم آورده‌اند. حتی گفته می‌شود وزیر اقتصاد آمریکا گفته که مردم سرمایه‌هایشان را از بخش مسکن خارج کرده و به بازار ارز منتقل کرده‌اند. یعنی تا این حد دلار داره میاد پایین!


اما در همین بازار خودمان هم ظاهراً بازار ارز تکانی خورده است و تا این لحظه دلار دویست تومان کشیده پایین. شاهدان عینی گزارش داده‌اند که اگر صد تومان دیگر هم بکشد پایین قول می‌دهند قضیه هواپیمای مسافربری و ناو وینست را هم فراموش کنند!


برای تحلیل واکنش بازار ارز نسبت به این گفتگو ابتدا بخشی از گفتگو را با هم خوانده و سپس به میکروتحلیل آن می‌پردازیم. طبیعتا برای اینکه مشخص نشود چه کسی زنگ زده بوده، مکالمه از میانه‌های گفتگو شرح داده شده است.

 

اوباما: چطوری حسن جون؟

روحانی: قربونت برم باراک.

اوباما: ای بابا... تو دیگه بهم بگو حسین. اینجوری راحت ترم.

روحانی: چشم عزیزم. تو خوبی حسین؟

اوباما: با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!

روحانی: ای جوووووون. فدات بشم.

اوباما: میگما... خیلی خوشحالم بالاخره تونستیم با هم حرف بزنیم. اگه بدون صحبت نیویورک رو ترک میکردی ازت ناراحت می‌شدم.

روحانی: روم سیاه... مجبور بودم بخاطر گروههای فشار بذارم دقیقه نود.

اوباما: میگم حالا کی همدیگه رو ببینیم؟

روحانی: نباید عجله کنیم. بذار ببینیم بابت همین گفتگو چه واکنشی نشون می‌دن.

اوباما: تو رو خدا نگو؛ دلم ریش میشه. نکنه اتفاق بدی برات بیفته؟ اگه طوریت بشه من خودم رو نمی‌بخشم!

روحانی: به دلت بد راه نده... بچه‌ها حواسشون به همه چیز هست.

اوباما: میگم بالاخره این سوریه رو چکار می‌کنی؟

روحانی: چه میدونم والّا... میدونی؟ این قضیه خیلی هم دست من نیست.

اوباما: نگووووو...

روحانی: خیلی هم بی‌تاثیر نیستم. بهتر از اون تدارکاتچی هستم بابا.

اوباما: اونو که نگو... بنده خدا خیلی ساده بود.

روحانی: حالا یه کاری برات می‌کنم.

اوباما: خدا خیرت بده، بدجور تو گل گیر کردم.

روحانی: درت میارم باراک جون.

اوباما: بازم که گفتی باراک! اینطوری فکر می‌کنم دوستم نداری ها!

روحانی: از دهنم در رفت حسین. به دل نگیر. کاری نداری؟

اوباما: تو قطع کن.

روحانی: نه... تو قطع کن.

اوباما: تو قطع کن دیگه!

روحانی: اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع می‌کنیم!

روحانی و اوباما: یک.. دو.. سه...

 

راهنمای جدول

+: افزایش

-: کاهش

O: بازار در انتظار

J: بازار می‌خندد

 

عبارت

تغییر قیمت(تومان)

چطوری حسن جون؟

 

+23

قربونت برم

 

+31

اینجوری راحت ترم

 

+2

عزیزم

 

+12

با تو حرف میزنم بهتر هم میشم!

 

+52

ای جوووووون. فدات بشم

 

+124

ازت ناراحت می‌شدم

 

-86

گروههای فشار

 

-186

کی همدیگه رو ببینیم؟

 

O

نباید عجله کنیم

 

O

دلم ریش میشه

 

-15

نکنه اتفاق بدی برات بیفته

 

O

اگه طوریت بشه من خودم رو نمی‌بخشم

 

-75

بچه‌ها حواسشون به همه چیز هست

 

J

میگم بالاخره این سوریه رو چکار می‌کنی؟

 

O

این قضیه خیلی هم دست من نیست

 

-47

خیلی هم بی‌تاثیر نیستم

 

OJ

بهتر از اون تدارکاتچی هستم بابا

 

JJJ

بنده خدا خیلی ساده بود

 

J

حالا یه کاری برات می‌کنم

 

+115

خدا خیرت بده

 

+2

بدجور تو گل گیر کردم

 

-16

درت میارم باراک جون

 

+28

اینطوری فکر می‌کنم دوستم نداری ها!

 

-17

به دل نگیر

 

+53

اصلا یک دو سه میگیم با هم قطع می‌کنیم!

 

J OJ OJ

 مجموع

-0-

 

  • م.ر سیخونکچی