درست بعد از اینکه آمریکا به خبرنگار bbc برای سفر به آمریکا ویزا نداد، به فائزه هاشمی برای سفر به آمریکا ویزا داد! و الان دخمل بابا در آستانه انتخابات در آمریکا حضور دارد.
این امر نشان میدهد که:
1. در واقع خبرنگار bbc دختر رییس مجمع تشخیص مصلحت ایران است و فائزه هاشمی خبرنگار bbc است اما آنها را توی زایشگاه عوض کردهاند!
2. این دو نفر انقدر شبیه هم هستند که آمریکا آنها را اشتباه گرفته است.
3. ایران توی bbc نفوذ کرده و bbc هم توی خانواده آقای هاشمی و آمریکا حواسش به این هست!
4. ایران توی آمریکا نفوذ کرده و به همین دلیل به خبرنگار bbc ویزا نداده اما به فائزه هاشمی ویزا داده تا برود آمریکا را استحاله کند.
5. از آنجا که دختر خبرنگار bbc فولی بریتیش بوده است آمریکا به مادرش ویزا نداده اما چون مادر فائزه هاشمی فولی امریکن است آمریکا به دخترش ویزا داده!
5. دلیل خاصی ندارد، این هم مثل سد لتیان رفتن این خانواده در روز تاسوعا یک همزمانی کاملا اتفاقی بوده است. اگر فردایش هم میرفتند شما میگفتید چرا روز عاشورا رفتند! انقدر که الکی گیر میدهید!
فروشنده: اون کتاب ده هزار تومنه. یه رمان خوبه! جدید چاپ شده.
خریدار: ولی دوست من یه کتاب قرمز خریده بود هفت تومن!
فروشنده: حتما کتابش فرق میکرده.
خریدار: نخیر من خودم دستش دیدم، قرمز بود!
فروشنده: بله متوجهم. جلدش قرمز بوده اما حتما یه کتاب دیگه بوده.
خریدار: من میگم خودم دیدم قرمز بود شما باز میگی یه کتاب دیگه بوده؟!
فرونشده: منظورم اینه که محتواش فرق میکرده. عنوانش یه چیز دیگه بوده. رنگ جلد که ملاک نیست.
خریدار: وا... راست میگی؟ یعنی یه کتاب دیگه رو برداشته جلدش رو کادوی قرمز کرده! میگم اون از این پولا نداره برای هر رنگ لباسش یه کتاب بخرهها! نگو میره دو زار میده هی کادو میخره کتاباش رو جلد میکنه که افه بیاد! گدا!
2
خریدار: سلام قربان. یک نسخه از کتاب «فرهنگ، فرهنگسازی، غفلت تاریخی ما» رو لطف میکنید؟
فروشنده: بله حتماً.... بفرمایید.
خریدار: ممنونم. آیا کتاب «چگونه فرهنگ را در کودکانمان نهادینه کنیم» را هم دارید؟
فروشنده: بله... اتفاقا همین دیروز چاپ جدیدش رو آوردیم.... بفرمایید.
خریدار: عفو بفرمایید اگر خیلی مصدع میشم!
فروشنده: خواهش میکنم... بفرمایید اگر چیزی میخواید.
خریدار: کتاب «فرهنگ و دیگر هیچ» رو هم لطف میفرمایید؟
فروشنده: بله... حتما... آدم لذت میبره میبینه مقوله فرهنگ انقدر در جامعه مورد اهمیت قرار گرفته.... بفرمایید.
خریدار: تشکر و سپاس. چقدر تقدیمتون کنم؟
فروشنده: قابل شما رو نداره.... جدا عرض کردم.
خریدار: اختیار دارید... بنده نوازی میکنید.... چقدر تقدیم کنم؟
فروشنده: اجازه بفرمایید.... بیست و هشت هزار تومن.
خریدار: چقدر فرمودید؟
فروشنده: بیست و هشت هزار تومن... قابل شما رو هم نداره.
خریدار: با تخفیفش دیگه؟
فروشنده: نخیر... قیمت پشت جلد کتابا رو زدم!
خریدار: متوجهام... خب با تخفیفش چقدر میشه؟
فروشنده: متوجه منظورتون نمیشم... تخفیف نداریم.
خریدار: تخفیف ندارید؟ من سه تا کتاب خریدم هر کدوم ده سانت قطرشه، اونوقت تخفیف نمیخواید بدید؟
خریدار: زکی! مگه میشه از یه چیزی تعداد بخری تخفیف نداشته باشه؟ من دیروز رفتم مولوی سه تا چاه باز کن گرفتم طرف بیست درصد رو قیمت هر قوطی تخفیف داده!
فروشنده: متوجه نمیشم قربان. شما کتاب رو با چاه باز کن مقایسه میکنید؟!
خریدار: نه پس! با سه کیلو گیلاس مقایسه کنم؟ بیگیر بابا فکر کردی نوبرش رو آوردی... مردکه مشتری ندیده! اصلا میرم با بیست و هشت تومن سه تا دیگه چاه بازکن میخرم بچهها تو دستشویی نمونن!
3
خریدار: سلام آقا... یه کتاب میخواستم در ابعاد 3 در 22 در 15!
فروشنده: شرمنده... ما کتابهامون رو بر اساس موضوع دسته بندی میکنیم.
خریدار: وا... پس لطف کنید بفرمایید کتابای با موضوع «زیر مانیتوری» رو کجا گذاشتید خودم یکی انتخاب کنم.
فروشنده: ببخشید متوجه نشدم... چه موضوعی؟
خریدار: زیر مانیتوری دیگه... یه کتاب میخوام بزارم زیر مانیتور... میزم کوتاهه آخه! اگر جنسش خوب باشه بتونه وزن مانیتور رو تحمل کنه میام چهار تا هم برای زیر یخچال میبرم، کلاس داره!