طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۳۹ مطلب با موضوع «اقتصاد» ثبت شده است

ناموس یا ارز؟!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۰۹ ب.ظ | ۱ نظر

رییس جمهور محترم فرموده‌اند: «امروز کسی برای خرید سکه و ارز حرص نمی ورزد».

کاملا درست است. راستش این روزها انقدر چیز میز برای حرص ورزیدن داریم که نوبت به ارز نمیرسد. آدم وقتی میبیند ناموس وطنش مورد طمع دشمنان است، خیلی بی غیرت باید باشد که به ارز حرص بورزد! شما نگران حرص ورزیدن ما نباشید و به مذاکرات خویش بپردازید. لطف عالی مستدام!



  • م.ر سیخونکچی

پول خرد دارید من ماشین بخرم؟!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۳۶ ب.ظ | ۳ نظر

قیمت خودروها با شیب ملایم (ملایم‌تر... یک م ملایم‌تر.. آهان... خوبه!) افزایش پیدا کرد و مدیران محترم دست به دست هم دادند به مهر و تا ریال آخر قیمت خودروها را حساب کردند. همین الان که بنده با شما صحبت می‌کنم اگر بخواهید یک عدد «پژو 405 اس ال ایکس تی یو 5» ابتیاع فرمایید، باید مبلغ «303017282» ریال پرداخت کنید. اگر هم هوس سوار شدن به «ام وی ام 115، 4 سیلندر» به سرتان زده باشد، باید دقیقاً مبلغ «218661697» بسلفید!

می‌بینید؟ می‌بینید چه مدیران دقیقی داریم؟ می‌بینید چطور برای اینکه شیب افزایش قیمت‌ها ملایم باشد حتی تا 2 ریال آخر قیمت پژو 405 را حساب کرده‌اند؟ می‌بینید مسئولان ما چقدر خوب حواسشان هست که این خودروسازها یک وقت بجای 303017282 ریال از ما 303017283 ریال نگیرند و 1 ریال سرمان کلاه نگذارند؟ اگر نمی‌بینید که حتماً بیسواد و از یک جای خاص تغذیه شو هستید اما اگر می‌بینید، بقیه اش را هم ببینید!

 

امروز

-           سلام آقا... لطف می‌کنید یه (...) به من بدید؟

-           پول خرد همراهتون هست یا نه؟ اگر نیست برید بیارید!


دو روز بعد

-           سلام آقا... لطف می‌کنید یه (...) به من بدید؟

-           لطف کنید 425867542 ریال بدید.

-           بفرمایید.

-           آقا اینکه 42586000 تومنه! گفته بودم پول خرد بیارید.

-           اشکال نداره، خرده ندارم.

-           خب من هم ندارم!

-           عرض کردم... اشکل نداره، دیگه 7542 ریال که قابل شما رو نداره.

-           نخیر آقا... قابل شما رو نداره یعنی چی؟ نکنه میخواید رشوه بدید؟

-           نه....نه... این چه حرفیه آقا... جسارت نباشه... منظورم این بود که قابل شما رو نداره. بمونه دست شرکت خودرو سازی محترم بات زحمات زیادی که برای مردم ایران در این سالها متقبل شدند!

-           نه جونم... ما از اون خودروسازهاش نیستیم که از این پولها از گلومون پایین بره. ما یه عمره با نداری ساختیم و خودروی دسته گل تحویل مردم دادیم، حالا بیایم 7542 ریال پول مردم رو بخوریم؟ نمیشه...

-           خب چی کار کنیم؟

-           پولتون رو بدید... درخواستتون ثبت شد. بهتون خبر میدیم.


سه ماه بعد

-           الو... سلام آقا...

-           سلام... چیه؟

-           آقا من سه ماهه پول دادم، هنوز ماشینم رو ندادید!

-           اسمتون؟

-           (...) هستم.

-           شما مشکل پول خرد داشتید؟

-           بله... حل نشده؟

-           ما درخواست دادیم به بانک مرکزی که 7542 ریال بیارن برای ما که تقدیمتون کنیم، به محض اینکه بیارن، خبر میدیم.

-           کی میارن؟

-           مشخص نیست. همه مسئولان بانک مرکزی جیب هاشون رو گشتن، دو ریالی پیدا نکردن، پیدا کنن میدن، از 650 میلیون یورو که بیشتر نیست!


دو ماه و هشت روز بعد

-           الو...

-           جانم بفرمایید!

-           آقای (...)؟

-           بله خودم هستم.

-           پول خرد و خودروی شما آماده‌س، تشریف بیارید تحویل بگیرید.

-           چشم... حتما... خدا خیرت بده... خدا بچه‌هات رو واسه‌ت نگه داره...

 

سی و هفت دقیقه بعد

-           سلام آقا... زنگ زده بودید بیام خودرو و پول خوردم رو تحویل بگیرم.

-           بله... این 7542 ریال شما.

-           ... ماشین رو نمیدید؟

-           عرض کنم در طی این تقریبا شش ماهی که از ثبت نام شما گذشته، قیمت جدید برای خودرو ها اعلام شده. طبق قرارداد هم قیمت نهایی خودرو قیمت زمان تحویله، شما باید تفاوت قیمت رو پرداخت کنید.

-           باشه... چشم... چقدر باید بدم؟

-           2748512 ریال! فقط حتماً پول خرد لطف کنید!!!

 

چهار ماه بعد

-           آقا... جون مادرت ماشین من رو بده... یه عمر غلامیت رو میکنم... پات رو میبوسم... ماشین من رو بده برم... تو این مدت مرگ موش خریده بودم، دو برابر شده بود!

-           آقا جان دست من که نیست... به من چه که ته جیب مسئولان بانک مرکزی دو ریال پیدا نمیشه؟!

-           شما بزرگتر من... سرور من... من نفهم... شما بگو من باید چی کار کنم؟

-           راستش... چی بگم آخه... اوومممم... باشه. بیا این برگه رو بگیر برو انبار ماشینت رو بگیر...

-           آقا بذار پات رو ببوسم... بذار ببوسم..

-           ... پاشو آقاجون... انقدر بوسیدن روماتیسم گرفتم بخدا... اه...

 

هشت دقیقه بعد

-           آقا سلام... فدات بشم... گفتن بیام از شما ماشینم رو تحویل بگیرم.

-           بده من ببینم برگه‌ت رو.

-           این که درسته... اینم حله... باشه... با من بیا.... شما هم مشکل پول خرد داشتی؟

-           آره فدات شم... یه ساله...

-           بیا اینم ماشینت... فقط یه لحظه صیر کن.... قرچچچچچ!

-           عه... چی کار کردی مرد حسابی... چرا راهنما رو کندی؟

-           6248 ریال بدهکار بودی... بجاش شرکت یه راهنما ازت میگیره... ناراحتی برو وایسا پول خرد که اومد، بیا ماشین سالم بردار!

-           نه فدای شما... دستت هم درد نکنه... ما رفتیم!

  • م.ر سیخونکچی

در کمال عدالتِ ورزشی - پاداشی!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۵۶ ق.ظ | ۵ نظر

شرح یکی از جلسات «کمیته تقسیم پاداش و جوایز ورزشی»


اینکه چنین چیزی در دستگاه ورزش کشور وجود دارد یا نه نمی‌‌دانم. اما اگر «کمیته تقسیم پاداش و جوایز ورزشی» وجود خارجی داشته باشد، احتمالاً شرح حداقل یکی از جلسات آن اینچنین خواهد بود:

 

رییس کمیته: آقای منشی لطفاً دستور جلسه امروز رو قرائت کنید.

منشی جلسه: بله قربان... عرض کنم که تعیین پاداش بازیکنان و کادر تیم ملی فوتبال اولین دستور این جلسه است.

عضو یک: با اینکه تیم ملی از جام جهانی با یک امتیاز حذف شد اما فکر میکنم نمایش قابل قبولی داشتیم، باید به شکل ارزنده‌ای از بازیکنان تقدیر بشه.

عضو شماره دو: بله... مخصوصا که چیزی هم از ارزشهای ما کم نشد!

رییس کمیته: بله، دوستان پیشنهادهاشون رو بدن.

منشی جلسه: پیشنهاد اول رو کی میده؟

عضو شماره دو: من میگم به هر کدام از بازیکنان یه پورشه بدیم!

عضو شماره سه: نه بابا... ماشین گرون قیمت دیگه خز شده، پارسال دیگه تو لیگ برتر هم بصورت اشانتیون قرارداد ماشین دادن!

عضو شماره یک: درسته، باید شأن کمیته رو حفظ کنیم!

عضو شماره دو: آپارتمان چطوره، یه آپارتمان تو کیش مثلا؟

رییس کمیته: این بهتر شد.

عضو شماره سه: من موافقم اما فکر میکنم کمه... دوستان توجه داشته باشن که چیزی از ارزشهای ما کم نشده!

عضو شماره یک: یه ویلا تو شمال هم بدیم!

رییس کمیته: موافقم.

منشی جلسه: همه موافقید؟

همه اعضا: موافقیم.

منشی جلسه: آقای رییس، نماینده‌های سه چهارتا شرکت خودروسازی هم اومدن پشت در عاجزانه التماس میکنن که یه ماشین هم از طرف اونا بدیم!

عضو شماره یک: من مخالفم... این ماشینای در پیت در شان ما و فوتبالیستهای عزیزمون نیست، حتی در این حد که بخوایم بهش فکر کنیم.

عضو شماره دو: بله... اونم درست وقتی که چیزی از ارزشهای ما کم نشده!

عضو شماره سه: میگم بیاید بعنوان اشانتیون برای بچه‌های فوتبالیستها، قبول کنیم!

رییس کمیته: این خوبه... بگید برای بچه‌های زیر 5 سال فوتبالیستها قبول میکنیم.

منشی جلسه: بله.. بهشون میگم.

عضو شماره سه: من میگم از یکی از بچه‌ها هم بصورت ویژه تقدیر کنیم. یکی از بچه‌ها سه تا سانتر خوب داشت.

رییس کمیته: خوبه... سانتری ده میلیون تومن، سی میلیون تومن بدید بهش.

عضو شماره دو: دو سه تا از بچه‌ها هم چند بار جلوی شوت‌ها جاخالی نداد که حسابی باارزش بود!

رییس جلسه: به اونا هم بابت هر جاخالی ندادن، 5 میلیون بدید!

منشی جلسه: دستور جلسه بعدی تعیین پاداش برای تیم ملی والیبال هست که در لیگ جهانی خوش درخشیده.

عضو شماره یک: آقا این چه طرز دستور جلسه خوندنه؟ چرا جانبداری میکنید؟ خوش درخشیدن یعنی چی؟!

عضو شماره دو: بله... مخصوصاً که هنوز چیزی هم به ارزشهای ما افزوده نشده، کو تا قهرمان جهان بشن!

منشی جلسه: من متن توی برگه رو خوندم، تقصیری ندارم!

عضو شماره سه: میگم حالا می‌خواید یه چیزی بدیم بهشون؟!

رییس کمیته: آره... حالا چی بدیم؟

عضو شماره سه: من میگم به هر کدومشون نفری یه پراید بدیم!

عضو شماره دو: چیه خبره آقا... حالا برزیل رو بردن فکر کردن چه خبره؟!

رییس کمیته: حالا بحث نکنید دوستان... یه چیزی بدید بریم سراغ بقیه تیم ها.

عضو شماره یک: حواله خرید قسطی پراید به نظر من مناسبه!

عضو شماره دو: با اینکه فکر میکنم زیاده اما حرفی ندارم!

رییس کمیته: تصویب شد.

منشی جلسه: دستور بعدی، قهرمانی تیم فوتبال ساحلی در مسابقات بین قاره‌ای هستش.

عضو شماره دو: کسی خبری از تاثیر این برد بر ارزشها نداره؟!

عضو شماره یک: من میگم به هر کدوم یه دست کتونی آدیداس اصل بدیم!

منشی جلسه: جسارته من دخالت میکنم ها... اما فوتبال ساحلی رو پابرهنه بازی میکنن!

عضو شماره سه: پس همون کتونی هم لازم نیست!

عضو شماره یک: هیچی که نمیشه... یه کرم ضد آفتاب بدیم... تو ساحل معمولا آفتابه، ما که میریم دریا همیشه میسوزیم!

رییس کمیته: تصویب شد.

منشی جلسه: تیم ملی دوچرخه سواری هم موفقیتهای خوبی داشته.

رییس کمیتع: چون وقت نیست من یه پیشنهادی میدم دوستان تصویب کنن بریم پی کارمون.

همه اعضا: بفرمایید.

رییس کمیته: به هر کدوم کارت یکساله مترو بدیم انقدر با دوچرخه اینور و اونور نرن!

منشی جلسه: تصویب شد. دیگه بحثی نیست. فقط تو خبرها اومده بود که یکی از قهرمانان ملی مون به فلافل فروشی افتاده و با چرخ دستی فلافل میفروشه، به اون هم یه چیزی بدیم انقدر مجبور نباشه سرپا وایسه.

رییس کمیته: جدی میگی؟ یعنی سرپا وای میسه پای چرخ، فلافل میفروشه؟

منشی جلسه: بله قربان.

رییس کمیته: این قابل قبول نیست... یه قهرمان ملی صبح تا شب سرپا وایسه فلافل بفروشه؟ پس ما چی کاره ایم؟

همه اعضا: نچ نچ نچ... آخ آخ آخ...

رییس کمیته: آقای منشی.. بنویسید بدون نوبت و با الویت، به ایشون یه صندلی مرغوب بدن که دیگه وای نسته! بتونه بصورت نشسته فلافل بفروشه!

  • م.ر سیخونکچی

ربا وارد نشود!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۸ ق.ظ | ۴ نظر

آقای سیف، رییس بانک مرکزی درباره ربوی بودن برخی وامهای بانکها و حرام بودن دیرکردی که بانکها از مردم میگیرند گفته: «این مسئله فقط با انجام وظیفه بانک مرکزی حل شدنی نیست و باید مشتریان نظام بانکی نیز عزم لازم را داشته باشند که ربا وارد کسب و کار ایشان نشود

در همین راستا چند توصیه به مردم برای اینکه ربا وارد زندگی‌شان نشود ذکر می‌کنیم:

1. اگرهنگام وام گرفتن از بانک دیدید ربا دارد وارد زندگی‌تان میشود، خیلی قاطع جلویش بایستید و بگویید: وارد نشو، ربای بد!

2. یواشک ی و بصورت ناشناس از بانکها وام بگیرد تا ربا متوجه نشده و یهو خودش را وارد زندگی‌تان نکند.

3. اگر موقع پرداخت دیرکرد به بانکها احساس کردید که خدای نکره دارد ربا وارد زندگی کارمند بانک می‌شود. سریع بروید بیرون و دیرکرد را از طریق دستگاه خود پرداز پرداخت کنید تا ربا وارد زندگی او شود. او هم که یک تکه آهن است و طبیعتا سوال و جوابی در قیامت نخواهد داشت! خیالتان تخت!

4. اصلاً چرا شما می‌گذارید وامتان دیر شود تا دیرکرد به آن تعلق بگیرد؟ شما اهمال میکنید آنوقت این رییس بانک مرکزی بیچاره باید بیاید اینطور توجیه کند و از این حرفها بزند! خب وامتان را سر وقت بدهید تا این بنده خدا هم مجبور نشود از این حرفهای جالب بزند دیگر!

  • م.ر سیخونکچی

واردات انبه، آناناس و نارگیل آزاد شد!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۴ ق.ظ | ۰ نظر

ایسنا: 
مدیر کل بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرد: واردات میوه‌های گرمسیری از جمله انبه، نارگیل و آناناس که تا پیش از این علیرغم ممنوعیت واردات، در بازار داخلی وجود داشت با تعرفه‌های مشخص آزاد شد.


  • م.ر سیخونکچی

تعویق گرانی کالا!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

گلریزان برای رقص لزگی!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ | ۱۰ نظر

همزمان با اینکه چند میلیون ایرانی از دریافت یارانه 45 هزار تومانی انصراف دادند تا دولت با تمام قدرت به مردم خدمت کند، همسر رییس جمهور همراه با سایر زنان کابینه در کاخ سعدآباد جمع شدند و به تماشای رقص لزگی پرداختند!

از آنجا که برخی فکر می‌کردند این چیزها با بعضی‌چیزهای دیگر تناقض دارد، مسئولان امر را در جریان این تناقض گذاشتند. مسئولان امر هم در حالی که با شدت هرچه تمام‌تر سر خود را تکان می‌دادند اعلام کردند که به زودی مراسمی برای رفع این تناقض برگزار خواهند کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش از آن جلسه است.

تا گردن مسئولان امر بیش از این درد نگرفته برویم و شرح ماجرا را بخوانیم!

*

مسئول امر: خب آقایان و خانم‌ها. ما اینجا جمع شدیم تا یک تناقض را برطرف کنیم. تناقض اینجاست که در شرایطی که دولت برای خیلی از کارهای مهم خود بودجه کافی ندارد، برخی از مردم با پررویی تمام از خیر 45 هزار تومان نمی‌گذرند! آیا وقت آن نشده که دست به دست هم دهیم و این تناقض را برطرف کنیم؟

حضار: شده... شده...

مسئول امر: من از همراهی شما ممنونم. خب برای شروع از گوش آقای وزیر صنعت شروع میکنیم. به هزار نفر احتیاج داریم که از یارانه شون انصراف بدن تا وزیر محترم صنعت و تجارت بتونه بره خارج و گوش مبارک رو عمل کنه؟ کیا انصراف میدن؟

حضار: بابا ایشون که هزار میلیارد سرمایه داره، گیر این یه قرون دوزارها نیست!

مسئول امر: بله. اتفاقا من هم با این مورد شروع کردم تا بر همگان مبرهن شود که ما چشممون به پول مردم نیست و در این کار خیر، فقیر و غنی برامون فرق ندارن!

حضار: به به...

مسئول امر: خب... بله... دوستانی که دستشون رو بردن بالا بیان بیرون و برن پیش اون آقا تا اسمشون رو ثبت کنه و دکمه انصراف رو بزنه.

مورد بعدی، برای استخر و سونای ساختمان ریاست جمهوریه. طبق برآوردها هفت میلیارد ناقابل هزینه داره بازسازی اون ساختمون. یعنی اگر 153846 نفر انصراف بدن پولش جوره. البته بگم‌ها! یه خورده‌ای هم میمونه که خود دولت تقبل میکنه!

حضار: به به به این دولت که به فکر مردمه. تقبلش رو بخوریم!

مسئول امر: خب.. بله.. .خدا رو شکر که شما مردم انقدر فهیم هستید. بودجه جور شد.

مورد بعدی بودجه لازم برای میهمانی بانوان دولت در کاخ سعد آباد به صرف شام و شیرینی و رقص لزگی هست. همت کنید و چهار پنج هزار نفر دیگه هم انصراف بدید تا بودجه این مراسم هم جور بشه. آباریکلا... دست بجنبونید ببینم بابا!

حضار: به به... برای رقص لزگی انصراف ندیم، برای چی انصراف بدیم؟!

مسئول امر: قربون شما ملت فهیم برم من! خدا رو شکر بودجه این ضیافت هم جور شد!... البته... یه لحظه... بله... همین الان خبر دادن که یکی از حاضران در اون ضیافت می‌خواد به یکی از بانوان لزگی‌کار(!) شاباش بده اما کیف پولش رو جا گذاشته. 40 نفر دیگه هم به نیت شاباش رقص لزگی انصراف بدن تا این بنده خدا هم که انقدر تن و بدن رو تکون داده ناامید از این مهمونی نره! خیر ببنید، خدا هیچ وقت وسط رقص ناامیدتون نکنه! الهی هیچوقت پاتون وسط رقص پیچ نخوره! انصراف بده در راه خدا....

*

تناقضتون حل شد؟! برید انصراف بدید تا دوباره نیومدم تناقشتون رو برطرف کنم!

  • م.ر سیخونکچی

برنامه بعدی دولت برای تکریم ایرانیان در صف!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳ ق.ظ | ۱۰ نظر

دولت محترم تدبیر و امید در گام دوم تکریم ایرانیان توانست مردم را درست در روز ملی فناوری هسته‌ای بار دیگر در صفهای طویل بایستاند! گام قبلی دولت با ایجاد صفهای سبد کالا درست در دهه فجر(!) با موفقیت برداشته شده بود و مردم تکریم شده بودند. در همین زمینه گفتگو کردیم با «آقای کرامت اکرم» مسئول ستاد تکریم ایرانیان تا از برنامه‌های آتی دولت برای تکریم ایرانیان آگاه شویم.

 

سلام آقای اکرم، میدونم که سرتون حسابی شلوغه و سخت مشغول تکریم ایرانی‌ها هستید، به همین دلیل هم ممنونم که به ما وقت دادید. کمی از وضعیت فعلی روند تکریم بفرمایید.

آقای اکرم: خواهش می‌کنم. البته شما لطف دارید ولی ما با آنچه که در طرح سبد کالا به آن رسیدیم هنوز فاصله داریم! اما الحمدلله کار خوب شروع شده و خبرهایی که از شهرستان داریم اینه که صفها به اندازه کافی طویل هست. فقط در تهران روند تکریم کمی کند شده که اون هم بخاطر سرعت بالای اینترنته، که البته با وزارت ارتباطات هماهنگی شده و در اسرع وقت یک کشتی با لنگر آویزان از خلیج فارس عبور خواهد کرد!

خیلی هم خوب! بفرمایید که انتخاب روز ملی فناوری هسته‌ای برای شروع گام دوم تکریم ایرانیان چه بود؟

آقای اکرم: خب قطعاً در دولت تدبیر و امید هیچ کار بی‌حکمت نیست! بالاخره در سالهای گذشته در این روز همایشهایی برای گرامیداشت این روز ملی برگزار می‌شد که ما فکر کردیم وقتش شده که مردم جور دیگری تکریم شوند و یک چیزهایی از دماغشان در بیاید!

آمار دقیقی از میزان تکریم شدگان دارید؟

آقای اکرم: راستش فعلاً عمق تکریم برای ما مهمتر است تا این آمار و ارقام. دوره آمار و ارقام دروغ دادن گذشته است آقا!

بله... ببخشید! آیا ستاد تکریم برای آینده هم برنامه‌های دیگه‌ای داره یا مردم می‌تونن چند وقتی استراحت کنن؟

آقای اکرم: ببینید باتوجه به اینکه امسال سال جهاد اقتصادی و ایناست، استراحتی نخواهد بود و مردم باید خودشون رو برای تکریم‌های پیاپی آماده کنن!

بیچاره مردم!

آقای اکرم: چی فرمودین؟

هیچی! عرض کردم اگر امکانش هست برخی از برنامه‌هایی که در آینده برای تکریم مردم دارین رو شرح بدید.

آقای اکرم: بله، عرض کنم که نکته اول اینه که آنچیزی که بین همه این برنامه‌هخا مشترکه صفه! یعنی ما از هرچه بگذریم از صف نمی‌گذریم!

موفق باشید!

آقای اکرم: خواهش میکنم! اما برنامه‌های بعدی که داریم با توجه به مناسبت‌های پیش رو تنظیم شده. در اولین مناسبت که روز معلم هست، در نظر داریم معلم ها رو بجای دانش آموزان در صف صبحگاه نگه داریم.

بله اتفاقا معلم ها جزو اقشاری هستند که دائما تکریم می‌شوند!

آقای اکرم: بله خب، گفتیم اینبار یه جور تکریم کنن که دانش آموزان هم حالش را ببرند! برنامه بعدی همزمان با سالروز فتح خرمشهره که انشاالله قصد داریم همه مردم این شهر رو ببریم بیرون و بعد بگیم وایسن تو صف تا بتونن برگردن شهرشون!

فکر میکنم این برنامه چند روز طول بکشه!

آقای اکرم: بله، اتفاقا ما احتمال درگیری و جراحت و... رو هم دادیم که بدین منظور با رسانه‌های خارجی برای ارسال عکاس به تعداد کافی هماهنگی شده است!

پس مردم نگران نباشن، عکاس به تعداد کافی هست دیگه؟!

آقای اکرم: بله، نگران نباشن، همه تدابیر اندیشیده شده!

خب... خدا رو شکر. نگرانی مردم رفع شد. برنامه‌های بعدی چی؟

آقای اکرم: اجازه بدید فعلا چیزی نگم اما میتونم این وعده رو بدم که با توجه به فرارسیدن ماه مبارک رمضان برنامه‌ ویژه‌ای برای تهیه ارزاق مردم داریم که حتماً آنها را شگفت زده خواهد کرد! 

  • م.ر سیخونکچی

بنداز پایین دیگه بابا!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۰۰ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

اقرار بر نیازمندی

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ | ۰ نظر

سخت است ولی بخند بابا
عید است و موظفی بخندی
 
سرخ است همیشه رویت آری
سیلی خور همت بلندی
 
جز شکر خدا جواب نشنید
هر کس به تو گفت چند چندی
 
عمری ست عزیز و آبرومند
عمری ست بزرگ و سربلندی
 
شرمنده مباش اگرچه باید
اقرار کنی "نیازمند"ی
 
شرمنده کسی که خواست اینسان
شرمنده شوی و لب ببندی

  • م.ر سیخونکچی