طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۲۲ مطلب با موضوع «طنز دیگران» ثبت شده است

طنز/ پدر دلسوخته روی پله‌های بی‌بی‌سی!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ب.ظ | ۰ نظر

هیچ چیز مثل دیدن این پدرهایی که زندگیشون رو وقف بچه‌شون کردن اما بچه‌شون ناخلف از آب دراومده دل آدم رو نمی‌سوزونه. خدایی هم خیلی زور داره که برای رفاه حال بچه‌ت همه‌کاری کرده باشی، اما طرف بجای اینکه درس بخونه و برای خودش کسی بشه، یا معتاد بشه، یا دزد یا لات و... . خیلی زور داره که بعد از بازنشستگی باز هم از خروسخون تا بوق سگ هی دنده عوض کرده باشی تو ترافیک تهران و با بدبختی پول دانشگاه بچه رو جور کرده باشی و اونوقت ببینی شازده‌ت زده توی جاده خاکی...

 

دیروز یکی از اینا رو دیدم. دلم کباب شد براش. نه اینکه فکر کنید طرف راننده تاکسی بود ها، نه؛ طرف بیشتر از اینا بدبختی کشیده بود. نشسته بود روی پله‌های ورودی بی‌بی‌سی و زار می‌زد. چند نفر هم جمع شدن بودن دورش و سعی می‌کردن آرومش کنن اما فایده نداشت. با هق‌هق و فین‌فین می‌گفت: بخدا من هیچی برا این پسرا کم نذاشتم... هر کاری می‌شد کردم... ای خدا...

 

«پونه قدوسی» مجری بی‌بی‌سی رفت براش یه لیوان آب آورد و چون دید «صادق صبا» داره میاد، زود لیوان رو داد دست این بنده خدا و فلنگ رو بست!

 

پدر دلسوخته ادامه داد: رفتم پیش این پادشاه گور به گور شده سعودی و خم و راست شدم تا تونستم کاری کنم که خرج تحصیل یکی از این تن لش ها رو بدن... مگه به این سادگی‌ها سفارت عربستان توی لندن حاضر میشد اینا رو بورس کنه؟! شبهای الجناردیه که یادتونه؟!

همه سر تکون دادند...

 

این بنده خدا ادامه داد: اینجا هم که هر روز دارم پای این ملکه انگلیسی رو میبوسم و مجیزشون رو میگم تا چند غاز بندازن جلوم و بتونم خرج این مفت خورها رو بدم... فقط مونده برم برای سلطان برونئی بولتن روزانه در بیارم و در باب آزادی خواهی ابوبکر البغدادی حرف بزنم! اونوقت این پدرسوخته‌ها بجای درس خوندن شدن کلاهبردار و زورگیر و دکل دزد!

 

 

دیگه هق هق بهش امون نداد... زد زیر گریه... بقیه هم تک و توک گریه میکردن... واقعا حرفاش تاثیرگزار بود. برگشتم به بغل دستیم گفتم این بنده خدا کیه و چی شده؟ گفت مگه خبر نداری؟ گفتم نه! گفت بابا این بنده خدا مهاجرانی، وزیر ارشاد خاتمیه دیگه... چند روز پیش پسرش رو بخاطر فساد اقتصادی تو ماجرای دکل نفتی گرفتن!

 

گفتم آهان.


ریحانه نسیمی

  • م.ر سیخونکچی

کنکور هسته‌ای برای جذب نیرو در سوهان سازی فردو!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ | ۱ نظر
رضا عیوضی: نظر به درخواست تعداد کثیری از روشنفکران کشور در صفحات فیس‌بوک مبنی بر جایگزینی چرخه غنی‌سازی اورانیوم با چرخه ساخت سوهان در تاسیسات فردو قم بمنظور اعتمادسازی برای ادامه مذاکرات، وزارت مربوطه ضمن موافقت، جهت تکمیل کادر نیروگاه سوهان‌پزی فردو، سوالات زیر را طراحی نموده است.
 
لازم است متقاضیان ضمن پاسخ به سوالات زیر، اولا ساعت ۸ هرشب جلوی وزارت مربوطه تجمع نموده زیر لب نوای خاطره‌انگیز "خر برفت و خر برفت و خر برفت" را زمزمه نمایند، سپس یک پیامک خالی به شماره ۱۹۰۰۰۰ ارسال نمایند(هر پیام ۱۰۰تومان) تا در اسرع وقت با ایشان جهت همکاری تماس گرفته شود.
 
 
۱_ اگر از یک بیانیه فقط چند دقیقه بعد از انتشار، ۳ برداشت متفاوت بشود، نشان‌دهنده این است که...؟
الف- ما از رکود عبور کردیم
ب- قدرت بدنی تیم مذاکره کننده ما خیلی بالاست
ج- فقط برداشت وزیر مربوطه صحیح است
د- بیانیه هم بیانیه های قدیم، جدیداً بیانیه‌ها چه قابل چند برداشت داشتن شده‌اند، والّا!
 
۲_ از واکنش وزیر مربوطه هنگام سوال مجری درمورد ۱۹۰۰۰۰ هزار سو، یاد می‌گیریم که...؟
الف- نباید خیلی به جزئیات پرداخت
ب- این مجری‌ها هم عجب رویی دارند؟!
ج- گزینه د
د- بگذریم!
 
۳_ آن‌ها که بعد از خبر صدور بیانیه به خیابان‌ها ریختند که بودند؟
الف- همان‌هایی بودند که بعد از باخت به آرژانتین به خیابان‌ها ریختند!
ب- آدمهای خوبی بودند، خیلی خوب!
ج- تا حالا یکبار هم حکایت «خر برفت و...» را نخوانده بودند!
د- از اقشار کم درآمد جامعه بودند که تحریمها و گرانی‌ها موجب شده بودند نتوانند خودروی ۳۰۰ میلیونی خود را تبدیل به احسن کنند!
 
۴_ به نظر شما الان علی‌مطهری کجا و در حال چه‌کاری‌ است؟
الف- باشگاه کیک‌بوکسینگ-تمرین فن کف‌گرگی
ب- خانه-منتظر است تا کسی برود او را بزند
ج- سوئد-جایزه نوبل می‌گیرد
د- چه ربطی داشت!
 
۵_ اگر شما بودید، در مرکز تحقیقاتی فردو در مورد چه چیزهایی تحقیق می‌کردید؟
الف- نقش زرافه‌ها در جلوگیری از رشد بی‌اندازه درختان سوزنی برگ منطقه جنگل‌های حاره‌ای جنوب شرقی آسیا
ب- نحوه عبور از روکود!
ج- نحوه عبور از زیر کود!
د- نحوه عبور از توی کود!
 
 
  • م.ر سیخونکچی

جواد و جان درشهربازی ژنو!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ | ۲ نظر

میلاد چ: جان: یوهووووو! اوه پسر ترن هوائی چقدرکیف می‌ده، حیف نبود برا تنفس و استراحت قدم بزنیم تو خیابون؟ بابت بلیط ترن و چیپس و پفک هم ازت ممنونم جواد.

جواد: (بالبخند) آره واقعا کی فکرشو می‌کرد یه روز من و تو باهم بیایم شهربازی و دریک قدمی حل منازعه باشیم... بزارت برات تخمه دون کنم بخوری.

جان: ما خرسندیم که شما به تمام تعهدات توافق نامه عمل کردین، همونطورکه می‌دونی کنگره می‌خواد بزودی تحریم‌های جدیدی رو برعلیه شما تصویب کنه، اینو گفتم که بعدا نگی نگفتی و دلخوری پیش نیاد... رو ما حساب نکن چون کاری ازدستمون برنمیاد!

جواد: راستش رو بخوای می‌خوام یه چیزی بگم ولی روم نمی‌شه! م... م... ماکه به همه خواسته‌های شما عمل کردیم و جلوی پیشرفت برنامه رو گرفتیم و تمام نگرانی‌های شمارو برطرف کردیم، خب شما هم یکم با ما راه بیاین دیگه جان!

جان: چقدر هوا سرد شده! من کیف پولم همراهم نیست، بریم کافی شاپ یه قهوه بخوریم به حساب تو.

جواد: آره حتما، کل هیئت مذاکره کنندتون رو مهمون می‌کنم. بیا از خودمون سوار چرخ وفلک یه عکس سلفی بگیرم، برا گزارش روند و نتیجه مذاکرات تو شبکه‌های اجتماعی لازمه...‌ای بابا تو هم که همش تو عکس اخم می‌کنی، مثل من باش و همش لبخند بزن.

جان: بده... آدم باشخصیت که الکی نمیخنده، ضمنا تو آمریکا ببینن زیاد با تو گرم گرفتم برام بد میشه، حرف در میارن!

جواد: باشه... هرجور راحتی... میگم جان! قبل از اینکه بریم کافی‌شاپ، بریم یه دور سفینه هم سوار شیم؟ حال میده ها!

جان: سفینه؟

جواد: به حساب من!

جان: مسئله پولش نیست جواتی! مسئله خود سفینه‌س! مگه قرار نبود دیگه حرف سفینه و فضا و این حرفها رو نزنید؟ ناراحت میشم ها!

جواد: اون سفینه که نه، از همین سفینه‌های شهربازی! اون رو که تعطیل کردیم رفت، مگه خبر نداری؟ پژوهشگاه فضایی رو تعطیل کردیم دیگه!

جان: پس چی؟ نکنه میخواستید تعطیل نکنید!

جواد: نه...

جان: پس دیگه حرف سفینه و فضا رو پیش من نزن، حتی اسباب بازیش! اگر میخوای بیا بریم از این اسبا که پول میندازی توش آهنگ میزنه و تکون میخوره سوار شو!

جواد: دمت گرم جان!

جان: حس می‌کنم دیگه پاهام خسته شدن، بریم هتل که من استراحت کنم... تو تنهایی برو اسب سوار شو... ضمنا اعتراف می‌کنم تو یکی از بهترین دیپلمات‌های جهان هستی جواد!

 

  • م.ر سیخونکچی

چگونه قصه ها بسازیم؟!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ | ۰ نظر

با عرض سلام خدمت شما هنرجویان و هنرپویان و هنردوستان عزیز جان! در این جلسه قصد داریم مهارت مهمی را در زمینه قصه گویی در قالب فیلم به شما آموزش دهیم. برای اینکه مخاطب فیلم شما به خوبی در درام فرو رفته و دقیقا همان محتوای اصلی و مورد نظر شما را از روایت داستان دریافت کند باید به نکات زیر دقت نمایید:

ابتدا باید تکلیف خود را با خودتان مشخص کنید و به اصطلاح متوجه باشید که با خودتان چند چندید؟! زیرا تا خودتان ندانید حرف حسابتان چیست یقینا مخاطبتان نخواهد فهمید که مساله شما چیست! ولو اینکه خودتان را هم جِر بدهید!! لذا حتما اول مساله ای را که می خواهید پیرامون آن قصه گفته و فیلم تولید کنید مشخص نمایید.
سعی کنید حتی الامکان مسائل مورد نظر خود را برای روایت قصه فیلم، محدود کرده و به یک یا نهایتا دو مساله مهم تر اکتفا کنید و از فرو کردن صدها مساله مهم جهان در یک فیلم نود دقیقه ای خودداری کنید زیرا فیلم با سخنرانی و بیانیه و از این جور مسائل تفاوت ماهوی دارد! لذا بقیه حرفهایتان را در یک داستان دیگر بگنجانید! بالاخره "هیچ فیلمی در کمد نخواهد ماند"!
پس از اینکه تکلیف شما با خودتان مشخص شد و مساله مهم تر خود را انتخاب کردید و مثلا خواستید در مورد فلان گندکاری موجود در جامعه فیلم بسازید، قبل از هر چیز آرامش خود را حفظ کنید! نفس عمیق بکشید و مقداری آب سرد استعمال کنید! هیچوقت با عصبانیت به سمت دوربین نروید زیرا فیلمی که توسط یک کارگردان عصبانی و زخم خورده! ساخته شود عیارش با فیلمی که یک کارگردان آرام می سازد تومنی صد یورو تفاوت دارند! پس آرام لطفا!
اگر نمی توانید بر اعصاب خود مسلط باشید و آرام نمی گیرید پیشنهاد می کنیم دوربین را رها کنید و به جای آن یک بلندگوی سبزی فروشی به دست گرفته و در سطح شهر راه بیافتید و حرفهایتان را با صدای بلند برای مخاطبان و مردم قرائت کنید. اینطوری هم فشارتان فروکش می کنید و هم مطمئن خواهید بود که همه مردم بیانیه شما را با گوش جان شنیده اند!


ابوالفضل اقبالی



  • م.ر سیخونکچی

تکفیری، منافق، اتحاد اتحاد!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ | ۰ نظر

میلاد نجفی:

به گزارش شبکه العربیه اخیرا نمایندگان گروه‌های معارض سوری و گروهک منافقین در پاریس با یکدیگر دیدار و گفنگو داشته‌اند که به بخشی از مذاکرات طرفین اشاره می‌نمائیم:

نماینده گروه‌های تکفیری: ما برای رسیدن به دموکراسی و حکومت آزاد از هیچ اقدامی کوتاهی نمی‌کنیم، از بریدن سرملت تا عملیات انتحاری بین مردم. خلاصه ما خیر و صلاح مردم سوریه رو می‌خوایم و برای همینه که از کل دنیا تکفیری ها رو جمع کردیم. برای رسیدن به هدفمون نصف سوریه رو داغون کردیم. همه جور امکانات و حمایتم ازطرف امریکائی‌ها ازمون صورت می‌گیره و باید تاکید کنم فولوس شدیدا موجود! برادران آل سعود از لحاظ مالی مارو تامین می‌کنن.

نماینده گروهک منافقین: به به! واقعا شما دوستان تمام سعی و تلاشتون رو برای رهائی خلق مظلوم از دست رژیم دست نشانده آخوندا می‌کنین، ما امروزبه اینجا اومدیم تا حمایت همه جانبه خودمون رو ازشما اعلام کنیم و بگیم: به پیش، آتش! به پیش، آتش!

ضمنا هرجور کمکی که فکرشو بکنین ما درخدمتتون هستیم، از آدم فروشی و ترور بگیرین تا ایجاد تفرقه، (چشمک)!

نماینده گروه‌های تکفیری: بله چقدر خوب! ما خبر داریم شما بعد از تعطیلی اشرف توسط عوامل جمهوری اسلامی آواره و دربه در شده این، می‌تونین بیاین سوریه و در یکی از بیابان‌های اطراف حلب در کنار دوستان ما در چادر زندگی کنین و از شام و ناهار رایگان ما استفاده کنین، تا دلتون بخواد پول هم بهتون می‌دیم... فقط باید قبلش آموزش عملیات انتحاری ببینین و خودتون رو بین مردم منفجرکنی...

راستی خانم بوق و دیگر خانمای سازمان هم می‌تونن در جبهه جهاد نکاح فعال باشن که ثوابی دارد بس عظیم!

نماینده گروهک منافقین: پ ت پ ت... اوممم.... خب اون بخش مربوط به پولش که خیلی خوب بود و البته غذای رایگان! ولی در مورد مسائل دیگه اجازه بدین بعدا مذاکره کنیم... راستی شما برای بریدن سر مردم ازچه ابزاری استفاده می‌کنین؟ بچه‌های ما از موزائیک استفاده می‌کنن، اصن می‌خوایم تو گینس ثبتش کنیم.

نماینده گروه‌های تکفیری: آخه با موزائیک سخته قلب و روده کسی رو درآورد. راستی اینکه می‌گن شورای رهبری لایه اول سازمان همه همسر رهبرتون هستن درسته؟

نماینده گروهک منافقین: حالا بیخیال این حرفا، نظرتون چیه درمورد بمب گذاری تو مدارس سوریه حرف بزنیم؟

نماینده گروه‌های تکفیری: بعله... حالا به اونا هم می‌رسیم. قطعاً تجارب شما در انواع کشت و کشتار چیزیه که به کار ما میاد، اما سران ما خیلی مشتاق هستند خیلی زود از تجارب شخصی رییس شما استفاده کنن! چون طبق اخباری که به ما رسیده، تو سازمنان شما تفاقاتی میفته که جهاد نکگاح پیشش چیزی نیست!

...

در حین این مذاکرات جمعی پرشور متشکل از۳منافق در مقابل هتل محل این دیدار شعار تکفیری، منافق، اتحاد اتحاد سردادند.

  • م.ر سیخونکچی

اقرار بر نیازمندی

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

سخت است ولی بخند بابا
عید است و موظفی بخندی
 
سرخ است همیشه رویت آری
سیلی خور همت بلندی
 
جز شکر خدا جواب نشنید
هر کس به تو گفت چند چندی
 
عمری ست عزیز و آبرومند
عمری ست بزرگ و سربلندی
 
شرمنده مباش اگرچه باید
اقرار کنی "نیازمند"ی
 
شرمنده کسی که خواست اینسان
شرمنده شوی و لب ببندی

  • م.ر سیخونکچی

بعدی... لطفاً!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ق.ظ | ۲ نظر

اشتون هم آمد؛ با دعوت آمد؛ استقبال ویژه اش را دید؛ گشت و گذارش را زد؛ ملاقاتهایش را کرد؛ با متهمان سیاسی دیدارش را کرد؛ راستی آزمایی اش را کرد؛ از مهمان نوازی ما ایرانی ها ابراز شگفت زدگی اش را کرد!؛ سوغاتی های ویژه ایرانی اش را گرفت؛ چلو کباب و بریون و دوغش را خورد؛ آروغش را زد، و رفت!

بعدی لطفآ!!


امیرحسین مانیان

  • م.ر سیخونکچی

عمو پورشه سوار!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ | ۶ نظر

دارن می‌رن مدرسه بچه‌های مهربون

مدرسه خیلی خوبه حتی تو برف و بارون

گلای خندون اگه مدرسه رو دوست دارین

فردا واسه مدرسه از خونه پول بیارین

اینو باید بدونین مدرسه پول نداره

چون که پولارو برده عمو پورشه سواره

بانک مهربون بهش یه وام گُنده داده

حالا عمو پورشه‌ای پولش خیلی زیاده

 

عموی کله گُنده! چه خوب پورشه می‌رونی!

چه دنیای قشنگی! چه بانک مهربونی!

معلم واسه خونه‌ش می‌خواد که وام بگیره

برای دوتا ضامن سه ماهه که اسیره

تو بازی بانک و وام، پورشه سوار برنده‌س

وام بدون ضامن واسه پولای گُنده‌س

هوای شهر آلوده‌س ماشینا درب و داغون

کاش بیاد از خارجه ماشین خیلی گرون

شلوغه کوچه هامون نمونده جای بازی

کارخونه مهربون چه خوب ماشین می‌سازی

 

دنیا رو پر کردی از گاز و کلاچ و دنده

جایی نذاشتی واسه گل و باغ وپرنده

ما گلای خندونیم جای هوای تازه

پر شده شهرمون از بانک و برج و مغازه

چهل تا دانش‌آموز تو یه کلاس می‌شینن

ماشینای با کلاس از پنجره می‌بینن

پاساژ و بانک و بازار، وزارت و اداره

پول همه جا هست فقط مدرسه پول نداره


اسماعیل امینی

  • م.ر سیخونکچی

نشست شصت شصت در ژنو!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ق.ظ | ۰ نظر

هفته ای که گذشت در کنار هزاران جلسه مهم کاری و غیرکاری برگزار شده در ایران و جهان! یک جلسه خیلی مهم دیگر نیز با حضور طیفی از سران کشورهای همواره مهم جهان و کشورهای در حال حاضر مهم جهان و بدون حضور کشور مزاحم جهان یعنی ایران در ژنو برگزار شد که خلاصه ای از صورت جلسه این نشست خدمتتان ترجمه می گردد.

موضوع نشست: بشار اسد!
تاریخ نشست: ژانویه 2014
حاضرین نشست: اعضای ثابت به علاوه اعضای متغیر!
مدعوین نشست: برزیل، شیلی، تایلند، ملبورن! و منچستریونایتد...
غائبین نشست: آنهایی که می بایست باشند، بودند!
مدیر نشست: لوران کری مون! 
نتیجه نشست: شصت شصت!
خلاصه اهمّ نظرات نشست:
بان کی مون خطاب به حاضرین: موضوع نشست امروز ما حل بحران سوریه یا همان بشار اسد است. بحث را از کدام طرف شروع کنیم؟ از بزرگترهای مجلس شروع می کنیم! جان! تو بگو!
جان کری وزیر خارجه آمریکا: با مطالعات عمیقی که بنده مدت هاست بر روی مسئله سوریه انجام داده ام و مشاوره های متعددی که با کارشناسان مطرح مسائل خاورمیانه مانند دکتر اوباما، دکتر پرز، دکتر نتانیاهو و دکتر محسن سازگارا! صورت داده ام به نظر می رسد تنها راه حل خروج از بحران سوریه برکناری اسد از قدرت و برگزاری بلافاصله دادگاه محاکمه وی می باشد. اسد باید برود...
لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه: بنده هم با نظر همکار عزیزم آقای کری موافقم و در تکمیل بحث ایشان باید به این نکته هم اشاره کنم که شاید در ذهن بعضی از شما این پرسش مطرح شده است که برای انتخاب جایگزین اسد چه باید کرد؟ راه حل عقلانی و دموکراتیک این مساله نیز توسط ما تعیین شده است. برگزاری یک انتخابات تخصصی در چهار کشور آمریکا، فرانسه، انگلیس و عربستان! یعنی جمعی از متخصصان و کارشناسان داخلی و خارجی موجود در این کشورها دور هم جمع می شوند و با برگزاری یک انتخابات سالم و بانشاط، جایگزین اسد را تعیین و به جهان ابلاغ می کنند!
احمد الجریا نماینده ائتلاف مخالفان سوری: سخن گفتن بنده نزد بزرگان حاضر در این جلسه کمال بی احترامی نسبت به شأن این عزیزان است و بنده فقط از طرف خودم و سایر مخالفان نظام حاکم در سوریه که در خارج از مرزهای این کشور زندگی می کنند از شما به خاطر دعوتم در این نشست کمال تشکر را خواستارم! حرفی ندارم جز تشکر و آرزویی ندارم جز برکناری اسد! ممنونم!
لاوروف وزیر خارجه روسیه: بنده به دلیل عدم حضور ایران در اینجا، این نشست را به رسمیت نمی شناسم و فقط می گویم برای همه شما متأسفم که بدون ایران جلسه برگزار می کنید! خاک برسرتان!
ولیدالمعلم وزیر خارجه سوریه: با عرض سلام خدمت حضار...
بان کی مون: لطفا سریعتر... وقت نداریم اصلا!
المعلم: آقای به ظاهر رئیس! من که هنوز حرفی نزدم. موضوع نشست من و کشورم هستیم و من باید به شما و دوستان نیویورک نشینتان بگویم که در سوریه چه خبر است! جناب کری! شما و گنده تر از شما هم حق تصمیم گرفتن در مورد سرنوشت ملت سوریه را ندارید. بشار اسد هیچ جا نخواهد رفت!
بان کی مون: لطفا از عبارات تند و اعصاب خرد کن استفاده نکنید دوست من! دو دقیقه وقت دارید!
المعلم: ما هیچ رابطه دوستی با هم نداشتیم و نداریم! شما جای پسر من هستید! من بیست دقیقه دیگه صحبتم را تمام خواهم کرد.
بان کی مون(با عصبانیت): لعنت بر شیطان...
المعلم:  بشمار!
بان کی مون: میکروفنش را قطع کنید!
.
المعلم: ... این تروریسم که اکنون در سوریه خون مردم را می ریزد به زودی گریبان کشورهای شما را نیز خواهد گرفت. تاکید می کنم که بشار اسد از قدرت کناره گیری نخواهد کرد تا کور شود هرآنکه نتواند دید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته! 


ابوالفضل اقبالی

  • م.ر سیخونکچی

سربه سر خبرها

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ | ۰ نظر

جراید: دیپلماسی ظریف دولت روحانی بر فراز کشورهای منطقه؛

و دیپلماسی کلفت آمریکا بر فراز توافقنامه ژنو!


 
جراید: زیان یک میلیون تومانی هدفمندی برای هر خانوار شهری
شما به چیزی بنام روستا و جمعیت 21 میلیونی ایرانی‌ها در آن اعتقاد دارید؟ به روح چطور؟!


 
جراید: کرباسیان در واکنش به سوالی درباره کاهش تعرفه خودرو: با کاهش تعرفه خودرو،‌ تکلیف تولید داخل چه می‌شود؟
و ایضاً تکلیف عیدی‌های ده‌ها میلیونی برخی مدیران خودرو ساز!


 
جراید: هوای پایتخت فردا سالم است
دقیقاً تا چه ساعتی؟


 
جراید: آمار فروش مرکز مبادلات ارزی «محرمانه» شد
بابا حالا لازم نیست تا این حد مردم رو محرم بدونید دیگه!


 
جراید: سکوت وزارت ارشاد در قبال رانت میلیاردی
این دولت، دولت کاره، انقدر انتظار حرف زدن نداشته باشید اونم درباره رانت های میلیاردی!


 
جراید: کارگردان تلویزیون: قصاص قانونی بد است اما از بی‌قانونی بهتر است!
کدوم تلویزیون؟ بی‌بی‌سی یا من و تو؟ چی؟ تلویزیون خودمون؟ شوخی میکنی!


 
جراید: راهکار وهابیت برای تمرکز در نماز
قبل از نماز سر سه انسان (ترجیحاً یکیشان کودک باشد) را ببرید و با خونشان وضو بگیرید!

 

  • م.ر سیخونکچی