طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۶۲ مطلب با موضوع «جنبش سبز مغز پسته‌ای» ثبت شده است

آیفون بدست های گرسنه!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر

میگن مختافان توافق یا همان بیانیه لوزان افراد شکم سیر هستن، بعد از ونک به بالا ریختن تو خیابون از خوشحالی توافق لوزان دارند میزنن و میکوبن و با آیفونهای سه چهار میلیونی فیلم میگیرند! بمیرم برای شکم های گرسنه تان!

  • م.ر سیخونکچی

چرخ زندگی مردم و سانتریفیوژها و سبیل بابات با هم می‌چرخند!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر

یا برنامه‌ای برای اینکه چرخ سانتریفیوژها همچنان بچرخد


همانطور که مستحضر هستید بیانیه لوزان و قبل از آن توافق ژنو و خیلی قبلتر از آن بیانیه سعد آباد و خیلی خیلی قبل‌تر از آن قراداد ترکمنچای هیچ چیزی از ارزشهای ما کم نکرده است. حتی در همین بیانیه آخری هیچکدام از تاسیسات هسته‌ای ما برچیده نشده یا هیچکدام از فعالیتهای ما تعلیق نشده است، فقط قرار شده در یک تغییر کوچک فردو بجای اینکه اورانیوم غنی کند، اوقات فراغت دانشمندان هسته‌ای را غنی کند و به آنها یاد بدهد چطور می‌توان اورانیوم را غنی کرد ولی آنها نمی‌توانند! در همین راستا و برای اینکه هیچدام از دیگر تاسیسات هسته‌ای ما هم تعطیل نشوند و فوق فوقش تغییر کاربری بدهند، اینها پیشنهاد می‌شود:

 

موزه هسته‌ای

طرف کافی‌ست در کودکی سه بار پشت سر هم روپایی زده باشد تا بعد از مرگش خانه‌اش را موزه کنند و کِش زیرشلواری‌اش را بعنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت کنند! خداوکیلی سانتریفیوژها هرچقدر هم که چیزهای بیخودی باشند و بود و نبودشان در آینده ملت ایران تاثیری نداشته باشد(!) از کش تنبان که کمتر نیستند! یکی از راهکارها برای استفاده از تاسیسات هسته‌ای فردو و اراک و... بعد از توافق نهایی، تبدیل آنها به موزه است.

 

 هتل هسته‌ای

حتما شما هم دیده‌اید که برمی‌دارند آثار باستانی را با دو تکه تخت و چهارتا صندلی و البته یه اینترنت 2 مگ، تجهیز می‌کنند و بعد بعنوان هتل، خلق الله را می‌چپانند آن تو! با این ابتکار هم آن آثار از پوسیدگی نجات پیدا می‌کنند و هم دستشان در جیب خودشان می‌رود و خرج تعمیر و نگهداری خودشان را در می‌آورند. حالا مگر رآکتور و سانتریفیوژهای ما چه چیزی از خانه فلان الدوله و باغ بیسار السلطنه کم دارند که نتوانند خرج خودشان را در بیاورند و هی چشمشان به دو زار ده شاهی مرحمتی 5+1 نباشد!

اگر این تاسیسات را تبدیل به هتل کنیم کلی طرفدار پیدا می‌کند. خداوکیلی کسی پیدا می‌شود که دوست نداشته باشد یک شب درون رآکتور بخوابد یا اینکه تا صبح یک سانتریفیوژ را بغل کند؟ آنهم سانتریفیوژی که یک زمانی برای خودش کمر روانی داشته و چند هزار دور در دقیقه می‌چرخیده!

 

متری چند؟

آخرین راه هم این است که کلید این تاسیسات را بدهیم دست بساز بفروش‌های محترم. آنها خودشان بهتر از همه می‌دانند چطور ظرف چهار ماه کل این تاسیسات را بکوبند و بجایش آپارتمان بکارند. هیچ کاری از دستمان بر نیاید، این که بر می‌آید. سانتریفیوژها را هم میگذاریم در انبار و به یک نفر می‌گوییم هفته‌ای یکبار برود بچرخاندشان که خدایی نکرده یک وقت از چرخش نیفتند؛ آخر می‌دانید که، بعضی‌ها کلا خیلی روی چرخیدن سانتریفیوژها و زندگی مردم و حتی سیبیل بابات حساسند!

 

  • م.ر سیخونکچی

حق دارند بگویند تقلب شده است!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ | ۰ نظر

نه خدا وکیلی! خداییش اینها که در یک انتخابات داخلی حزبشان اینجور تقلب میکنند، حق ندارند که به انتخابات به ان بزرگی شک کنند! خودتان بخوانید:

رئیس کمیته مالی و پشتیبانی حزب اراده ملت تصریح کرد: در انتخابات اخیر شورای مرکزی حزب اراده ملت جمعاً 150 نفر حق رای داشتند اما 377 رای از صندوق‌ها بیرون کشیده شده است و 314 نفر هم به دبیرکلی آقای حکیمی پور رای داده‌اند!

دیدید؟ مدیونید دیگه هر کدوم از اینها گفتند 88 تقلب شده، بهشان اخم کنید! حق دارند بنده های خدا!

منبع

  • م.ر سیخونکچی

اینم یه راهپیمایی حکومتی دیگه!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۲ نظر
ببینید مثل روز روشنه که حکومتی بود! راهپیمایی ۲۲ بهمن رو عرض می‌کنم. دلشان خوش است که ریخته‌اند توی خیابان و زده اند دهان و دندان استکبار را خرد خاکشیر کرده‌اند. گیریم که ریخته باشید و دهان آن بدبخت هم شده باشد! آخر راهپیمایی حکومتی افتخار دارد، بالیدن دارد؟ زرشک!
 
شاید فکر کنید که مگر می‌شود؟ شاید بپرسید مگر می‌شود اینهمه آدم بریزند توی خیابان و این حکومتی باشد؟ خب اگرچه ندانستن عیب نیست اما این سوال نشانه دل شاد و فرخنده و خجسته‌تان است دیگر؛ وگرنه در مملکتی که همه چیزش حکومتی است، مگر می‌شود راهپیمایی‌اش حکومتی نباشد؟ ببینید! مگر مسیرهای راهپیمایی را حکومت مشخص نکرده است؟ مگر برای رفت و آمد خلق الله اتوبوسهای شرکت واحد را هماهنگ نکرده است؟ مگر از میدان آزادی به هشت جهت بلندگو نکشیده است؟ خب اینها یعنی اینکه راهپیمایی حکومتی است دیگر. اما برای اینکه دلتان قرص شود چند نمونه از حکومتی بودن بقیه اتفاقات در کشور را خدمتتان عرض میکنم که دیگر مطمئن شوید بهروز سوراسرافیل و ممد نوری‌زاد و پونه قدوسی خدا بیامرز حرف مفت نمی‌زنند!
 
همین بازی استقلال و پرسپولیس! از بیخ حکومتی است. جایش را که حکومت تعیین می‌کند، مثلا میگوید استادیوم آزادی. زمانش را هم که حکومت تعیین می‌کند. حتی داورش را هم حکومت تعیین می‌کند! بعد هم برای آمدن مردم به استادیوم اتوبوس می‌گذارد و مردم هم هرچقدر میزنند شیشه اتوبوسها را می‌شکنند و صندلی‌هایش را از جا در می‌آورند، حکومت از رو نمی‌رود و باز برای بازی بعد اتوبوس می‌فرستد؛ انقدر که این حکومت پرروست!
 
اصلاً چرا آب زرشک فروشی‌ها را نمی‌گویید؟ الان شما بخواهید بروید سر خیابان فردوسی و دو لیوان آب زرشک بخرید، حکومت برایتان اتوبوس گذاشته است! یعنی از هر نقطه شهر یکی دو خط اتوبوس گذاشته تا بروید سر خیابان فردوسی و حتی آب زرشک خوردنتان هم حکومتی باشد! یعنی ملت نمی‌توانند یک لیوان آب زرشک غیر حکومتی بخورند در این مملکت... ای خدا تا کی می‌خواهی این رنج و عذاب ما قوم آریایی را ببینین و سکوت کنی؟!!
 
اصلاً آب زرشک را هم بگذاریم کنار. همین مدرسه رفتن. جایش را حکومت مشخص کرده است. زمانش را هم که حکومت مشخص کرده است. معلمش را هم که حکومت مشخص کرده است. به اقصی نقاط حیاط و راهروها هم که بلندگو کشیده! تازه باز هم حکومت آمده اتوبوس و مینی‌بوس گذاشته تا بچه‌ها را ببرد مدرسه بعد فکر کرده اسمش را بگذارد سرویس ما خر می‌شویم؛ آره جون خودت! آقا جان شاید من دوست دارم بچه‌ام ساعت  ۹ شب تا دوی نصفه شب شب برود در باشگاه بدنسازی و اسی کچل به او دیفرانسیل درس بدهد، اصلا دوست دارم بجای با سرویس رفتن، سینه خیز برود آنجا! چرا نمی‌گذارید؟
 
دیدید؟ دیدید چطور در این مملکت همه چیز حکومتی است؟ پس حالا که دیدید دیگر مطمئن باشید که راهپیمایی ۲۲ بهمن هم حکومتی بود. من می‌رم بخوابم!
  • م.ر سیخونکچی

آقای همساده و نماینده‌اش در سازمان ملل!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ق.ظ | ۱ نظر
 اینگونه اعتبار به پاسپورت ایرانی بازگشت!

آقا ما یه روز پا شدیم دیدیم  بار خورده، گفتیم بریم اعتبار رو به پاسپورت ایرانی برگردونیم. پا شدیم رفتیم سازمان ملل. گفتیم آقا این پاسپورت ایرانی چه مشکلی داره شما هی گیر بیخود می‌دید؟ گفتند شما؟ گفتیم ما؟ گفتند بله، شما؟ گفتیم آقا ما آقوی همساده‌ایم دیگه! چطور ما رو نمیشناسی؟ گفتن کی شما رو راه داده اینجا؟ گفتیم ما؟ گفتند بله دیگه شما، کی شما رو راه داده اینجا؟ گفتیم خودمون اومدیم دیگه، ما دیدیم حالا که قراره با هم دوست باشیم و همه مشکلات رو بزاریم کنار، پاشیم بیایم ببینیم شما چه مشکلی با این پاسپورت ایرانی دارید؟ گفتند پا شو برو بیرون آقا! گفتیم ما؟ گفتند بله، شما! پاشو برو بیرون! آقا ما انقدر ضایع شدیم، انقدر ضایع شدیم که نگو! اما اصلاً به روی خودمون نیاوردیم ها! برگشتیم گفتیم می‌دانید سازمان ملل یعنی چه؟!

وقتی برگشتیم گفتیم اینبار تلفنی پیگیری کنیم ببینیم مشکل اونا با پاسپورت ایرانی چیه. حالا مگه 25 تومنی گیر می‌اومد زنگ بزنیم! به جواد گفتیم آقا تو 25 تومنی داری؟ گفت ما؟ گفتیم بله شما، 25 تومنی داری؟ گفت نه بخدا هرچی پول خورد داشتم دادم اون جان سوار اسب شد تو شهربازی! خلاصه آقا با یه بدبختی زنگ زدیم بهشون!

گفتیم آقا شما مشکلتون با این پاسپورت ایرانی چیه؟ گفتند شما؟ گفتیم ما؟ گفتند بله شما! گفتیم ای بابا ما آقوی همساده هستیم دیگه! گفتند می‌دونستیم خواستیم یک کم سر به سرت بزاریم بخندیم! آقا انقدر خندیدند... انقدر خندیدند که نگو! ما هم خوشحال شدیم که دل جوون مردم شاد شده آقا. خلاصه گفتیم آقا شما مشکلتون با این پاسپورت ایرانی چی چیه؟ گفتن تلفنی که نمیشه گفت. گفتیم خب ما رو که انداختید بیرون. گفتند خب نماینده‌ت رو بفرست حرف بزنیم. آقا ما هم گشتیم همین دور و برمون یه آقای با سابقه‌ای که قبلا هم رفته بود اونجا فرستادیم. فرداش دیدم برگشت! گفتیم پس چرا برگشتی؟ گفت ما؟ گفتیم بله شما، چرا برگشتی پس؟ گفت راهمون ندادن! بعدش هم نشستیم با همین نماینده انقدر خندیدیم... انقدر خندیدیم که نگو!

بعد دوباره زنگ زدیم گفتیم شما پس چرا این نمیانده ما رو راه ندادید؟ گفتن ما؟ گفتیم بله، شما! گفتن همینجوری، باهاش حال نکردیم! گفتیم خب اینکه قبلا هم که اومده بوده اونجا، گفتن اون موقع حال می‌کردیم، الان حال نکردیم! بعد هم هر هر خندید آنقدر خندیدن که نگو! ما هم گذاشتیم همچین که سیر خندید جوون مردم، گفتیم حالا ما چه کنیم با این برگردوندن اعتبار به پاسپورت ایرانی؟ گفتن آقا شما فعلا کلاهت رو بچسب باد نبره، برگردوندن اعتبار به پاسپورت ایرانی پیشکش! آقا ما انقدر خندیدیم... انقدر خندیدیم...
  • م.ر سیخونکچی

تجدید وضوی خاتمی!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۳۷ ق.ظ | ۰ نظر

خبرگزاری ایرنا طی خبری فوری (اینجا) اعلام کرده است که حجت الاسلام خاتمی رییس جمهور سابق کشورمان به دیدار مادرش رفت!

کارشناسان معتقدند دولت سعودی خبر مرگ پادشاه عربستان را به این دلیل دیروز اعلام کرد، که خبر دیدار خاتمی با مادرش تحت الشعاع قرار گرفته و دیده نشود وگرنه ملک عبدالله خیلی وقت است مرده! تازه طبق اخبار واصله خبری هم مبنی بر تجدید وضوی خاتمی در منزل مادرش موجود است که برای جلوگیری از به هم ریختن بازارهای جهانی، فعلا منتشر نشده است!


  • م.ر سیخونکچی

یه کار پاره وقت برای گلشیفته سراغ دارید؟!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ق.ظ | ۱ نظر

روزنامه انگلیسی سان که متعلق به رابرت مورداکه، پس از 44 سال تسلیم اعتراضات شده و قرار است چاپ روزانه تصویر برهنه یک زن در صفحه سه خود را متوقف کند. خواستم عرض کنم اگر یه کار برای این زنیکه گلشیفته پیدا کردید خبر بدید، پاره وقت هم شد اشکال نداره... گناه داره بدبخت! فقط اون کار نیاز به حیا و شرف نداشته باشه لطفا، اذیت میشه!

  • م.ر سیخونکچی

زنگ انشاء: نظرتان را درباره فتنه 88 بنویسید!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ | ۵ نظر

به نام خدا

راستش من خودم درباره فتنه نظری ندارم چون خیلی سنم کم هست و فقط یادم هست که مادرم یک روز که خیلی عصبانی بود به یک تعداد آدمی که آمده بودند و هیئت آتیش زده بودند گفت «بی‌شرف!» اما پدرم خیلی نظر دارد. پدر من یک آدم خیلی معمولی است. صبح‌ها بلند می‌شود می‌رود سر کار و شبها برمی‌گردد خانه. پدرم البته خیلی درباره فتنه نظر نمی‌دهد چون می‌گوید نظراتش با بقیه فرق دارد و می‌ترسد مردم به او مثل علی مطهری که نظراتش با همه فرق دارد نگاه کنند. پدرم می‌گوید آدم نظر نداشته باشد بهتر از این است که مردم فکر کنند او هم مثل علی مطهری فکر می‌کند. من علی مطهری را نمی‌شناسم اما مثل اینکه آدم خیلی فرق داری است! پدرم می‌گوید صدا و سیما باید کاری کند که مردم بتوانند بین آدمهایی که با هم فرق دارند فرق بگذارند.

اما یکبار که پدرم مطمئن بود کسی آنجا نیست که فکر کند او هم مثل علی مطهری است و می‌خواهد مثل او فرق دار بازی در بیاورد، نظراتش درباره فتنه را گفت. پدرم می‌گفت فتنه خیلی هم خوب بود. پدرم می‌گفت اگر هر دو سه سال یکبار فتنه ایجاد شود برای همه خوب است. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد بعضی‌ها برای یکبار هم شده در طول عمرشان «الله اکبر» بگویند. پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود ممکن بود بعضی‌ها در تمام عمرشان یکبار هم که شده به نماز جمعه هم نروند. پدرم البته می‌گفت باید تا فتنه بعدی به فتنه‌گرها یاد داد که نماز با کفش درست نیست و نباید بصورت قاطی و زن و مرد درهم نماز جمعه خواند. پدرم تا این را گفت مادرم لبش را گاز گرفت و به خواهرم گفت برود زیر غذا را کم کند!

پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود بعضی آقازاده‌ها از سوء تغذیه می‌مردند و خدا را شکر فتنه باعث شد که بروند وسط شلوغ پلوغی‌ها دو سه تا ساندویچ بخورند و کمی ته دلشان را بگیرد وگرنه می‌آمدند ما را هم می‌خوردند! پدرم می‌گفت اصلاً اگر فتنه نشده بود که یک خانم محترمی نمی‌توانست داد بزند مردم بریزند توی خیابان و ممکن بود مردم فکر کنند لال است خدای نکرده. تا پدرم این را گفت خواهرم گفت کل دنیا هم فکر کنند آدم لال است بهتر است از اینکه از این جور حرفها بزند. مادرم گفت اینکه از علی مطهری بودن هم بدتر است. پدرم دست کشید به سرم و سرش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت تازه فتنه باعث شده است یک آقازاده‌ای سه سال برود انگلستان و برای خودش سرکشی کند. من گفتم خوش به حالش، این بابک آقازاده که توی کلاس کنار من می‌نشیند انقدر بدبخت است که خوراکی ندارد بیاورد مدرسه آنوقت فامیلشان می‌رود انگلیس خوش می‌گذراند. تا این را گفت پدرم کوبید تو سرم که آن آقازاده با این آقازاده فرق دارد بچه، یک وقت بهش نگویی که آن آقازاده فامیلشان است که ناراحت می‌شود. من که داشتم سرم را می‌مالیدم گفتم یعنی آدم اگر آن آقازاده فامیلش باشد از اینکه مردم فکر کنند مثل علی مطهری فرق دارد هم بدتر است؟ پدرم دوباره دست کشید روی سرم و کله‌اش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت فتنه انقدر خوب بود که باعث شد یک نفر آدم گنده توی روز روشن برود توی مجلس ختم یک آدم زنده شرکت کند و در امور مربوط به مجالس ترحیم نو آوری ایجاد شود. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد تا یک زنی که شوهرش می‌گفت روشنفکرترین زن ایران است نظریه داماد لرستان را بدهد و بقیه روشنفکرها هم چیزی درباره آن نگویند، تا مردم بفهمند روشنفکرها همچین پخی هم نیستند برای خودشان و پایش بیفتد دری وری‌هایی می‌گویند که آدم شاخ در می‌آورد!

پدرم می‌خواست هنوز هم فواید فتنه را بگوید که یک نفر در زد و آمد داخل و پدرم هم که می‌ترسید بخاطر نظرات فرق دارش فکر کند او هم شبیه علی مطهری فکر می‌کند، دیگر نظراتش را نگفت.

 

 

 

  • م.ر سیخونکچی

سلام گودرز، سلام شقایق!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ب.ظ | ۱ نظر

علی مطهری در نطق امروز خود در مجلس بطور همزمان درباره برداشت 4.1 میلیارد دلاری دولت از صندوق ذخیره ارزی، حصر سران فتنه، لزوم رعایت انضباط توسط موتور سوارها، ساپورت پوشیدن خانمها، جشنواره فیلم عمار، حرکت خودروها بین خطوط، اعطای مجوز به شرکت هوایی صهیونیستی اوکراین اینترنشنال، بدون اینکه کف کند توضیح، تذکر، هشدار و... داد. خستنه نباشند!

  • م.ر سیخونکچی

چند دسته فتنه‌گر داریم؟

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ | ۲ نظر

به مناسبت سالروز حماسه نهم دی ماه و پنجمین سال سوختن بخشهایی از بدن فتنه‌گرهای محترم، بد ندیدیم یک دسته بندی خیلی مجملی داشته باشیم راجع‌به عزیزان فتنه‌گر که در ادامه می‌خوانید:

 دسته اول:
دسته اول فتنه‌گرهایی هستند که از دور دستی بر آتش فتنه دارند و ترجیح می‌دهند بیرون مرزها بنشینند و بگویند لنگش کن. این دسته از فتنه‌گرها در حالی که با یک دستشان مشغول انجام حرکات موزون در دیسکوهای خارج از کشور هستند، با دست دیگرشان فتنه‌گرهای داخلی را تشویق می‌کنند. تحلیلگران معتقدند این دسته از فتنه‌گران هزینه‌های زیادی در راه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی پرداخت کرده‌اند که حداقل آن به اندازه پول یک فلافل با نان اضافه بوده است!

 دسته دوم:
بخشی از فتنه‌گرها هم هستند که بنده‌های خدا فکر می‌کنند فتنه‌گر بودن کلاس دارد. این دسته، در حالی که اطلاعات سیاسی‌شان در حد واتر پمپ تراکتور است و کمی بیشتر از دکمه‌های ماشین‌حساب قدرت تحلیل سیاسی دارند، سنگینی آرمان‌های تند سیاسی را بر دوش خود حس می‌کنند. گفته شده یکی از این دسته فتنه‌گرها پس از بازداشت از بازپرس پرونده پرسیده است: ببخشید! راسته میگن برجهای دوقلوی آمریکا منفجر شده؟!

 دسته سوم:
این دسته از فتنه‌گرها از دو طرف قابل شناسایی هستند! یعنی اوقتی آنها را می‌بینید مشخص نیست دارند می‌آیند یا می‌روند! این افراد در حالی که در سال 88 هر کاری از دستشان بر می‌آمد انجام دادند، چهار پنج سال بعد هم دوباره هر کاری از دستشان برآمد انجام دادند تا وزیر و وکیل و.. شوند و کلاً زدند زیر همه چیز. وجود این افراد بیش از اینکه برای انقلاب نگران کننده باشد، برای ضد انقلاب مایه تاسف است!
 دسته چهارم:
این دسته از فتنه‌گرها با انگیزه‌های مذهبی وارد میدان فتنه‌گری شده‌اند. این افراد با این قصد که لااقل یکبار در عمرشان الله اکبر بگویند، یا برای یکبار هم شده نماز جمعه بخوانند (گیرم با کفش و بصورت مختلط!) به جمع فتنه‌گرها پیوستند. از این رو می‌توان از خداوند منان مسئلت داشت که این بنده‌های خدا را به همان نماز جمعه مختلطشان ببخشد و بیامرزد؛ آمین!

 دسته پنجم:
یک دسته از فتنه‌گرها وجود دارند که معتقدند زنشان روشنفکرترین زن ایران است! این عده در ختم آدم زنده شرکت می‌کنند. بعد همان زنشان که روشنفکرترین زن ایران هم هست، معتقد است که مگر میشود مردم لرستان دامادشان را رها کنند و به دیگری رای بدهند؟! این دسته به سران فتنه معروفند.

 دسته ششم:
در این دسته فقط یک نفر به تنهایی قرار دارد: «محمد نوری‌زاد». طبق آمار مرکز آمار ایران، در 5 سال گذشته هیچ تجمع بالاتر از سه نفری وجود نداشته که محمد نوری‌زاد در آن حضور بهم نرسانده باشد! آقای دوربینی کینه عجیبی نسبت به این شخص دارد که علت آن مشخص نیست!
  • م.ر سیخونکچی