گیج نشید؛ دارن کارها رو به اهل فرهنگ میسپارن!
واضح و مبرهن است که دولت یازدهم از همان روز اول –بل ثانیههای اول- بدنبال فرار از تصدیگری و سپردن کارها به خود اهالی صنوف بود و همینجوری در به در دنبال اهالی فرهنگ بود تا کارهای حوزه فرهنگ را به اهلش بسپارد. فلذا شاهدیم که در آخرین اقدام از این دست، در یک برنامهریزی دقیق و با رعایت حقوق همه صنوف، معاون مطبوعاتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی بعنوان نماینده روزنامه نگاران در هیئت نظارت بر مطبوعات هم انتخاب شد تا با یک دست از حقوق دولت دفاع کند و با دست دیگرشان کارهای بر زمین مانده روزنامه نگاران را بردارد. بنده سیخونکچی، با عرض تبریک به دولت محترم برای کسب این موفقیت در اعاده حقوق روزنامهنگاران، توجه شما را به گفتگوهای احتمالی انجام شونده در همین حوالی جلب میکنم:
1
دبیر جلسه: آقایون اگر مایل هستند درباره یاداشت انتقادی نشریه ]...[ درباره دولت هم بحث کنیم. برخی دوستان معتقد بودند باید با این نشریه برخورد قانونی صورت بگیره.
عضو شماره یک: بله آقا... نمیشه هر کس و ناکسی دهنش رو وا کنه و به دولت دری وری بگه.
دبیر جلسه: آقای ]...[! نظر شما چیه؟ با توجه به اینکه ممکنه برای دولت بد باشه.
آقای ]...[: بد باشه آقا... بد باشه! باید اینا رو نشوند سر جاشون.
دبیر جلسه: پس شما هم موافقید؟
آقای ]...[: نخیر آقا... پس حق آزادی بیان چی میشه؟ یعنی مطبوعات حق یه انتقاد ساده رو هم ندارن؟
دبیر جلسه: ولی شما که گفتید باید برخورد بشه!
آقای ]...[: هنوزم میگم! باید با رسانههای هتاک برخورد بشه تا حساب کار دستشون بیاد!
دبیر جلسه: یعنی موافق برخورد هستید؟
آقای ]...[: برخورد؟ بخاطر یه نقد ساده؟ چرا دنبال از بین بردن فضای انتقاد سازنده هستید؟ چرا به امنیت شغلی روزنامه نگاران فکر نمیکنید؟ چرا حقوق روزنامهنگاران رو رعایت نمیکنید؟ چرا...
دبیر جلسه: آقا جان بالاخره ما چکار کنیم؟ نظر شما چیه؟ برخورد کنیم یا نه؟ گیج شدیم بخدا!
آقای ]...[: بخدا خود من هم گیج شدم... هیچوقت فکر نمیکردم نمایندگی همزمان دولت و روزنامه نگاران سخت باشه! شما راه حلی ندارید تا من بدون اینکه اذیت بشم، بتونم از حقوق این دو بصورت همزمان دفاع کنم؟!
2
آقای ]...[: خانم منشی اون خودکار من کجاس؟
منشی: ... بفرمایید قربان... پشت کارتابل بود...
آقای ]...[: این رو که خودمم دیدم... قرمزه رو میخوام...
منشی: الان اینجا بود... حالا اگر ممکنه با همین آبیه این نامه رو امضا کنید، پشت در منتظره بنده خدا... من الان یه خودکار قرمز میارم...
آقای ]...[: نمیشه خانم... نامه این بنده خدا به معاونت مطبوعاتی مربوط میشه نه نماینده مدیرمسئولان تو هیات نظارت. آبی واسه نامههای مربوط به هیئت نظارته، قرمز واسه معاون مطبوعاتی، چند بار باید بگم؟
منشی: گیج شدم بخدا...
3
ارباب رجوع: سلام خانم منشی... امکانش هست آقای ]...[ رو ببینم؟
منشی: امرتون؟
ارباب رجوع: یه نامهای بود، وزیر ارجاع دادن به ایشون درباره...
منشی: ایشون نیستند.
ارباب رجوع: نیستند؟ صداشون که داره از تو اتاق میاد!
منشی: بله هستند... برای شما نیستند... یعنی هم هستند هم نیستند!
ارباب رجوع: یعنی چی؟ مگه ما چمونه که برای ما نیستند؟
منشی: سوء تفاهم نشه! ایشون الان بعنوان نماینده مدیرمسئولا تو هیئت نظارت بر مطبوعات اینجا هستن، نه معاون مطبوعاتی. اگر بعنوان معاون مطبوعاتی با ایشون کار دارید، دو ساعت دیگه تشریف بیارید. ایشون از دو دقیقه قبل رفتن تو مود دفاع از حقوق روزنامه نگارها، دستشون بنده!
ارباب رجوع: گیج شدیم بابا!
4
رییس: نظرت درباره سپردن مدیریت حوزه فرهنگ به خود اهل فرهنگ چیه؟ تو حوزههایی مثل کتاب و سینما یه کارهایی شده اما تو حوزه مطبوعات عقبیم ها!
معاون: خیلی خوبه... من اصلاً از بچگی دوست داشتم کارهای حوزه فرهنگ رو به اهل فرهنگ بسپرم اما موقعیتش هیچوقت پیش نمیاومد!
رییس: خب دست بجنبون دیگه... الان وقتشه!
معاون: یعنی الان چی کار باید بکنم من؟
رییس: برای شروع، نمایندگی مدیر مسئولا تو هیئت نظارت بر مطبوعات رو ازشون بگیر دست خودمون باشه، بقیه کارهای حوزه فرهنگ رو هم کمکم بهشون بسپر، یک کم سرمون خلوت بشه!
معاون: میگم مطمئنید الان این کار حوزه فرهنگ رو به اهلش بسپاریم توان انجامش رو دارن؟ یه وقت شونههاشون زیر این بار خم نشه؟!!
رییس: دیگه چی کار کنیم دیگه! ما اومدیم که اصلاً تصدیگری رو کاهش بدیم!
معاون: پس من با اجازهتون برم تصدیگری رو تو حوزه مطبوعات کاهش بدم بیام!
رییس: برو فقط مراقب باش یه وقت گیج نشن!
- ۹۳/۰۸/۲۵