طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

کار کار احمدی نژاده!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ | ۴ نظر
  • م.ر سیخونکچی

تعویق گرانی کالا!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

غلام دولت تدبیر، تاجدارانند

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ | ۱ نظر

غلام دولت تدبیر، تاجدارانند1

جنون گرفته ی عقلش خِردمدارانند


سیاست «نَه به یارانه» نقل محفل هاست

اگرچه سوژه ی تلخند ما هزارانند!


خودت بگو که «نیازمند» هستی یا «نخبه»؟

در انتخاب، همه صاحب اختیارانند


 «نیازمند» عجب واژه ی قشنگی است

که با زبان خوش افراد را بتارانند2


به هرچه از تو بپرسند، راست پاسخ ده

اگر دروغ بگویی، پدر درآرانند!


تو ثبت نام مکن!، آبرو خریده، برو!

که مستحق «کرامت» فقط «حقیر»انند


هنوز بعد دوصد فحش، انصرافی نیست

شگفت، ملت ما را که بی بخارانند!


تو عاقبت ز فشار انصراف خواهی داد

و صاحبان سیاست چه بُردبار انند!


 عجب نسیم «کرامت» وزیده ای مردم

چه چشم ها به «امیدش» امیدوارانند!


 دوباره دوره ی قشر «عزیز» و قشر «حقیر»

و «إنَّ أکرَمَکُم»3 باز مایه دارانند!

 عجب مزاح عجیبی که «فوق پولداران»

مشوقان تو در انصراف یارانَند [یارانه اند]


من انصراف ندادم! اگرچه می دانم

هزار وصله ی دیگر در انتظارانند!


به گوش کس نرسد انتقاد دلسوزان

به مجلسی که در آن جمله جان نثارانند!


هزار مرتبه بنزین گران کنید!، که من

پیاده می روم و دیگران «سوار»انند

 

 

1: قالب شعر برگرفته از غزل «غلام نرگس مست تو تاجدارانند» از حافظ

2: فراری دهند

3: «إنَّ أکرَمَکُم عِندَ الله أتقیکم»: «گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترینتان هستند» (قرآن کریم)

 


امیرحسین مانیان

  • م.ر سیخونکچی

کچل مغزپسته‌ای که می‌گن من هستم!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۰۴ ق.ظ | ۳ نظر

گفتگو با یک جنبش سبزه‌ای پیشرو


جنبش در آستانه اتمام ۵ سالگی خود پروژه‌ای را عملیاتی کرد که نشان می‌داد گذشت زمان هیچ خللی در بیشمار بودن این جنبش ایجاد نکرده است. اعضای این جنبش در عملیاتی هماهنگ و با حضور حداقل ۱۷ نفر، شاهد کچل شدن اعضا بود. اعضای این جنبش برای همدردی با زندانیان سیاسی و فتنه‌گر و منافقین و... سرهای خود را تراشیدند. در همین راستا ما با کلی بدبختی بالاخره یکی از این بیشمار‌ها را پیدا کرده و از او راز توفیق جنبش را پرسیدم. گفتگوی ما با او را در زیر می‌خوانید: 


خبرنگار: سلام. در ابتدا خودتون رو معرفی بفرمایید. 

بنده کچل مغز پسته‌ای هستم. 


خبرنگار: ممنون از این معرفی مختصر و مفید. لطفا قصدتان از کچل کردن سرتان را بفرمایید. 

کچل مغز پسته‌ای: بله. راستش بنده و دوستانم که جمعاً ۱۷ نفر شده و یک جمعیت بیشمار را تشکیل داده‌ایم برای نشان دادن همدردی خود با زندانیان این کار را انجام دادیم. 


خبرنگار: برنامه‌های بعدیتان چیست؟ 

کچل مغز پسته‌ای: بنده و دوستانم بیصبرانه منتظریم که شایعه برهنه کردن زندانیان هم به بیرون درز کنه تا با کمال میل برای همدردی برهنه بشیم! حدس می‌زنیم در این صورت اقبال هم به جنبش سبز بیشتر بشه و بتونیم رکورد ۳۰ نفر بیشمار رو جابجا کنیم! 


خبرنگار: موفق باشید! اما کمی هم از گذشته خود بگویید. برای رسیدن به این طرح کچلی چه مسیری را طی کردید. 

کچل مغز پسته‌ای: اتفاقا جپیش خوب کسی آمدید چون من از ابتدا در همه طرح‌ها حضور داشتم و واقعا اینطوری نبوده که در اولین قدم کچل بشیم! مامسیر طولانی رو طی کردیم تا به بلوغ لازم برای کچل شدن رسیدیم. 


خبرنگار: عجب! 

کچل مغز پسته‌ای: بله! ببینید ما طرح‌هایی مثل راهپیمایی سکوت رو داشتیم که در نوع خودش یک شکست تمام عیار بود و اگرچه مفتضح شدیم اما تونستیم باعث خنده خلق الله بشیم و از قدیم هم گفتن که همین کارهای خوب و شاد کردن مردمه که واسه آدم میمونه! 


خبرنگار: دیگه چی؟ 

کچل مغز پسته‌ای: ما طرح‌هایی مثل کثیف کاری در زمان برگزاری اجلاس کشورهای عضو عدم تعهد رو هم داشتیم. 


خبرنگار: خب، اون چی شد؟ 

کچل مغز پسته‌ای: ما تا تونستیم گند زدیم. یعنی با توجه به اینکه اساسا تخصص خاصی در گند زدن داریم، سعی کردیم با بیشترین ظرفیت گند بزنیم که البتهدر این طرح هم به نتایج دلخواه نرسیدیم. 


خبرنگار: وا! چرا؟ 

کچل مغز پسته‌ای: چی بگم؟ بخاطر اینکه اکثر اعضای جنبش، جنبش رو مثل خیار به سواحل شمالی فروختند و ترجیه دادند بجای تلاش در راستای آرمانهای جنبش، از تعطیلات استفاده کنند وبرن کنار دریا بجنبونن! 


خبرنگار: اوهوم! دیگه چه طرح‌هایی داشتید؟ 

کچل مغز پسته‌ای: آرمانی‌ترین طرح ما زدن همزمان اتو‌ها به برق برای رفتن برق جمهوری اسلامی بود! 


خبرنگار: یعنی جدا شما اتو‌هایتان را به برق زدید که برق جمهوری اسلامی بره و نظام سرنگون بشه؟! 

کچل مغز پسته‌ای: بله، دقیقاً! 


خبرنگار: پیروز باشید! 

کچل مغز پسته‌ای: قربون شما! البته این طرح هم جواب نداد! 


خبرنگار: آخه چرا؟ حیف نبود طرح به این خوبی؟! 

کچل مغز پسته‌ای: والا خودمونم نمی‌دونیم چرا اینطوری شد. روی کاغذ باید جواب می‌داد. آخه مگه جمهوریاسلامی چقدر برق داره که ما هرچی اتو زدیم به پریز، برقای نظام تموم نشد؟! 


خبرنگار: شاید جنس اتو‌ها خوب نبوده! 

کچل مغز پسته‌ای: شاید! 


خبرنگار: بگذریم! طرح دیگه‌ای هم بود؟ 

کچل مغز پسته‌ای: بله، البته یه سری طرح‌ها هم بود که به مرحله اجرا نرسید. 


خبرنگار: چرا؟ 

کچل مغز پسته‌ای: چون بودار بود! 


خبرنگار: خاک عالم! مگه چی بود؟ 

کچل مغز پسته‌ای: بودار بود دیگه! 


خبرنگار: خب بودار یعنی چی؟ 

کچل مغز پسته‌ای: ببینید ما در راستای همون زدن اتو‌ها به پریز، تصمیم گرفتیم که همگی بصورت هزمان بریم دستشویی و بعد از باز کردن شیر آب، در ساعتی مشخصی و همزمان، با انگشت جلوی شلنگ آب رو بگیریم تا یکباره آب در لوله‌ها جمع شده و فشار آب بزنه سد‌ها رو بترکونه و نظام رو آب ببره! خب اون دستشویی بوداره دیگه! 


خبرنگار: عجب! پس به واقع باید شما رو یک کچل مغز پسته‌ای تمام عیار دونست. 

کچل مغز پسته‌ای: بله... من یک کچل دوست داشتنی هستم!

  • م.ر سیخونکچی

گلریزان برای رقص لزگی!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ | ۱۰ نظر

همزمان با اینکه چند میلیون ایرانی از دریافت یارانه 45 هزار تومانی انصراف دادند تا دولت با تمام قدرت به مردم خدمت کند، همسر رییس جمهور همراه با سایر زنان کابینه در کاخ سعدآباد جمع شدند و به تماشای رقص لزگی پرداختند!

از آنجا که برخی فکر می‌کردند این چیزها با بعضی‌چیزهای دیگر تناقض دارد، مسئولان امر را در جریان این تناقض گذاشتند. مسئولان امر هم در حالی که با شدت هرچه تمام‌تر سر خود را تکان می‌دادند اعلام کردند که به زودی مراسمی برای رفع این تناقض برگزار خواهند کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش از آن جلسه است.

تا گردن مسئولان امر بیش از این درد نگرفته برویم و شرح ماجرا را بخوانیم!

*

مسئول امر: خب آقایان و خانم‌ها. ما اینجا جمع شدیم تا یک تناقض را برطرف کنیم. تناقض اینجاست که در شرایطی که دولت برای خیلی از کارهای مهم خود بودجه کافی ندارد، برخی از مردم با پررویی تمام از خیر 45 هزار تومان نمی‌گذرند! آیا وقت آن نشده که دست به دست هم دهیم و این تناقض را برطرف کنیم؟

حضار: شده... شده...

مسئول امر: من از همراهی شما ممنونم. خب برای شروع از گوش آقای وزیر صنعت شروع میکنیم. به هزار نفر احتیاج داریم که از یارانه شون انصراف بدن تا وزیر محترم صنعت و تجارت بتونه بره خارج و گوش مبارک رو عمل کنه؟ کیا انصراف میدن؟

حضار: بابا ایشون که هزار میلیارد سرمایه داره، گیر این یه قرون دوزارها نیست!

مسئول امر: بله. اتفاقا من هم با این مورد شروع کردم تا بر همگان مبرهن شود که ما چشممون به پول مردم نیست و در این کار خیر، فقیر و غنی برامون فرق ندارن!

حضار: به به...

مسئول امر: خب... بله... دوستانی که دستشون رو بردن بالا بیان بیرون و برن پیش اون آقا تا اسمشون رو ثبت کنه و دکمه انصراف رو بزنه.

مورد بعدی، برای استخر و سونای ساختمان ریاست جمهوریه. طبق برآوردها هفت میلیارد ناقابل هزینه داره بازسازی اون ساختمون. یعنی اگر 153846 نفر انصراف بدن پولش جوره. البته بگم‌ها! یه خورده‌ای هم میمونه که خود دولت تقبل میکنه!

حضار: به به به این دولت که به فکر مردمه. تقبلش رو بخوریم!

مسئول امر: خب.. بله.. .خدا رو شکر که شما مردم انقدر فهیم هستید. بودجه جور شد.

مورد بعدی بودجه لازم برای میهمانی بانوان دولت در کاخ سعد آباد به صرف شام و شیرینی و رقص لزگی هست. همت کنید و چهار پنج هزار نفر دیگه هم انصراف بدید تا بودجه این مراسم هم جور بشه. آباریکلا... دست بجنبونید ببینم بابا!

حضار: به به... برای رقص لزگی انصراف ندیم، برای چی انصراف بدیم؟!

مسئول امر: قربون شما ملت فهیم برم من! خدا رو شکر بودجه این ضیافت هم جور شد!... البته... یه لحظه... بله... همین الان خبر دادن که یکی از حاضران در اون ضیافت می‌خواد به یکی از بانوان لزگی‌کار(!) شاباش بده اما کیف پولش رو جا گذاشته. 40 نفر دیگه هم به نیت شاباش رقص لزگی انصراف بدن تا این بنده خدا هم که انقدر تن و بدن رو تکون داده ناامید از این مهمونی نره! خیر ببنید، خدا هیچ وقت وسط رقص ناامیدتون نکنه! الهی هیچوقت پاتون وسط رقص پیچ نخوره! انصراف بده در راه خدا....

*

تناقضتون حل شد؟! برید انصراف بدید تا دوباره نیومدم تناقشتون رو برطرف کنم!

  • م.ر سیخونکچی