طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۳۹ مطلب با موضوع «اقتصاد» ثبت شده است

تماس با سامانه تلفنی انصراف از یارانه!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ب.ظ | ۱۲ نظر

در خبرها آمده بود که سامانه رفاهی دات آی آر که قرار است از چند روز دیگر میزبان میلیونها ایرانی برای درخواست یارنه باشد از کار افتاده است. از آنجا که این دولت از بیخ دولت تدبیر و امید بوده(صفهای سبد کالا که یادتان هست؟!) و همیشه دنبال افزایش کرامت مردم است، بعید است نسبت به این نقص فنی بی‌تفاوت باشد و حتما راهکاری در نظر خواهد گرفت. یکی از این راهکارها می‌تواند سامانه تلفنی باشد. اگرچه این سامانه هنوز تاسیس نشده است اما ما با آن تماس گرفتیم. شرح مکالمات ما و جناب سامانه تلفنی انصراف از یارانه را بخوانید:

 

سامانه: با سلام. شما با سامانه تلفنی انصراف از یارانه نقدی تماس گرفته‌اید. در صورت تمایل برای انصراف از یانه نقدی شماره یک، و در صورت تمایل برای دریافت یارانه نقدی شماره دو را شماره گیری نمایید.

ما: شماره دو.

سامانه: هموطن گرامی، مثل اینکه توجه نفرمودید! عرض کردیم شما با سامانه «انصراف از یارانه نقدی تماس گرفته‌اید» نه سامانه ادامه دریافت یارانه نقدی! حالا اینکه ما بزرگواری کرده و گزینه دریافت یارانه نقدی را هم قرار داده‌ایم دلیل نمی‌شود که آن را فشار دهید! باتوجه به این نکته یکبار دیگر به سوال قبل پاسخ دهید.

ما: شماره دو.

سامانه: صدبار به این فریدون گفتم این گزینه را نگذار ها! حالا عیبی ندارد. هموطن گرامی شما گزینه دریافت یارانه نقدی را انتخاب کردید. اگر درست نیست گزینه یک و اگر خدای نکرده درست است گزینه دو را فشار دهید.

ما: گزینه دو.

سامانه: هموطن گرامی، مایلید تا فرصت هست کمی به جدیدترین احادیث در رابطه با پاداش اخروی انصراف از یارانه نقدی گوش دهید؟ اگر مایلید شماره یک و در غیر اینصورت شماره دو را فشار دهید.

ما: گزینه دو.

سامانه: هموطن گرامی ظاهرا شما هیچ رقمه بی‌خیال یارانه نقدی نمی‌شوید، اگر صحیح است شماره یک و در غیر اینصورت شماره دو را فشار دهید.

ما: شماره یک.

سامانه: هموطن گرامی، چقدر شما پدرسوخته هستی، بلا! با اینکه اینبار جای شماره یک و دو را عوض کردیم اما گول نخوردید! ولی حالا که انقدر اصرار دارید، باید به این سوالات پاسخ دهید. فقط مد نظر داشته باشید که خودتان خواستید! دریافت یارانه نقدی نشانه نیازمندی شماست. با این وصف شما جزو کدام دسته هستید.

شماره یک: من یک آدم بدبخت بیچاره محتاج به نان شب هستم!

شماره دو: من یک سرپرست خانوار بی‌عرضه هستم که جنم درآوردن نان شب خانواده را نداشته و دولت کرامت افزا باید جور مرا بکشد!

شماره سه: من یک تنبل تن پرور هستم که می‌خواهم مثل بختک چنبره بزنم بر سر منابع ملی و زالووار از آن بمکم!

شماره چهار: به من بدبخت عاجز کمک کنید!

شماره پنج: غلط کردم. من از دریافت یارانه انصراف می‌دهم!

ما: ....

سامانه: هموطن گرامی! اگرچه از پشت گوشی دقیقاً معلوم نیست اما مثل اینکه بدجور پوزتان خورد، درست است؟! اگر تا سه ثانیه دیگر شماره مورد نظر را فشار ندهید به منزله انصراف از دریافت یارانه نقدی بوده و ضمناً جهت بیرون کشیدن یارانه‌هایی که تا حالا دریافت کرده‌اید از حلقومتان اقدام خواهد شد!

ما: گزینه پنج.

سامانه: هموطن گرامی، شما از دریافت یارانه نقدی انصراف دادید. البته چون اینکار را با زبان خوش انجام ندادید از شما تشکر که نمی‌شود هیچ، هزینه این تماس بعلاوه بخشی از هزینه پیامکهای نوروزی ما روی قبض تلفنتان اعمال خواهد شد. با تشکر از تماس شما!

  • م.ر سیخونکچی

ادامه تبلیغات پس از چند ثانیه برنامه !

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۱۷ ب.ظ | ۶ نظر

کارشناسان برای سیر تطور تاریخ آگهی‌های بازرگانی در تلویزیون دوره‌های مختلفی را بر می‌شمارند. مرحله اول زمانی بوده است که بین برنامه‌ها آگهی پخش می‌شده است. مرحله دوم زمانی که بین آگهی ها برنامه پخش می‌شده است. اما کارشناسان عمرا به ذهنشان هم نمیرسده که مرحله سومی هم وجود دارد که حاصل نبوغ و ابتکار شخصی مدیران رسانه ملی است و آن حذف این تقسیم بندی‌های ظاهری است. به نحوی که الان مردم اصلاً نمی‌دانند کی دارد آگهی پخش میشود و کی برنامه. یعنی این دو تا چنان در یکدیگر ممزوج شده‌اند که نگو!

در همین راستا سعی کردیم پیشنهاداتی برای هرچه بیشتر شبیه قلک کردن تلویزیون ارائه دهیم تا مدیران رسانه ملی بیش از پیش در راستای درآمد زایی از برنامه‌های تلویزیون گام بردارند.

1
اذان یکی از طرفیتهای پخش اگهی است که تا حالا به آن فکر نشده است. هر روز سه دفعه و در همه شبکه ها اذان پخش میشود. هیچ بعید نیست در آینده مدیران رسانه ملی به فکر درآمدزایی و جذب آگهی با اذان هم باشند. بدین صورت:
از چند ثانیه قبل از اذان دوربین مردی را نشان میدهد که میخواهد برود بالای مناره تا اذان بگوید. دوربین روی پای او زوم کرده و کفش تن‌تاک را نشان میدهد. مرد برمیگردد و رو به دوربین میگوید، از وقتی تن تاک میپوشم، بالا رفتن از پله‌های مناره سخت نیست!

2
مردم بصورت کاملا فشره و خودجوش در صف ایستاده‌اند. صف بقدری طولانی است که انتهایش را نمی‌توان دید. هر از چند گاهی هم دعوایی چیزی رخ می‌دهد. دوربین میرود در ابتدای صف و مرد سالخورده‌ای را نشان می‌دهد که با مسئول پشت پیشخوان مشغول جر و بحث است.
مرد سالخورده: آقا حالا یه کاری برای من بکن. بخدا از 4 صبح تو این سرما و بدبختی تو صفم.
مسئول: کاری از دست من بر نمیاد پدر جان. چرا اول اس ام اس ندادی ببینی مشمول سبد کالا شدی یانه؟!
مرد سالخورده: آخه من که سواد ندارم پسرم. از این چیزها سر در نمیارم.
مسئول: در این موقع در حالی که به شدت مهربان است، دست میبرد زیر میز و یک بسته آموزشی بالابالا بیرون می‌آورد و به پیرمرد می‌دهد.
مسئول: بیا پدرجان. با این بسته‌های آموزشی هم سواد پیدا میکنی تا بتونی پیامک بزنی و الکی نیای وایسی تو صف و دولت رو به بی‌تدبیری متهم کنی؛ هم دیگه جزو «بی‌سوادهای معدود از یک جای خاصی تغذیه شو» قرار نمیگیری!

3
دوربین دور خانه می‌چرخد و خانه‌ای لوکس با وسایل و مبلمانی شیک را نشان می‌دهد. مردی که باید پدر خانواده باشد –مثل همه پدرهای تبلیغاتی- با پیراهنی کرم رنگ، پلیوری زرد، شلوار بیرونی و جوراب و دمپایی به پا نشسته است و به طرز مسخره‌ای دارد روزنامه گنده‌ای را می‌خواند. یکدفعه پسربچه‌ای می‌پرد داخل کادر.
پسربچه: بابا من حوصله‌ام سر رفت.
پدر: خب چی کار کنم پسرم. ما جزو اقشار کم درآمد مستحق یارانه هستیم. پول ندارم بریم تفریح.
پسربچه: یعنی انقدر پول نداری که یه مایع ظرفشویی بخری بریم خوشگظرفونی؟!
پدر در حالی که اشک در چشمهایش حلقه زده است از جا می‌پرد و می‌رود یک مایع ظرفشویی می‌خرد و با پسرش می‌رود در آشپخانه لوکسشان و بعد از اینکه اینطرف و آنطرف را نگاه می‌کند و اثری از آقای حدادعادل –پاسبان همیشه بیدار زبان فارسی- نمی‌بیند، مشغول «خوشگظرفونی» می‌شود.

4
دوربین شور و شوق وصف ناشدنی مردم در مراسم استقبال از رییس جمهور را نشان میدهد. خیلی شور و شوق وجود دارد. دوربین بصورت کرین از روی سر جمعیت که دو طرف خیابان ایستاده و بصورت اتفاقی نود درصدشان دانش آموز هستند رد می‌شود و می‌رود روی صورت دو دانش آموز زوم میکند.
دانش آموز اول: به نظرت تو این استقبال بی‌نظیر جای چی خالیه؟
دانش آموز دوم: نمیدونم والّا. من خودجوش اومدم، با قصد و نیست قبلی و به زور مدرسه که نیومدم که به بخوام به این چیزا فکر کرده باشم!
دانش آموزم اول: اگه راست میگی چرا روپوش مدرسه تنت هست؟
دانش آموز دوم: راستش لباسم کثیف شده بود مادرم هرچقدر شست تمیز نشد مجبور شدم لباس مدرسه رو بپوشم، مدیونی اگر فکر دیگه‌ای بکنی!
دانش آموز اول دست میکند پشت شمشادها و یک پودر لباسشویی در می‌آورد.
دانش آموز اول: بیا. این رو ببر بده به مادرت تا لباسهاتون رو با این بشوره مجبور نباشید روپوش مدرسه بپوشید تو استقبال از رییس جمهور.
دانش آموز دوم: همین یه دونه رو داری؟ چون مثل اینکه خیلی از اینا که اومدن استقبال لباسهاشون کثیف بوده!!!

  • م.ر سیخونکچی

بنزین هم بعله...

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۰۴ ب.ظ | ۱ نظر
  • م.ر سیخونکچی

من کلی پول دارم گداها!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ | ۷ نظر

گزارشی نه چندان محرمانه از جلسه شورای شهر تهران


یکی از هفته نامه‌های تازه روزنامه شده رفته با یکی از زنان ثروتمند تازه عضو شورای شهر شده، مصاحبه کرده و اون بنده خدا هم در کمال تواضع گفته که شوهرش چقدر ماشین دوست داره و بنز و لکسوس و پرادو و... داره اما خودش از این ماشینای زمخت خوشش نمیاد و خونه 500 متری تو نیاوران داره و ریسک ۶ میلیاردی تو صادرات سنگ آهن به چین داره و... خلاصه کلی از این حرفهای زنانه زده برای مردمی که تو صف سبد کالا هستند! از اون طرف هم عضو دیگر شورای شهر کنسرت موسیقی برگزار میکنه و رئیس دانشگاه آزاد فلان جا میشه و دیگری که ورزشکاره و رئیس شورا هم که رفته بوده سر فیلم شهر موشها و گفته بوده من رو رییس شورای شهرتون کنید و...

یعنی مردم تهران ترکوندن با این شورای شهر انتخاب کردنشون؛ موافقید؟ حالا در همین راستا قصد داریم بخشی از گفتگوهای رد و بدل شده در یکی از جلسات علنی شورای شهر رو بصورت گزینش شده برای شما نقل کنیم:

رییس جلسه: خب موشها... ببخشید، شرمنده، دوستان! جلسه رو آغاز کنیم که خیلی کار داریم!

عضو شماره یک: آقا خسته شدیم انقدر جلسه پشت جلسه، یه استراحت دو سه هفته‌ای بدید بریم مسافرت آخه.

عضو شماره دو: اگه صبح به صبح چارتا دمبل بزنی اینجوری جونت در نمیاد نفله!

رییس جلسه: دوستان مودب باشید.

عضو شماره دو: چی گفتی؟

رئیس جلسه: هیچی به خدا، عرض کردم اگر صلاح می‌دونید کمی مراعات رسانه‌ها رو بکنید وگرنه من که خودم کرتم مشتی!

عضو شماره دو: آهان... دمت قیژ!

منشی جلسه: دستور جلسه امروز بررسی قانون جامع شهرسازی تهران، بند سوم، مربوط به مشخصات فنی لازم برای ساختمان سازی است.

عضو شماره سه: آقا تو رو خدا هر قانونی میذارید بذارید، فقط الزام کنید که سقف و دیوار خونه‌ها آکوستویک باشه که بشه دو تا کنسرت برگزار کرد، صدا میپیچه نمیشه یه چه‌چه بزنیم بدمصب!

عضو شماره چهار: حالا من با دیوارها کاری ندارم، اما تصویب کنید حداقل ارتقاع سقفها هفت هشت متر باشه، آدم دلش میگیره تو این خونه‌های پونصد متری با سقفای سه چهار متری!

عضو شماره 15 1: آقایون تو حرفهاتون مراعات مردم جنوب شهر رو هم بکنید.

عضو شماره پنج: بابا خدای اونا هم بزرگه، نگران نباشید!

عضو شماره چهار: آفرین، منم موافقم، خدا هم باید بزرگ باشه، خدای کوچیک چیه آدم دلش میگیره!

عضو شماره دو: آدم باید دمبل بزنه تا دلش نگیره!

عضو شماره چهار: ایششش... دمبل چیه؟ آدم عرق میکنه بو بد میده! ورزش هم فقط ماشین سواری! انقدر با کلاسه... تازه شوهر من کلی هم ماشین داره! فوتینا!!!

عضو شماره دو: هی شوعر شوعر میکنه واسه من ضعیفه! شووعرت کجاس تا یه اشکل گربه بزنم بهش تا دو هفته نتونه بره دست به آب!

عضو شماره چهار: اوا... آقای رییس با این تهدیدها مقابله کنید خو.اهش میکنم، وگرنه من مجبور میشم با یکی از ماشینای زمخت شوهرم جلسه رو ترک کنم ها!

عضو شماره سه: آقایون، خانوما! یک کم صداتون رو بیارید پایین لطفاً، این دستگاهی که شما دارید توش می‌خونید اصلاً مناسب یه جلسه رسمی نیست، مثل اینکه اینجا رو با یه کنسرت زیرزمینی اشتباه گرفتید.

عضو شماره یک: آره بابا... چرتمون هم پاره شد!

رییس جلسه: بله دوستان، لطفاً بپردازیم به بحث اصلی.

منشی جلسه: اگر دوستان در مورد طرح گفته شده نظری ندارند رأی گیری کنیم، اگر نظری دارند که جلسه فوق العاده بذاریم.

عضو شماره سه: نه بابا... نظر نداریم که، رأی گیری کنید بریم پی کارمون کنسرت داریم امشب!

منشی جلسه: خب دوستان رای بدن... خب تصویب شد!

عضو شماره چهار: تازه من کلی هم پول دارم... گدا!

عضو شماره دو: چی؟... با من بودی؟ وایسا ضعیفه! مگه من دستم به اون شووعرت نرسه!

  • م.ر سیخونکچی

سرما، صف، زنبیل و... مردم را اینطور تکریم می‌کنند!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۹ ق.ظ | ۱۵ نظر

تقدیم به همه دلیرمردانی که در این چند ماه تلاش کردند تا ملت همیشه در صحنه ایران با آغاز دهه فجر یکبار دیگر لذت تکریم را بچشند و با ایستادن در صف یاد روزهای حماسه دهه شصت در ذهنشان زنده شود. تا باد چنین بادا!
 
1
 
- آقا ببخشید!
 
- جونم؟
 
- همینجا مردم رو تکریم می‌کنند؟!
 
- بله عزیزم، شما هم اومدی تکریم بشی؟
 
- بله دیگه... یه چند وقتی بود تکریم نشده بودم، الان در پوست خودم نمی‌گنجم!
 
...
 
- کجا پس عمو؟ چی شد؟
 
- دارم میرم تکریم بشم دیگه.
 
- نه بابا! دیر اومدی زود هم میخوای تکریم بشی بری؟ زرشک!
 
- چطور مگه؟ نکنه تکریم تموم شده؟
 
- نه عزیزم، مگه صف رو نمیبینی؟ برو وایسا ته صف... ما هم میخوایم تکریم بشیم ها!
 
- ئه!...مگه واسه تکریم هم باید تو صف وایسیم؟
 
- پس چی، اصلا خود این صف اصل تکریمه! اون تخم مرغ و برنج بهونه اس، اصل تکریم همین تو صف موندن تو این سرماس!
 
- آهان...!
 
 
2
 
 
- آقا دو تا از این تکریم‌های ما افتاد شکست!
 
- جان؟ چی افتاد شکست؟!
 
- دو تا از این تکریم ها دیگه، این تکریم بیضوی شکل‌ها... شما چی میگین؟ ئه.... آهان شما میگین تخم مرغ!!
 
- آهان! خب حالا چی کار کنم؟
 
- من چه میدونم. شما اینجا مسئول تکریم مردمی، از من میپرسی؟
 
- خب باید حواست باشه نیفته دیگه. من که نمیتونم حواسم به تکریم همه مردم باشه!
 
- من حواسم باشه یا شما؟ شما باید مردم رو یه جور تکریم کنید که شکستنی نباشه! حالا من این یه شونه تکریم رو ببرم خونه زن و بچه نمیگن چرا تکریمت ناقصه؟ من جوابشون رو چی بدم؟
 
- چه میدونم والّا... ببین کسی تکریم اضافه نداره بهت قرض بده!
 
...
 
- آقا اگر کسی هست که دو تا دونه اضافی تکریم شده باشه لطف کنه بده به من، بخدا واسه مریض میخوام!!!
 
- بیا آقاجون... من از صبح تا حالا زیر این برف و تو این سرما بیشتر از بقیه تکریم شدم. بیا این دو تا تکریم رو بگیر ببر!
  
 
3
 
- آقا لطف کن او کرامت من سرخ کردنی باشه!
 
- سرخ کردنی ندارم، ساده‌اس!
 
- ای بابا... این چه وضعیه آخه.... ما گفتیم بعد از هشت سال که کرامت انسانیمون نادیده گرفته شده بود، حالا همزمان با بازیابی عزت در عرصه بین الملل لااقل این اجازه رو داریم که نوع کرامتمون رو خودمون انتخاب کنیم!
 
- آقا حرف سیاسی نزن... بیا این دو تا بطری  روغن رو بگیر برو حالش رو ببر!
 
- بابا لااقل یکیش رو سرخ کردنی بده!
 
 
4
 
- کجا آقا جون؟
 
- اومدم تکریم بشم.
 
- برو پی کارت بابا...
 
- چرا؟ مگه من چمه؟!
 
- چت نیست؟ فکر کردی اینجا هم گداپروری میکنن که با این سر و وضع راه افتادی بیای تکریم بشی؟ اون ممه رو... ببخشید اون یارانه نقدی رو که باهاش گداپروری میکردن لولو برد! اینجا مخصوص آدمای دارای کرامت انسانیه!
 
- یعنی ما نیستیم دیگه؟
 
- نه که نیستی. نه از سرما میلرزی، نه روی لباست رد بارون و برفه، دیشب هم که ندیدم تو صف وایساده باشی، اگر شایسته تکریم بودی یکی از این نشونه ها رو حداقل داشتی؟
 
- عجب!
 
...
 
- حالا کجا میری؟ بیا برو تو شاید دو بسته تکریم 800 گرمی مونده باشه بهت بدن!
 
- نه پدر جان، دارم میرم پیام 24 خرداد رو درک کنم!
  • م.ر سیخونکچی

روح توافقنامه ژنو آمپول ایدز می‌خواهد!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ | ۳ نظر

 به یک عدد داروی درمان ایدز نیاز مبرم دارم با التماس دعای خیر

(روح توافقنامه ژنو!)

 لطفا مقداری توتون دوسیب پرتقال با پیک برای مان بیاورید
کمپ تیمهای ملی، دست راست
آقای...

 فوری فروشی
کلیه سالم، در حد نو، بدون خوردگی، صاحبش هر شب قبل از خواب از سرویس بهداشتی استفاده کرده است!
(به دلیل بالارفتن تعرفه پزشکان و نیاز فوری فروشنده برای تامین مبلغ ویزیت برای مراجعه به دکتر سرماخوردگی، کلیه زیر قیمت بازار فروخته می‌شود!)

 زیر قیمت بازار
تعدادی قابلمه و دیگ بزرگ به علت تغییر شغل به فروش می‌رسد
این دیگ ها برای تعدادی آقای دکتر بوده که در آنها کیک زرد می‌پختند!
علاقه مندان درخواست‌های خود را به سازمان انرژی اتمی ایران ارسال فرمایند
با تشکر و امتنان و لبخند! (سازمان انرژی اتمی سابق- اداره هسته درآوری حاضر)

  مسابقه جمله سازی
«ما تعلیق کردیم؟ ما کامل کردیم!»
علاقه مندان بعد از ساختن جمله با این کلمات آنها را به دبیرخانه دائمی جمله سازی مستقر در نگهبانی سازمان ملل تحویل دهند!
(دبیرخانه دائمی جمله سازی)
 
 خریدار زنبیل در محل
با بالاترین قیمت زنبیل های شما را برای گرفتن سبد کالایی دولت خریداریم
(اتحادیه فعالان مبارزه با گداپروری!)

 آمپول غیرت رسید
بدون درد و خونریزی
مناسب برای تزریق به انواع سیب زمینی از نوع پشندی و غیر پشندی
تزریق در محل حتی در فرودگاه!
(تزریقات خانه عدالت)

  ملک تجاری فروشی
کلنگی، دو نبش
اوکازیون برای باز کردن دکان دونبش برای خوردن همزمان از توبره و آخور
(به مشاور املاک «برادران فتنه‌گران88 - دوستداران نظام92» مراجعه  فرمایید)

 فیش حقوقی شما را خریداریم
بهترین خریدار فیش‌های حقوقی زیر یک میلیون تومان
(ستاد یارانه دوستان مقیم مرکز)

 به یک گوشکوب نیازمندیم
به یک کوشکوب ساده بدون کارنامه مسئله دار سیاسی جهت مخفی کردن معاونین فعال در فتنه 88 پشت آنها نیازمندیم

  • م.ر سیخونکچی

از توافق ژنو و میوه‌های هسته دار تا آلودگی هوا

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۰ ق.ظ | ۱۴ نظر

یا اخبار در آینده‌ای نه چندان دور


(چند روزی رفته بودم پابوس امام رضا علیه السلام، ببخشید اگر وبلاگ به روز نشد.)


آنقدر سوژه و خبر و ماجرا زیاد است که هر طنزنویسی چهارشاخ می‌ماند کدامش را دستمایه قرار دهد و مطلب بنویسد. اینجانب برای اینکه نسبت به هیچکدام از سوژه‌ها ظلم نشود سعی کرده ام به مهمترین آنها بپردازم. برای اینکار بد ندیدم بخشی از اخباری را که احتمالاً 40 سال بعد در بخشهای مختلف خبری صداو سیما به سمع و نظرتان خواهد رسید، را جلوتر به سمع و نظرتان برسانم:


  اخبار سیاسی

امروز عصر یک محموله ارزی وارد کشور شد. این اتفاق در راستای اجرای توافقنامه ژنو انجام گرفت. بدین ترتیب قسط هزار و سیصد و بیست ودوم از دارایی‌های بلوکه شده ایران در غرب به ارزش سه دلار و بیست و پنج سنت توسط کیف جیبی سفیر سوئیس درایران، وارد کشور شد. بر همین اساس، ایران نیز هزار و سیصد و بیست و دومین مرحله از اجرای تعهدات خود را آغاز کرد. ایران در این راستا کل بذر و دانه میوه‌هایی که هسته دار هستند را نابود کرد و متعهد شد زین پس هیچگونه میوه هسته دار کشت نکند. گفتنی است آمریکا چندی پیش نسبت به مشاهده یک موز در میدان میوه و تره بار کاشمر هشدار داده و وجود میوه‌ای که از بیخ هسته دار است را نشانه عدم حسن نیت ایران دانسته بود. ایران نیز در مقابل تهدید کرده بود که اگر آمریکا حتی به اندازه یک سنت از قسط سه دلار و بیست و پنج سنتی خود کم کند، ایران بصورت یک طرفه روح توافقنامه ژنو را مورد عنایت قرار خواهد داد. آمریکا گفته زرشک. ایران سکوت کرد!


  اخبار ورزشی

 صد و پنجاه و دومین شهرآورد تهران بین تیمهای فوتبال استقلال و پیروزی طبیعتاً با نتیجه صفر صفر پایان یافت. از اتفاقات قابل تقدیر این بازی رد شدن یک توپ از هفت متری تیرک دروازه و زدن سه شوت محکم توسط بازیکنان بود که تماشاگران را به وجد آورد. یکی از بازیکنان در مصاحبه بعد از بازی با اشاره به همین اتفاقات گفت: من نمیدونم باتوجه به خلق چنین صحنه‌هایی در بازی چرا تماشاگران فریاد بی‌غیرت بی‌غیرت سر دادند. وی هشدار داد در صورتی که باشگاهها به تعهدات خود برای پرداخت 5 میلیارد تومان قسط دوم این فصل بازیکنان عمل نکنند احتمالا در شهرآورد بعد فقط توپ در گردالوی وسط همین خواهد چرخید؛ خود دانید.


  اخبار  اقتصادی

همایش «فساد اقتصادی، چرا و چگونه» توسط موسسه آزاد اندیشان جیب فردا برگزار شد. تلاش برای تبدیل فساد اقتصادی از یک تهدید به فرصت، از اهداف این همایش اعلام شده است. دبیر این همایش با اشاره به چهل سال تلاش برای ریشه کنی فساد اقتصادی گفت: آدم عاقل وقتی می بینه فساد اقتصادی رفع شدنی نیست لااقل کاری میکنه که پولش بره تو جیب خودش.

با توجه به این گفته‌ها واضح و مبرهن است که شرکت کنندگان در این همایش تا چه حد آدمهای عاقلی هستند! گفتنی است یکی از متهمان امنیتی فتنه 88 که همچنان پرونده‌اش در دست بررسی است و خود با وثیقه 10 میلیارد تومانی آزاد است در این همایش سخنرانی ویژه‌ای با عنوان «نسبت آقازاده و فساد» خواهد داشت. شرکت در این همایش برای عموم آزاد نیست، عموم غلط کرده‌اند بخواهند در این جور همایش ها شرکت کنند!


  اخبار اجتماعی

استانداری تهران امروز را روز جشن و تعطیل عمومی اعلام کرد! روابط عمومی استانداری تهران با اشاره به اینکه طبق آمارها امروز یک نفر از تهرانی ها به دلیلی غیر از آلودگی هوا مرده است، این اتفاق را نشانه تاثیرگذاری برنامه‌ها برای کنترل آلودگی هوا دانست. گفتنی است یکی از تهرانی‌ها امروز هنگام عبور از خیابان با یک خودرو تصاودف کرد و مُرد. این گزارش می‌افزاید در حالی که آلودگی هوا در چهل سال قبل یکی از اصلی‌ترین دلایل مرگ و میر تهرانی‌ها اعلام شده بود، این معضل در سالهای اخیر به تنها دلیل مرگ و میر تهرانی‌ها تبدیل شد. استانداری تهران در اطلاعیه خود اضافه کرده که اگرچه جشن عمومی اعلام شده است ولی مردم برای اینکه بخاطر آلودگی هوا نمیرند بهتر است از خانه بیرون نیایند.

  • م.ر سیخونکچی

جایگزینی اقتصاد زنبیلی بجای گداپروری در دولت یازدهم!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۶ ب.ظ | ۲ نظر

همانطور که آگاه و احتمالاً منتظر هستید قرار است به زودی زنبیل کالای دولت یازدهم شامل «1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع، 10 کیلوگرم برنج، 4 کیلوگرم گوشت مرغ ، 800 گرم پنیر بسته(uf) و 1.8کیلوگرم تخم مرغ» توزیع شود. در همین زمینه گفتگویی داشتیم با یک چهره آشنای دولت که اگرچه رسماً دستی در این امور ندارند اما غیر رسمی با خیلی از امور آشنا هستند!

 

سلام. از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید ممنونم.

خواهش میکنم. من هم از اینکه با شما آشنا شدم خوشحالم.

 

می‌خواستم در این فرصت اندک درباره سیاست جدید دولت یازدهم درباره توزیع زنبیل کالا بین مردم سوال کنم. دلیل شما برای تغییر یارانه نقدی به زنبیل کالا چیست؟

عرض شود که دلیل زیاد است؛ کدومش رو بگم؟

 

من جسارت نمی‌کنم، بر حسب آشناییتان با دلایل خودتان یکی را انتخاب بفرمایید.

خیلی خب! ببینید زنبیل کالا مزایای بسیار زیادی نسبت به یارانه نقدی دارد. در طرح یارانه نقدی مردم برای دریافت یارانه‌شان کافی بود به دستگاه‌های خودپرداز مراجعه کرده و پولشان را بگیرند. حتی با گسترش بانکداری الکترونیکی خیلی ها حتی بدون مراجعه حضوری اینکار را انجام می‌دادند...

 

خب اینکه خیلی خوب بود!

بله، یعنی نه، یعنی از جهاتی بله و از خیلی جهات نه! ببینید با توزیع زنبیل کالا مردم باید حتماً حضوری بیایند و تحویل بگیرند. باید سوار تاکسی شوند –البته حواسشان باشد که یک وقت به حرفهای راننده تاکسی درباره انرژی هسته‌ای توجه نکنند!- بعد باید بایستند درون صف. خب آنجا که بیکار نمی‌توانند باشند، باید تخمه‌ای چیزی هم بخرند و بخورند. بعد قبلش هم باید یک زنبیل بخرند و بیاورند. می‌بینید تا همینجا چقدر چرخ صنعت و تولید مملکت به حرکت در آمده است؟!

 

بله، من تا حالا از این زاویه نگاه نکرده بودم!

تازه کجاش رو دیدی عمو! اینها تازه اشتغال مستقیم بود. کلی شغل غیر مستقیم هم ایجاد می‌شود. مثلا احتمالاً یک نفر آنجا باید باشد تا اسم مردم را پشت کارتن پاره بنویسد تا در صف بایستند و نوبت‌ها رعایت شود، خیلی‌ها هم جایشان را در صف می‌فروشند. از اینجور شغل‌های غیر مستقیم کلی ایجاد خواهد شد. و همه اینها نشاط و پویایی را به جامعه برخواهد گرداند!

 

پس مردم حسابی می‌روند سر کار؟!

بله. همینطور است!

 

سوال دیگرم این است که آیا به نظر شما اینکار بیشتر شبیه اقتصاد صدقه‌ای نیست؟ چون خیلی‌ها مخصوصاً آنها که شما هم بدجور با آنها آشنا هستید به طرح یارانه نقدی می‌گفتند اقتصاد صدقه‌ای و گدا پروری!

ببینید اینها دو مقوله کاملاً متفاوت است. من چون آشنا هستم خدمتتان عرض می‌کنم وگرنه اگر جرات دارید برید این سوال را از همانها که گفتند گداپروری است بپرسید تا ببینید چطور جوابیتان را می‌دهند!

 

بله. ما هم به همین خاطر آمدیم سراغ شما.

آفرین، سراغ خوب کسی آمدید! عرض کنم که شما اگر در محتوای زنبیل کالایی ما دقت کرده بودید این حرف را نمی‌زدید. بگویید ببینم! شما اگر یک نفر در گدا در خیابان ببیند به او چه می‌دهید؟

پول.

آفرین. حالا بگویید ببینم در صندوق صدقات چی می‌اندازید؟

 

باز هم پول!

آباریکلا! شما تا حالا دیده‌اید کسی به گدا یک بسته هشتصد گرمی پنیر بدهد؟ یا دیده‌اید کسی درون صندوق صدقات 1.8کیلوگرم تخم مرغ بیاندازد؟!

 

نه خدا وکیلی!

همین دیگه... اگر دقت کنید می‌بینید که اصلاً محتوای این زنبیل ما جوری است که نمی‌توان به گدا داد یا درون صندوق صدقات انداخت! یعنی اگر بخواهند هم نمی‌شود. سوراخ صندوق صدقات انقدر تنگ است که نمی‌شود چهار کیلو گوشت مرغ را از آن رد کرد! حالا شاید بشود 1.8کیلوگرم روغن نباتی مایع را یکجوری با سرنگ درون صندوق صدقات ریخت اما انصافاً کار سخت و زمانبری است! حالا فهمیدید چرا این زنبیل کالایی اصلاً هم اقتصاد صدقه‌ای و گداپروری نیست اما یارانه نقدی بود؟ فهمیدید یا نه؟!

 

بله فهمیدم. یعنی در تمام عمرم هیچ چیز را انقدر خوب نفهمیده بودم!

آفرین پسر خوب! حالا بدو برو وایسا تو صف تا زنبیل کالایی تموم نشده!

  • م.ر سیخونکچی

150میلیون پول چایی یک‌مرکز استراتژیک یعنی چی؟!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۲ ب.ظ | ۰ نظر

غلامرضا فروزش معاون اجرایی و اطلاع رسانی «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» گفته است: «بی احتیاطی است که من این موضوع را در حضور خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها می گویم، اما مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام سالیانه ۱۵۰ میلیون تومان چای مصرف می‌کند و اگر کسی در هتل هیلتون لندن این چای را بخورد قطعا برای او ارزان تر از مصرف چای ما در اینجا درخواهد آمد.»

الان چند روزی می‌شود که بنده این جملات را خوانده و شدیداً دارم تلاش می‌کنم از آن سر در بیاورم و البته هنوز بطور کامل سر در نیاورده‌ام. آنچه در ادامه می‌خوانید تنها مربوط به همان بخش از سرم است که توانسته‌ام در بیاورم. بقیه‌اش پیشکش!

 

نتیجه‌گیری غذایی

اگرچه باورش سخت است اما احتمالاً هنوز افرادی در مراکز خیلی مهم مشغول فعالیت هستند که دقیقاً نمی‌دانند تفاوت یک استکان چای با باقالی پلو با ماهیچه چیست! این سوال هم که چرا در کل عالم فقط آنها باید چای را با قاشق و چنگال بخورند مهمترین سوالی است که در چند سال اخیر دارند بصورت استراتژیک به آن فکر می‌کنند و البته هنوز به نتیجه خاصی نرسیده‌اند.

 

نتیجه گیری دیالکتیک

خوردن مقدار زیادی چای به عضویت در «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» می‌انجامد و همچنین عضویت در «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» راه را برای خوردن مقدار زیادی چای هموار می‌کند!

 

نتیجه گیری مدیریتی

علی رغم اینکه کلی نهاد و مجموعه فرهنگی لنگ چند صد هزار تومان بودجه هستند، می‌توان 150 میلیون تومان بودجه را حتی بدون نیاز به هیچگونه چارت سازمانی یا شرح وظایف یا... مدیریت کرد.

 

نتیجه گیری منطقی

وقتی با یک قوری می‌توان کلک 150 میلیون تومان را کند، خدا وکیلی مه‌آفرید خسروی حق داشته با آنهمه شرکت به حساب سه هزار میلیارد تومان برسد!

 

نتیجه گیری در گوشی

مسئول خرید نمی‌خواید؟!!!

 

نتیجه گیری پزشکی

جدیدترین یافته‌های پزشکی ثابت می‌کند از این به بعد هر کی بگه خوردن چای برای سلامتی مضره حرف مفت زده!

 

نتیجه گیری بدون عنوان

بدبخت کسی که کارش اونجا گیر کنه و بخواد پول چایی بده؛ بیچاره!

 

نتیجه گیری فلسفی

اول چای بود یا «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام»؟

 

نتیجه گیری مردمی

شاید ایستگاه صلواتی دارن!

 

نتیجه گیری توجیهی

 

آقا شما یه بار دیگه اسم کامل این مرکز رو بخون. خوندی؟ آفرین عمو، برو دم خونه‌تون بازی کن. برو عمو جون!

 

نتیجه گیری خرکی

به روح اعتقاد دارن؟!

  • م.ر سیخونکچی