طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

ساپورت و تنبان!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۳ ق.ظ | ۰ نظر
کِی می‌شود مانند ساپورت، چسبان در آغوشت بگیرم؟!
دستم به ساپورتت عزیزم؛ در بند تنبانت اسیرم
 
ساپورت در پا می‌کنی و آشوب برپا می‌کنی هی!
من می‌روم شلوارِ صلحِ شیرین‌عبادی را بگیرم!
(ادامه مطلب با کلیک روی تیتر)
 
ساپورت کش‌دارت دلم را، هی می‌کشد این سو و آن سو
در رفت و برگشتم چو یویو! آه از کش‌ات... آه از مسیرم
 
پاهات بوق فوتبالی است! در رنگ‌های جورواجور
من هم تماشاگرنمایی، گردن کلفت و پاچه‌گیرم
 
ای پاچه‌ات بطری باده! در سایز غیر خانواده!
پیش تو، من با این گشادی، یک قوطی ماءالشعیرم!
 
از بس که رد شد خانواده، تا آمدم از بوق و بوقت
چیزی بگویم بوق‌ها را، سانسور کردم ناگزیرم
 
پیش نظرتنگی بنده، ساپورت تو شلوار کردی است!
شرمنده‌ام از بوق‌های، موجود در شعر اخیرم

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی