طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۴ مطلب با موضوع «صدا و سیما» ثبت شده است

مجری‌های باحال در گزارش عملکرد دولت قبل!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۲ ب.ظ | ۲ نظر

ابوالفضل اقبالی: اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به هر دلیل موفق به مشاهده نمایش گزارش صدروزه دولت به مردم نشده اند توصیه می کنیم متن خلاصه این نمایش را در ادامه بخوانید.

نشست با حضور رییس جمهور و سه عدد کارچا... ببخشید! مجری آغاز گردید.

مجری1 : سلام دکتر! خوبی؟ تبریک میگم! صدروز شدا؟! خیلی جالب بود! نظر شما چیه؟

رئیس جمهور به عنوان مقدمه؛ عرض سلام و ارادتی به اباعبدالله و یاران بزرگوارش می کند و در این هنگام اشک در چشمان سه مجری حلقه می زند...

(برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید)

  • م.ر سیخونکچی

سریال‌های تلویزیون چه‌سرنوشتی پیدامی‌کنند؟

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ | ۶ نظر

حتما شما هم شنیده‌اید این لطیفه را. از یک بنده خدایی می پرسند شلوارهای تو چه سرنوشتی دارند؟ طرف جواب می‌دهد اول شلوار است، بعد می‌شود شلوارک، بعد می‌شود دم کنی!، بعد دستمال گردگیری و بعد... . خلاصه طرف انقدر پیش می‌رود تا می‌رسد به نخ دندان!

البته چنین صرفه‌جویی‌هایی فقط در لطیفه‌های امروزی نیامده و در حکایات قدیمی ما هم نمونه‌هایی دارند. مانند آن حکایت معروف عبید زاکانی که در رساله دلگشا آورده است:

«از بزرگان عصر یکی با غلام خود گفت که از مال خود پاره ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام شاد شد، بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه بخورد و گوشت به غلام سپرد.

دیگر روز گفت: بدان گوشت نخودآبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. غلام فرمان برد و بساخت و پیش آورد. خواجه زهر مار کرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل شده بود و از کار افتاده، گفت: این پاره گوشت بفروش و پاره ای روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم. گفت ای خواجه حسبه لله بگذار تا من به گردن خود همچنان غلام تو باشم.ا گر هر آینه خیری درخاطر مبارک می گذرد به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد کن!»

حالا حکایت سریال‌های تلویزیونی در مملکت ما هم چیزی است در همین مایه ها. قبول ندارید؟ پس ادامه مطلب را بخوانید تا ایمان بیاورید!

 

مرحله اول

سریال ساخته و طبیعتاً پخش می‌شود.

مرحله اول ممیز یک:

اگر سریال در شبکه تهران ساخته شده باشد به سایر شبکه های استانی داده شده و در آنجا نیز پخش می‌شود.

مرحله اول ممیز دو:

بازیگران سریال در هنگام پخش آن با حضور در جنگ‌های مناسبتی در پر کردن آنتن صدا و سیما به شکلی دیگر سهیم می‌شوند.

مرحله دوم:

سریال به یک مجموعه دی‌وی‌دی تبدیل شده و توسط شرکت سروش به فروش می‌رسد

مرحله سوم:

سریال زیر نویس انگلیسی شده و در شبکه جام جم پخش می‌شود.

مرحله چهارم:

سریال دوبله عربی شده و در شبکه آی فیلم پخش می‌شود.

مرحله پنجم:

سریال در دو قسمت 90 دقیقه‌ای خلاصه شده و بصورت فیلم سینمایی به مردم قالب میشو... ببخشید! پخش می‌شود!

مرحله چهارم ممیز یک:

اگر سریال موضوعی دینی داشته باشد، هر سال در آن مناسبت هی پخش می‌شود، هی پخش می‌شود.

مرحله چهارم ممیز دو:

چنین سریال‌هایی به شبکه قرآن داده می‌شوند تا آن شبکه هم علاوه بر سه تله فیلم، دو سریال و پنج انیمیشن تکراری، چیز دیگری هم در دست داشته باشد و بصورت مجزا اقدام به پخش آن کند.

مرحله ششم:

از موسیقی و ترانه‌های خوانده شده در سریال و تصاویر آن کلیپی ساخته شده و بصورت میان‌برنامه در شبکه‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مرحله هفتم:

سریال به پانصد قسمت 7 الی 12 دقیقه‌ای تقسیم شده و در شبکه نسیم پخش می‌شود!

مرحله هشتم:

حالا با گذشت مدتی از اولین پخش سریال، این سریال به یک اتفاق تاریخی تبدیل شده است که می‌توان درباره آن برنامه‌های تاریخی ساخت. بنابراین برنامه‌های مختلفی با موضوع اینکه «سریال مورد نظر چگونه ساخته شد، در پشت صحنه چه خبر بود و هنگام بازی در این سریال چه حسی داشتید؟» ساخته شده و پخش می‌شود.

مرحله نهم:

با طی شدن این مراحل حالا دیگر حتماً به قدری از اولین پخش سریال زمان گذشته است که می‌توان آن را در شبکه تماشا بار دیگر نشان داد! 

  • م.ر سیخونکچی

مصاحبه با یک حلزون که ترشحاتش را احتکار کرد!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۸ ب.ظ | ۴ نظر

(توضیح ضروری: در این متن همه کرم‌ها را کِرِم بخوانید و نه کِرم یا کَرَم یا هر چیز دیگه.)

 


خبرنگار: خودتان را معرفی کنید.

حلزون: بنده حلزون هستم، هفت ساله، از حومه تهران.

خبرنگار: شما رو به چه جرمی گرفتند؟

حلزون: راستش بنده در حال کشیدن خودم به سختی بر روی خاک بودم که بازداشت شدم. گویا دلیل بازداشتم هم تقلبی بودن «کرم حلزون» تبلیغی در صدا و سیماست.

خبرنگار: شما چه دخالتی در ساخت، تبلیغ و توزیع این کرم‌ها داشتید؟

حلزون: راستش بنده هم خودم خیلی نمیدونم نقش من این وسط چیه. اما خب ظاهرا مدیران شرکت رو که نمیشه مواخذه کرد چون باعث فرار سرمایه گذاری از کشور میشه؛ مسئولان بهداشت کشور هم که موقعیت حساسی دارند و صلاح نیست باهاشون برخورد بشه؛ مدیران صدا و سیما هم که هیچ؛ با این وضعیت خود بنده هم پیشنهاد بازداشتم رو تنها راه موجود می‌دونم و از این بابت خیلی ممنونم!

خبرنگار: حالا اتهماتون بطور مشخص چیه؟

حلزون: با توجه به اینکه ظاهراً در این کرم‌ها اصلاً از عصاره حلزون استفاده نشده، من متهم هستم که چرا عصاره ترشحات خودم رو احتکار کرده و در اختیار تولیدکنندگان این کرم قرار نداده‌ام!

خبرنگار: واقعاً؟ خب جداً شما اونهمه ترشحات رو می‌خواستید چی کار؟ چرا از توزیع آنها دریغ کردید؟!

حلزون: ببین عزیزم! من شما رو به دقت در تفاوت‌های فیل و حلزون توصیه می‌کنم!

خبرنگار: ببخشید متوجه نشدم!

حلزون: من حلزون هستم نه فیل! کلا مساحت زیر شکم بنده که با زمین تماس داره، یک و نیم سانتی‌متر مربعه. اگر تمام 24 ساعت روز رو هم راه بروم و حتی با سرعت یوزپلنگ بدوم، باز هم مگه ترشحاتم به انداه چند قوطی کرم میشه؟!

خبرنگار: عجب!

حلزون: بله... برخی افراد بنده رو با بشکه ترشحات حلزون اشتباه گرفته‌اند! اگر اجداد بنده هم به همراه خانواده‌هاشون در برنامه دویدن فوق الذکر مشارکت می‌کردند بعید است به اندازه‌ای که این افراد تبلیغ کردند، ترشحات حلزون آماده می‌شد!

خبرنگار: بنابراین شما خودتون رو مقصر نمی‌دونید؟

حلزون: والّا چه عرض کنم! به هر حال ظاهراً این وسط فقط ما قابل مقصر دونستن هستیم.

خبرنگار: در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

حلزون: بله... من یک توصیه دارم و یک سوال. بنده در ابتدا توصیه‌ای دارم به هم‌نوعان خودم و اون اینکه سعی کنید یک دستمال دستتان گرفته و از هر جا که رد میشید رد ترشحاتتون رو پاک کنید تا سوءاستفاده‌کنندگان تهییج و ترغیب به سوءاستفاده از شما نشوند!

خبرنگار: و اما سوال؟

حلزون: و در پایان سوالی دارم از مسئولان. آقایان مسئول! آیا اگر این شرکت بجای «کرم حلزون»، مثلاً «کرم سوسمار» یا «کرم مار بوآ» تولید کرده بود، باز هم می‌رفتند بجای مقصر اصلی، یه سوسمار یا مار بوآ رو بگیرند و همه کاسه کوزه‌ها رو سر اون بشکنند؟ حالا چون ما حلزون‌ها فقط ترشحات داریم، نه دندون و نیش، این حقمونه؟! حالا باز جای شکرش باقیه ما یه صدف داریم. اگر طرف «کرم سوسک» درست کرده بود که همون دم در یه دمپایی میکوبیدن تو سر یه سوسک و تموم!

  • م.ر سیخونکچی

از تبلیغ تلویزیون‌در نود تا رنگ‌مو در زنده‌باد‌زندگی

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۹ ب.ظ | ۲ نظر

بچه که بودیم، پیامهای بازرگانی را بین سایر برنامه‌ها پخش می‌کردند؛ بعد اوضاع کمی فرق کرد و برنامه‌ها را بین پیام‌های بازرگانی پخش کردند! حالا که رسماً نمی‌توان مرز مشخصی بین برنامه‌های تلویزیونی و پیامهای بازرگانی مشخص کرد! همه برنامه‌ها شده‌اند محل تبلیغات و آگهی؛ خدا بخیر کند مراحل بعدی این رشد و تعالی دانشگاه ملی را!

 

برنامه راز بقا

(تصویر، جنگل‌های استوایی را در یک روز گرم نشان می‌دهد. بالا بودن رطوبت هوا را می‌توان از خیسی برگها و چمنها فهمید. چند متر آن‌طرف‌تر هم گویا مرداب یا دریاچه کم عمقی قرار دارد. صدای گوینده متن می‌آید:)

- در نواحی استوایی و در حاشیه رودخانه‌ها و مرداب‌های فصلی، حیواناتی زندگی می‌کنند که فقط در مواقعی از سال می‌توان آنها را دید؛ وقتی که باران‌های موسمی می‌بارد و رطوبت محیط بالا می‌رود.

حلزون استوایی یکی از این جانوران است. این جانور ویژگی‌های منحصر بفردی دارد که مهم نیست اما قدرت ترمیم زخمها که در ترشحات او وجود دارد چیزی نیست که بتوان از آن گذشت! در ترشحاتی که این جانور در محل عبور خود بجا می‌گذارد ماده‌ای وجود دارد که بومیان محلی برای ترمیم زخمهای خود استفاده می‌کنند. این ترشحات بقدری ترمیم‌کننده است که یکی از بومیان که سرش قطع شده بود، با مالیدن آن به گردنش و قرار دادن دوباره سر روی آن، توانست به زندگی برگردد! در زبان محلی به این حلزون، «دابولی قوبا» گفته می‌شود که به معنای چسب دوقلو است!

 

برنامه نود

مجری: این تشابه رنگ لباس‌های دو تیم غیر قانونی نیست؟ داور نباید کاری می‌کرد؟

کارشناس داوری: البته ممکن است از اینجا که ما می‌بینیم تشابه رنگ وجود داشته باشد.

مجری: یعنی در واقع اینطوری نیست؟

کارشناس داوری: بله، ممکنه! به هر حال این تلویزیونها گاهی رنگ‌ها رو تغییر می‌دهند. البته جدیدا سونی نسل جدید نمایشگرهایش را روانه بازار کرده که زده دک و پوز سامسونگ رو سرو....

مجری: خواهش می‌کنم رعایت کنید!

کارشناس داوری: بله، معذرت می‌خوام! عرض می‌کردم که این نمایشگرهای جدید بقدری رنگ‌ها رو طبیعی نشون می‌دیده که امکان نداره لباس‌های دو تیم شبیه هم بشه! این تکنولوژی مخصوصا اگر با گارانتی اصلی از سه راه امین‌حضور خریده بشه که دیگه می‌تونیم نسبت به حضور حداقل سه داور ایرانی در جام جهانی امیدوار باشیم!

مجری: بله، بریم صحنه‌های داوری بازی نساجی و شموشک رو ببینیم تا کارشناس محترم روی تصاویر آدرس اون فروشگاه اصلی تو امین‌حضور رو بگن!

 

 

برنامه زنده‌باد زندگی

مجری: تقریبا میشه گفت دیگه چیزی به اسم خانواده در جوامع غربی وجود نداره. فکر می‌کنید دلایل این امر چیه؟

کارشناس: قطعاً نوع نگاه عرب به زن در این امر مؤثره. شما نگاه کنید که زن رو به وسیله‌ای برای تبلیغ کالا تنزل داده‌اند. شما تبلیغات شبکه‌های غربی رو که نگاه می‌کنید تاسف می‌خورید.

مجری: واقعا تاسف آوره!

کارشناس: بله همینطوره. در حالی که مردها هیچ چیز کمتر از نان در این زمینه ندارند. من برای اینکه این گفتگو جنبه تئوری محض پیدا نکنه، می‌خوام در همینجا این مسئله رو ثابت کنم!

مجری: شوخی می‌کنید؟!

کارشناس: نخیر اجازه بدید من این کلاه رو از سرم بردارم!

مجری: اتفاقا برای من سوال بود که چرا ملاه سرتون گذاشتید!

کارشناس: بله. من برای اثبات تئوری خودم که در بالا ذکر کردم می‌خوام یک کالا رو تبلیغ کنم تا ببینید نگاه تمدن غرب به زنان در امر تبلیغات چقدر غیر منصفانه است! بله... بذارید من کلاه رو بردارم...

مجری: وای... خدای من... این چیه؟!

کارشناس: تعجب نکنید... من برای پیشرفت علوم انسانی بومی رفتم موهام رو دکولوره کردم! از رنگ موی یک شرکت معتبر داخلی هم استفاده کردم. همینطور که بینندگان مشاهده می‌کنند موهام کاملا یکدست و شفاف شده، رنگی هم انتخاب کردم یک رنگ کاملا مجلسیه! بدون کوچکترین...

(برنامه در اینجا برای پخش پیام‌های بازرگانی قطع می‌شود!)

  • م.ر سیخونکچی