طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۴۲ مطلب با موضوع «آقازاده‌ها» ثبت شده است

رقیب برای خاطرات آقای...

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ب.ظ | ۳ نظر

این مطلب را بیش از یکسال پیش نوشته بودم. وقتی که جلد جدید خاطرات آقای «بابا»! منتشر شده بود. حالا که آقای بابا باز هم شروع کردند به خاطره در کردن از خودشان و هی پشت سر هم میگویند امام این را گفت، آن را گفت، بد ندیدم باز هم اینجا منتشرش کنم.



پریروز

هوا تاریک بود که خوابیدم. من خواب بودم اما فکر کنم در تمام مدتی که خوابیده بودم ساعت اتاقم کار کرده بود. این را صبح وقتی که بیدار شدم فهمیدم. چون موقع خواب عقربه ها ساعت دوازده را نشان می داد اما وقتی بیدار شدم هشت بود! از بچه ها پرسیدم نکند یکی از شما ساعت را جلو کشیده باشد؟ بالاتفاق منکر شدند و گفتند الان چند سال است که ساعتها کار می کنند و جلو می روند. قبول کردم!

صبحانه چای خوردم. یک عدد تفاله چای روی سطح آن شناور بود که هرچقدر با انگشت زدم فرو نرفت و هی بالا می آمد. اعصابم خورد شد. چایی را نصفه کاره گذاشتم و شیر خوردم. شیرش سفید بود. تعجب کردم، خواستم از بچه ها بپرسم که دیدم نیستند. زنگ زدم از تهران بپرسم. خطها شلوغ بود. به بچه ها گفتم از وزیر مخابرات دلیل شلوغی خطها را سوال کنند.

 

دیروز

دیشب راحت نخوابیده بودم و خیلی خسته بودم ولی برای نماز پا شدم. بعد از نماز خوابم نبرد، نشستم بسکتبال نوین نگاه کردم. چه میکنه این «شکیل»! بچه ها نزدیک ساعت نه بیدار شدند. با هم صبحانه خوردیم. چای خوردیم. نان را تکه میکردم و پنیر را با چاقو میمالیدم روش. بچه ها با قاشق چای خوری پنیر را میمالیدند روش. یکی از آنها هم اصلا پنیر نمی خورد که بخواهد با چاقو یا قاشق چای خوری پنیر را بمالد روش. من نمی دانم چرا پنیرها را جوری نمی سازند که لازم نباشد برای مالیدن آن روی نان از چیزی استفاده کنیم؟ گفتم از وزیر بازرگانی پیگیری کنند!

همین موقع یادم افتاد که گفتم بودم از وزیر مخابرات پیگیری کنند شلوغی خطوط  را. از بچه ها پرسیدم؛ گفتند چون خط شلوغ بوده موفق به تماس با وزیر مخابرات نشده اند. کمی دلم شکست! بعد از صبحانه نهار خوردیم. بعدش هم شام. بینش چند لیوان آب خورده بودم. لیوان را میگیرم زیر شیر آب تا پر شود. وقتی پر شد باید شیر را ببندم. بستم. وقتی آب خوردم دیگر آبی در لیوان نبود. لیوان خالی را گذاشتم در جایی که لیوانهای خالی را میگذارند. قبل از من دیگران هم کلی لیوان خالی را بعد از خوردن آبشان گذاشته بودند در همانجا که لیوانهای خالی را بعد از خودن آبشان می گذارند. نمیدانم اینهمه آب را چه کسی خورده است؟!

 

امروز

نهار املت داشتیم. نمیدانم من وقتی گشنه می شوم نهار می خوریم یا وقتی نهار می خوریم گشنه می شوم. خواستم به بچه ها بگویم از وزیر بهداشت پیگیری کنند که بچه ها زودتر گفتند هنوز خطها شلوغ است. نهار را با قاشق می خورم. در این یک مورد بچه ها با من هم نظر هستند و هیچ کس از چاقو استفاده نمی کند. چند سال است آنها را زیر نظر دارم اما هیچ وقت ندیدم املت را با چاقو بخورند. خدا را شکر بچه های خلفی از آب در آمده اند. جونگولی های بابا!

بعد از نهار خواستم آب بخورم. پرید در گلویم. سرفه کردم. دستگاه شوک برقی آوردند. خدا را شکر عملیات احیا انجام شد و من به زندگی برگشتم. بچه ها گفتند از تهران زنگ زدند و گفتند خبر برگشت من به زندگی موجی از خوشحالی را در دل مردم ایجاد کرده. گفتم خب وقتی زنگ زده بودند می گفتید سوالهایم را از وزرا بپرسند. گفتند خط ها یکدفعه دوباره شلوغ شده است!

 

فردا

هوا فردا خوب است. این را هواشناسی گفته است. انقدر دوست دارم هوا خوب نباشد تا بگویم زنگ بزنند و بپرسند چرا دقت نمی کنند در پیش بینی هوا! ولی حیف که احتمالا فردا هم خط شلوغ خواهد بود. با بچه ها قرار گذاشته ایم فردا شام بخوریم. 42 سال است هر روز داریم این قرار را می گذاریم و به آن عمل می کنیم. من خیلی دوست دارم به قرارهایم عمل کنم.

فردا قرار است کمی هم اسب سواری کنیم. برای اسب سواری باید سوار اسب شد. در این صورت است که اسب پایین و انسان روی آن قرار می گیرد. اسب با بز فرق دارد. بز هم با سوسک فرق دارد. سوسک دو تا شاخک دارد اما بز از دماغش آب می چکد. اما اسب با هر دوی اینها فرق دارد چون قدش بلند است. باید دقت کنم تا این موارد را حتما بنویسم تا در تاریخ ثبت شود وگرنه ممکن است بعدها یکی اشتباهی سوار سوسک شود تا با دمپایی بکوبد بر سر بز!

  • م.ر سیخونکچی

آقازاده‌ای که رشوه‌ی داده شده را دو دستی نگرفت!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۸ ب.ظ | ۰ نظر

لامصب انتخابات مثل سونامی است. همچین که نزدیک می‌شود هر خبر و اتفاق دیگری را تحت تاثیر قرار می‌دهد. مثلا همین چند روز قبل از انتخابات اخیر خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک شرکت نفت و گاز خارجی به نام توتال، به دلیل پرداخت رشوه‌ای چند میلیون دلاری به یکی از مقامات ایرانی مجبور شده است 242 میلیون دلار ناقابل جریمه پرداخت کند.

حالا با هر قیمت دلار هم که حساب کنید یعنی آن شرکت مذکور پذیرفته که رشوه داده و حالا مجبور است اینهمه جریمه بدهد. اما جالب است که طرف ایرانی این قضیه بعد از چندین سال هنوز معلوم نیست. یعنی یک نفر برای رشوه دادن جریمه شده است اما هیچکس به خود زحمت نمی‌دهد ببیند این طرف چه کسی بوده که اینهمه رشوه گرفته است! البته ظاهرا پای یکی از آقازاده‌ها در این ماجرا وسط است.

به هر حال در مورد این قضیه و چرایی سوال بالا چند حدس می‌توان زد، بدین شرح:

 

1

اصلا کی گفته رشوه دادن یه عمل دو طرفه است؟ یعنی مگه هر کسی رشوه می‌ده، یکی هم باید باشه که تحویل بگیره؟ رشوه دادن هم مثل دروغ گفتن، تهمت زدن، زهرماری خوردن و... یک گناه یک طرفه است. یعنی یکی بوده که رشوه داده و اصلا هم نیازی به اینکه یک نفر دیگه هم باشه که رشوه رو بگیره وجود نداره. مثلا شما میتونی نصفه شب بری تو یه جزیره وسط مثلث برمودا و تنهایی رشوه بدی و برگردی؛ هیچ کس هم که نبود رشوه رو بگیره اصلا مهم نیست!

 

2

خیلی ساده‌اس! طرف خارجی پول رو از جیبش درآورده که رشوه بده اما همین که خواسته بذاره تو دست طرف ایرانی، مامورا رسیدن و پول رو گرفتن! بنابراین فعل رشوه دادن اتفاق افتاده اما فعل رشوه گرفتن که اتفاق نیفتاده! به همین دلیل هم مامورای خدمتگذار در حالی که رشوه دهنده رو بازداشت و جریمه‌ش کردن، طرف ایرانی رو با عزت و احترام بدرقه کرده و حتی از او بابت نپذیرفتن رشوه تشکر کرده‌اند!

 

3

خجالت بکشید! حیا کنید! شرم داشته باشید! طرف غیر از مبلغ قراردادی که بین ایران و توتال بسته شده، چند میلیون دلار دیگه ارز هم وارد کشور کرده اونقوت شما بجای اینکه قدردان این ارزآوری میلیاردی باشید، گیر دادید که نمیدونم کی رشوه گرفته و کی رشوه داده؟ اف بر شما ای تنگ نظران!

 

4

اینا همه‌ش یه بازی بوده. اون بنده خدا که اهل رشوه گرفتن نیست!  این آقازاده محترم قصد داشته با این کار فساد حکومت‌های غربی و شرکتهای چند میلیتی رو نشون بده و ناکارآمدی نظام‌های اقتصادی مبتنی بر لیبرالیسم رو به رخ اندیشمندان بکشه! حالا برای رسیدن به این مقصود متعالی بد ندیده که از این روش استفاده کنه و چند میلیون دلار نا قابل رشوه بگیره؛ شما نیّت رو داشته باش!

 

5

ببین آقاجون! بذار حرف آخر رو بزنم. اصلا آره... رشوه گرفته! خب که چی؟ دوست داشته، گرفته. آره... اصلا دو برابر اونی هم که گفته شده گرفته! یه بار هم نه، چند بار گرفته.... از یه شرکت هم نه، از همه شرکتهای نفتی و گازی گرفته! حالا که چی؟ حرفی هست؟ شما ناراحتی؟ شکایت داری؟

یعنی میگی الان باید طرف رو مجازات کنن؟ زندان و جریمه منظورته؟ خوبی؟ بچه کجایی؟! چند وقته اومدی این ورا؟ دیدی تهران چقدر قشنگه؟!! برو بابا جون... برو پسرم... برو با بزرگترت بیا... برو بدون حضور پدر و مادرت دست به کبریت نزن! برو عمویی...

  • م.ر سیخونکچی