طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۳۵ مطلب با موضوع «خاندان استوانه» ثبت شده است

جایگزینی اقتصاد زنبیلی بجای گداپروری در دولت یازدهم!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ | ۲ نظر

همانطور که آگاه و احتمالاً منتظر هستید قرار است به زودی زنبیل کالای دولت یازدهم شامل «1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع، 10 کیلوگرم برنج، 4 کیلوگرم گوشت مرغ ، 800 گرم پنیر بسته(uf) و 1.8کیلوگرم تخم مرغ» توزیع شود. در همین زمینه گفتگویی داشتیم با یک چهره آشنای دولت که اگرچه رسماً دستی در این امور ندارند اما غیر رسمی با خیلی از امور آشنا هستند!

 

سلام. از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید ممنونم.

خواهش میکنم. من هم از اینکه با شما آشنا شدم خوشحالم.

 

می‌خواستم در این فرصت اندک درباره سیاست جدید دولت یازدهم درباره توزیع زنبیل کالا بین مردم سوال کنم. دلیل شما برای تغییر یارانه نقدی به زنبیل کالا چیست؟

عرض شود که دلیل زیاد است؛ کدومش رو بگم؟

 

من جسارت نمی‌کنم، بر حسب آشناییتان با دلایل خودتان یکی را انتخاب بفرمایید.

خیلی خب! ببینید زنبیل کالا مزایای بسیار زیادی نسبت به یارانه نقدی دارد. در طرح یارانه نقدی مردم برای دریافت یارانه‌شان کافی بود به دستگاه‌های خودپرداز مراجعه کرده و پولشان را بگیرند. حتی با گسترش بانکداری الکترونیکی خیلی ها حتی بدون مراجعه حضوری اینکار را انجام می‌دادند...

 

خب اینکه خیلی خوب بود!

بله، یعنی نه، یعنی از جهاتی بله و از خیلی جهات نه! ببینید با توزیع زنبیل کالا مردم باید حتماً حضوری بیایند و تحویل بگیرند. باید سوار تاکسی شوند –البته حواسشان باشد که یک وقت به حرفهای راننده تاکسی درباره انرژی هسته‌ای توجه نکنند!- بعد باید بایستند درون صف. خب آنجا که بیکار نمی‌توانند باشند، باید تخمه‌ای چیزی هم بخرند و بخورند. بعد قبلش هم باید یک زنبیل بخرند و بیاورند. می‌بینید تا همینجا چقدر چرخ صنعت و تولید مملکت به حرکت در آمده است؟!

 

بله، من تا حالا از این زاویه نگاه نکرده بودم!

تازه کجاش رو دیدی عمو! اینها تازه اشتغال مستقیم بود. کلی شغل غیر مستقیم هم ایجاد می‌شود. مثلا احتمالاً یک نفر آنجا باید باشد تا اسم مردم را پشت کارتن پاره بنویسد تا در صف بایستند و نوبت‌ها رعایت شود، خیلی‌ها هم جایشان را در صف می‌فروشند. از اینجور شغل‌های غیر مستقیم کلی ایجاد خواهد شد. و همه اینها نشاط و پویایی را به جامعه برخواهد گرداند!

 

پس مردم حسابی می‌روند سر کار؟!

بله. همینطور است!

 

سوال دیگرم این است که آیا به نظر شما اینکار بیشتر شبیه اقتصاد صدقه‌ای نیست؟ چون خیلی‌ها مخصوصاً آنها که شما هم بدجور با آنها آشنا هستید به طرح یارانه نقدی می‌گفتند اقتصاد صدقه‌ای و گدا پروری!

ببینید اینها دو مقوله کاملاً متفاوت است. من چون آشنا هستم خدمتتان عرض می‌کنم وگرنه اگر جرات دارید برید این سوال را از همانها که گفتند گداپروری است بپرسید تا ببینید چطور جوابیتان را می‌دهند!

 

بله. ما هم به همین خاطر آمدیم سراغ شما.

آفرین، سراغ خوب کسی آمدید! عرض کنم که شما اگر در محتوای زنبیل کالایی ما دقت کرده بودید این حرف را نمی‌زدید. بگویید ببینم! شما اگر یک نفر در گدا در خیابان ببیند به او چه می‌دهید؟

پول.

آفرین. حالا بگویید ببینم در صندوق صدقات چی می‌اندازید؟

 

باز هم پول!

آباریکلا! شما تا حالا دیده‌اید کسی به گدا یک بسته هشتصد گرمی پنیر بدهد؟ یا دیده‌اید کسی درون صندوق صدقات 1.8کیلوگرم تخم مرغ بیاندازد؟!

 

نه خدا وکیلی!

همین دیگه... اگر دقت کنید می‌بینید که اصلاً محتوای این زنبیل ما جوری است که نمی‌توان به گدا داد یا درون صندوق صدقات انداخت! یعنی اگر بخواهند هم نمی‌شود. سوراخ صندوق صدقات انقدر تنگ است که نمی‌شود چهار کیلو گوشت مرغ را از آن رد کرد! حالا شاید بشود 1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع را یکجوری با سرنگ درون صندوق صدقات ریخت اما انصافاً کار سخت و زمانبری است! حالا فهمیدید چرا این زنبیل کالایی اصلاً هم اقتصاد صدقه‌ای و گداپروری نیست اما یارانه نقدی بود؟ فهمیدید یا نه؟!

 

بله فهمیدم. یعنی در تمام عمرم هیچ چیز را انقدر خوب نفهمیده بودم!

آفرین پسر خوب! حالا بدو برو وایسا تو صف تا زنبیل کالایی تموم نشده!

  • م.ر سیخونکچی

مسئول بی‌احترامی به‌ هاشمی کیست؟!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۳ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۱۵ ب.ظ | ۵ نظر


معاون وزیر امور خارجه کشورمان مسئول تشریفات مجمع تشخیص مصلحت نظام را مسئول دانسته‌اند. ایشان گفته که تقصیر مسئول تشریفات مجمع است که آن خانم اروپایی در دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی از جایش بلند نشده است. یکبار دیگر جمله بالا را بخوانید و به این فکر کنید که مسئول تشریفات بدبخت دقیقاً چه تقصیری داشته است؟!

اما خب بالاخره معاون وزیر خارجه کشورمان که حرف الکی نمی‌زند. آن هم در وزارت‌خانه‌ای که پر از دیپلمات کارکشته است و در همین مدت اندک افتخاراتی چون توافقنامه ژنو را قلپی برای ما به ارمغان آورده است. بنابراین در راستای اینکه تقصیر مسئول تشریفات مجمع بوده است ولاغیر، راهکارهای زیر برای اینکه دوباره چنین اتفاقی نیفتد پیشنهاد می‌دهیم، باشد که مقبول بیفتد.

 

راهکار اول

برای اینکه این مشکل و خیلی مشکلهای دیگر که تا حالا اتفاق نیفتاده ولی ممکن است بیفتد از بیخ رفع شود، پیشنهاد می‌دهیم اصلاً صندلی را از آکسسوار صحنه دیدارهای دپلماتیک حذف کنید! اینجوری هم دیگر کسی نمی‌تواند اصلا بنشیند تا پا نشود، و هم اینکه دیدارها به علت خستگی طرفین زودتر تمام می‌شود و همه به کار و زندگی‌شان می‌رسند.

 

راهکار دوم

البته قبول داریم که راهکار بالا همیشه اجرایی نیست. مخصوصاً با توجه به میانگین سن در میان مسئولان دولتی نمی‌توان چنین انتظاری داشت! بنابراین پیشنهاد می‌دهیم در این موارد برای طرف خارجی صندلی نگذارند. ضمناً یک نفر هم از پشت دوربینها هی دستش را به نشانه دماغ سوخته می‌خریم برای مسئول اروپایی که سیخ ایستاده است تکان دهد تا بفهمد قضیه چه خبر است!

 

راه کار سوم

پیشنهاد دیگرمان این است که مسئول تشریفات مجمع کمی به توصیه‌های کودک درونش توجه کند و یک عدد پونز را روی صندلی طرف اروپایی قرار دهد. حالا طرف هرچقدر دلش خواست پا نشود! اصلاً هرچه قدر دوست دارد بنشیند، اصلاً انقدر بنشیند که...!

 

راهکار چهارم

شخص مسئول تشریفات مجمع تشخیص با یک عدد بادکنک باد شده و یک عدد سوزن ته گرد(نترسید اینبار از سوزن ته گرد قرار است استفاده‌های دیگری شود!) پشت صندلی مسئول اروپایی قایم شود و همزمان با ورود حاج آقا، بپرد بیرون و بادکنک را محکم بترکاند. مسئول اروپایی حتی اگر خانم هم نباشد بعید است بتواند از جایش بلند نشود!(در این روش حتماً باید با خود حاج آقا هماهنگ شود وگرنه...)

 

راهکار پنجم

مسئول تشریفات مجمع تشخیص یک کپی از صفحه شخصی مسئول اروپایی را همراه با یک کپی از کامنتهایی که ایرانی‌ها پای صفحه شخصی خانم لیما(مجری قرعه‌کشی جام‌جهانی) گذاشته‌اند را به مسئول اروپایی نشان دهد و اعلام کند که بصورت کاملاً اتفاقی امکان لو رفتن صفحه شخصی ایشان هم وجود دارد. پیش‌بینی می‌شود بدون نیاز به هیچگونه توضیح اضافی، مسئول اروپایی حاضر می‌شود تا ته دیدار ایستاده بماند!

  

پ.ن

از این راهکارها در بند و بساط ما زیاد است اما به همه مسئولین توصیه میکنیم بعنوان بهترین راهکار صحیفه امام خمینی را خوانده و با خوی استکباری کشورهای غربی دوباره آشنا شوند تا در اینگونه مواقع بجای اینکه همدیگر را مسئول بدانند، باور کنند که اگر به برخی‌ها زیادی رو بدهی از این غلطها می‌کنند. مشکل از مسئول تشریفات مجمع نیست، مشکل از رویی است که اروپایی‌ها پیدا کرده‌اند. مشکل از مسپول تشریفات هیچ جایی نیستُ مشکل از تشریفات زیادی این چند ماه است!

  • م.ر سیخونکچی

با یارانه نقدی 123 هزار میلیارد تومانی چه کارهایی می شد کرد؟!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۱۲ نظر

یکی از سایت‌های جالب که بنده خدا چند سال است بین چند چیز مانده و رویش نمی‌شود خیلی چیزها را واضح بگوید و مجبور است در کامنتها و از قول خوانندگانش آنها را بنویسد، تیتر زده «با یارانه نقدی 123 هزار میلیارد تومانی چه کارهایی می شد کرد؟» و طبیعتاً بعدش هم ژست گرفته که بله این پول هدر شد و... .

حالا ما هم چند کاری که می‌شد با این یارانه‌ها انجام داد را خدمت دوستانی که نتوانستند اینها را در مطلبشان بیاروند ذکر میکنیم تا دلشان خنک شود که بغیر از خودشان، یکی دیگر هم بفکرشان هست!

 

الف) می‌شد زد تو کار پسته! انقدر سود داره...

ب) می‌شد در چند کشور دیگر انقلاب مخملی راه انداخت اما خداوکیلی در ایران نمیشد هیچ غلطی کرد!

ج) می‌شد تا ابد حکم ماموریت پسر بابا در دانشگاه آزاد انگلیس را تمدید کرد و از اینجا حقوقش را داد.

د) می‌شد کل تهران را ساندویچی زد تا دخمل بابا مجبور نباشد برای ساندویچ خوردن برود وسط اغتشاش و ناغافل برای اغتشاشگران علامت پیروزی نشان دهد.

ه) می‌شد آن را تقسیم بر 600 میلیون تومان کرد و داد وزارت ارشاد تا بعنوان یارانه بدهد به بردار خوانده شهرستانی همین سایت محترم!!!

و) می‌شد با آن تعدادی خبرنگار و روشنفکر را سیر کرد و دهنشان را جوری بست که دیگر انقدر از دوزار پول رسیدن به مردم روستایی و شهرستانی و کمیته امدادی عصبانی نباشند.

ز) می‌شد چند هزار تا روح توافقنامه خرید و انبار کرد تا اگر به یکی اش تجاوز شد، یک روح دیگر را در توافقنامه بدمیم تا به هیچ وجه به خود توافقنامه آسیبی نرسد و هی فقط به روح آن تجاوز کنند آمریکایی‌ها!

ح) می‌شد کلی سطل آشغال خرید و دست جلبک‌ها تا آتش بزنند و از اینکه یک عضور فعال جامعه مدنی هستند کیف کنند!

ط) می‌شد گالن گالن بنزین وارد کرد تا قرتی‌ها بریزند در باک بنزین ماشینشان و شبها بروند دور دور با مخلفات!

ک) می‌شد داد به آقای سریع القلم (یا نماینده قانونی ایشان، خیلی فرق نمی‌کند!) تا با سرعت بیشتری به لبوفروش‌ها، تامکسی رانان، کسانی که زبان انگلیسی نمی‌دانند و... توهین کنند.

می‌شد داد به زهرا رهنور -روشنفکرترین زن ایرانی- تا نظریه داماد لرستان خود را در ابعاد مختلف مورد پژوهش و گسترش قرار دهد تا همه عالم بفهمند وقتی یکجایی تقلب نشده است چرا حتمتاً بی‌برو برگرد تقلب شده است!

  • م.ر سیخونکچی

حاج‌آقا سفارش خاطره و خواب‌هم قبول می‌کنند؟!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۸ ب.ظ | ۵ نظر

سایت یکی از آقایان اقدام به انشتارات خاطرات ایشان می‌کند. این اقدام چنان در فضای جامعه بازتاب داشته که حالا دیگر همه مردم از ماجرا خبر دارند. مخصوصاً ماجرای خاطراتی که ایشان از امام(ره) نقل کرده‌اند. به همین مناسبت یکی از عوامل نقوذی ما با سروخ به بخش کامنت‌های این سایت توانست تعدادی از نظرات مردمی را از آنجا خارج کند. آنچه در ادامه می‌آید تنها بخشی از نظراتی است که مردم پای خاطرات و خواب‌های صاحب سایت در آن سایت گذاشته‌اند:

 ***

سلام. خوبید؟ می‌خواستم ببینم خاطره سفارشی هم قبول می‌کنید؟ هر چی هم هزینه‌اش باشه می‌دیم ها! البته می‌دونم که حرف از هزینه و پول زدن پیش حاج آقاتون یه جور بی‌ادبیه، اما گفتم همین اولش بگم که یه وقت فکر نکنید ما از اون مفت خوراش هستیم! خلاصه اگر جوابتون مثبت بود، خبرم کنید. بوس!

منیژه

*

آقا ما چند روز دیگه یه همایش داریم با عنوان «نقش توسعه جنگل‌ها در بهبود روان‌پریشی قزل‌آلاهای خالدار»، راستش هرچقدر دنبال یه جمله خوب گشتیم که بزنیم روی بنر ورودی، چیزی پیدا نکردیم. می‌خواستیم ببینیم ایشون در اینباره خوابی، خاطره‌ای، توصیه‌ای، موافقتی، چیزی از کسی ندارند که ما استفاده کنیم؟ خدا خیرتون بده.

دکتر بهبود/ مسئول دبیرخانه دائمی همایش‌های نقش توسعه یک چیز در بهبود یک چیز دیگر.

*

درود. بنده چند سالی هست که مشغول پژوهش درباره خواب هستم. یکی از زیرشاخه‌های پژوهشی‌ام نقش خوردن تنقلات مثل بادام و پسته در دیدن خواب و رویا است. می‌خواستم اگر امکانش باشه یه وقتی تنظیم کنید من با رئیستون یه صحبتی هرچند کوتاه داشته باشم.

پروفسور مرادیان‌پورنژاد از دانشگاه آزاد واحد جاسب

*

سلام مشتی. من الان چند شبه تا خرخره دارم می‌خورم و می‌خوابم اما دریغ از سه ثانیه خواب حتی با کیفیت 2 مگا پیکسل. می‌خواستم ببینم این حاجی شما شبا چی میخوره که هی پشت هم خواب می‌بینه؟ خداییش تک خوری خوب نیست ها! به ما بدبخت بیچاره ها هم بدید بخوریم بلکه یه خوابی دیدیم. غلامم!

غلام

*

سلام عسیسم. من می‌خواستم برم تو سایت حاج خانوم پیغام بذارم اما سایتش رو پیدا نکردم، مجبور شدم بیام اینجا. از ایشون بپرسید اگر این خوابها دروغ بود بریزیم تو خیابون یا نه؟ لطفاً زودِ زود بهم خبرش رو بدید چون بچه‌ها دارن میرن شمال، می‌خوام ببینم اگر خبری نیست من هم با هاشون برم.

سوسی

*

 با عرض سلام و تحیت بخاطر اعیاد پیش رو و ماضی و همچنین تقدیم تسلیت جهت مصیبت‌های وارد شده یا مصیبت‌هایی که در آینده وارد خواهد شد. اینجانب چندین خاطره ناب دارم که به هر کسی تعریف میکنم آی می‌خنده... یعنی آی می‌خنده ها! لذا از آن مقام محترم استدعا دارم با مرور خاطرات بنده اگر آنها را درخورنقل یافتند، نسبت به انتشار آنها اقدام فرمایند. بنده مطمئنم با وجاهتی که ایشان دارند این خاطرات از خطر خنیده شدن و حذف شدن مصون خواهند ماند. گفتنی‌ست بنده در این امر هیچ طمع مالی نداشته و حتی اصراری هم به ذکر نام خویش ندارم. ایشان می‌توانند تمام خاطرات را به نام خود بزنند. به پیوست متن خاطرات همراه با یک نامه انتقالی پسرم در دانشگاه آزاد که اشتباهی در بین خاطرات قرار گرفته است تقدیم می‌شود. حالا دیگر هرچه کرمتان است!

فریبرز منتظری

*

سلام. یه چند جلد دفتر خاطرات رو دست ما باد کرده. شما که دستتون تو کاره می‌تونید آبش کنید؟ سودش هم فیفتی- فیفتی!

منوچ

  • م.ر سیخونکچی

من با مرگ بر آمریکا موافق نبودم همچنان که...

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ب.ظ | ۳ نظر

با شعار مرگ بر آمریکا موافق نبوده ایشان. یعنی می‌گوید کلاً با حرفهای تند موافق نبوده است. حرفی نیست، بالاخره آدمیزاد مختار است که با یکسری چیزها موافق باشد و با یکسری چیزها هم مخالف. از ما که کاری بر نمی‌آید. فقط می‌توانیم دعا کنیم انشاالله هر کس با هر چیزی که موافق بوده است محشور شود! آمین.

اما امیدواریم هر کس که الان دارد خاطرات سی چهل سال پیشش را می‌نویسد سی چهل سال دیگر، خاطرات این روزهایشان را هم بنویسد، و احتمالا از سایر چیزهایی هم که موافقش نبوده بگوید. مثلاً:

 

*

من با شلوغ کاری موافق نبودم. به دخمل هم گفتم. موافق نبودم برود وسط معرکه. اما گفت گرسنه‌ام، دلم قار و قور می‌کند. در یخچال هم چیزی نداشتیم. گفتم پس لااقل زنگ بزن ساندویچت را بیاورند دم در! قبول نکرد، گفت من دودی و تنوری دوست دارم، باید خودم آنجا باشم بگویم حرارتش چقدر باشد، می‌ترسم درست نپزد!

*

من با ریختن در خیابان موافق نبودم. اما عیال است دیگر! وقتی که گفت دیگر نمی‌شد کاریش کرد. خدا لعنت کند آنها را که روی پله از عیال آدم سوال می‎پرسند...

*

من با پولشویی موافق نبودم. به او هم گفتم. گفتم پول به اندازه کافی هست، اگر کثیف شد بریز دور، تمیزش را بردار! گفت مگر نشنیدی النزافت من العیمان! گفتم برو همان پولت را بشور نمی‌خواهد برای من حدیث بخوانی!

*

من با جنگ موافق نبودم. باعث شد از بچه‌هایم دور بیفتم. شاید اگر جنگ نبود همینجا درس می‌خواندند! 

  • م.ر سیخونکچی