موضوع انشاء: آخه چرا انقدر دوست دارید در آینده دکتر شوید؟!
- ۳ نظر
- ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۴
خود این سوال جای سوال داره؟ مگه مدیریت کردن هزینههای شب عید در این روزها کار سختی است؟ یعنی واقعاً در شرایطی که رییس جمهور فرموده تورم صفر شده است، کاری آسانتر از مدیریت کردن هزینهها در شب عید وجود دارد؟ یاللعجب از این مردم که حتی با تورم صفر هم نمیتوانند هزینههای شب عیدشان را مدیریت کنند! نکند انتظار دارند تورم منفی شوند و صبح به صبح بروند دم درِ بانک مرکزی و یه چیزی دستی از آقای سیف بگیرند، تا بتوانند هزینههای شب عیدشان را مدیریت کنند؟ خب وقتی با تورم صفر هم از این کار عاجزید بفهمید که مشکل از شماست دیگه؟ ای بابا...
یکی از دوستان میگفت و خوب هم میگفت. گفت این کارگزارانیها بچههای اولشون که به سن سربازی رسید، بحث خرید سربازی رو راه انداختن. الان هم که بچه های دومشون ده سال از سربازیشون گذشته بحث خرید غیبت سربازی رو! با این حساب از همین الان میشه فهمید که احتمالا چند سال دیگه، یهویی مجلس طرح رایگان شدن مهدکودک ها، و بعدتر رایگان شدن خانه سالمندان رو تصویب خواهد کرد.
این کارگزارانیها کی تموم میشن راحت شیم؟!
آدم اشک در چشمانش حلقه میزند. در همین روزهایی که ما مشغول خرید شب عید هستیم و با توجه به خبر رییس جمهور درباره «صفر» شدن تورم در بهمن ماه، داریم چشم بازار را در میآوریم و وانت وانت آجیل و لباس و میوه و گوشت و... میخریم و میبریم منزل، نمایندگان ما در خانه ملت شب و روز ندارند. بزرگترین دغدغه ذهنی ما این روزها این است که اینهمه خرید شب عید را که با توجه به تورم «صفر» خریدهایم کجا جا بدهیم، اما نمایندگان مجلس دارند با دوراندیشی به افقهای دوردست اقتصاد کشور چشم میدوزند و با دقتی عجیب دارند بودجه سال بعد را تصویب میکنند. بعد هم چیزهایی تصویب میکنند که آدم میخواهد همین الان دربست بگیرد و برود بهارستان و جلوی مجلس از خوشحالی در پوست خودش نگنجد!
یک عضو کمسیون اجتماعی مجلس گفته حداقل حقوق کارگران برای اینکه معیشتشون تامین بشه باید یک میلیون و 631 هزار تومان باشه. در خبر است که یک کارگر بعد از شنیدن این حرف، بعد از تقدیر و تشکر از ماشین حساب دقیق این نماینده محلس، گفته حالا هزار تومن که چیزی نیست، شما همون یک میلیون و 630 هزار تومان رو بدید، فوقش ما به زن و بچهمون میگیم ماهی یه موز کمتر بخورن!
با این اخباری که درباره حکم جناب آقازاده به گوش میرسه
میخوام برم هرچی از چاپ اول آقازاده عزیز مونده رو بخرم، بعد چاپ دومش رو با این اسم بدم بیرون:
گه خوردم آقازاده عزیز!
از من میشنوید شما هم یه جوری ابراز پشیمونی کنید از این همه سال زر زر زیادی که کردیم!
در این مطلب استاد «باسواد» به سوالات برخی مخاطبین پاسخ داده و مشاورههای خود را در اختیار آنها قرار دادهاند. شما هم حسابی دقیق بخوانید شاید بکارتان آمد:
سوال: سلام خدمت استاد باسواد عزیز. بنده پسری هستم 12 ساله که از همین الان استرس سربازی دارم و از خواب و خوراک افتادم. حتی درسم هم ضعیف شده. شما چه راهکاری برای فرار از این موقعیت پیشنهاد میدهید؟
پاسخ: من در ابتدا دوراندیشی شما فرزندم را بهتان تبریک میگویم. بعد هم عرض کنم که اتفاقاً ضعیف شدن درس گام ابتدایی است که خود بخود برداشتهاید. چرا که یکی از راههای پیش روی شما برای فرار از سربازی فوتبالیست شدن است! و همانطور که مستحضرید برای فوتبالیست شدن خیلی نیازی به درس نیست. پس بر شما باد رها کردن درس و مشق و رهسپار مدارس فوتبال شدن. امیدوارم به زودی زود در مستطیل سبز ببینمتان!
سوال: سلام آقای باسواد! من هشت سالمه؛ اسمم هم آزیتاس. راستش من میخواستم تو ماه جاری برای هشتمین بار پول تو جیبیم رو ببرم بالا اما بابام قبول نمیکنه. شما راهی بلدید که بتونم بابام رو راضی کنم؟ مرسی.
پاسخ: سلام دختر گلم. البته من بگم که واقعا هشت بار افزایش قیمت در یک ماه زیاده ها و احتمالاً همین افزایشهای پی در پی باعث شده پدر شما از نظر روانی آمادگی پذیرش این امر رو نداشته باشه. به همین دلیل پیشنهاد میکنم با تغییر واژه ها ایشون رو از نظر روانی آماده پذیرش این واقعیت کنید. پیشنهادم هم بصورت خاص اینه که از واژه «اصلاح قیمت» بجای «افزایش قیمت» استفاده کنید. این کار پیش از این در ابعادی وسیعتر جواب داده و حتماً برای جیب بابای شما هم جواب میدهد!
سوال: سلام خدمت استاد بزرگوار جناب باسواد عزیز. بنده آقایی هستم 52 ساله یا چیزی در همین مایه ها! راستش من بعد از یک عمر زندگی شرافتمندانه که در کار واردات بودم، بخاطر نوسانات نرخ ارز بیکار شدم. من را راهنمایی کنید چه کنم، که شرمنده زن و بچه نشوم. خدا خیرتان بدهد.
پاسخ: علیک سلام. عارضم که در واقع راهکار من جوری است که شما کاری نباید بکنید. این همسر محترمه شما هستند که اگر تغییر شغل داده و به حوزه محیط زیست تغییر شغل دهند مشکلات شما هم خود بخود حل خواهد شد. مطمئن باشید همچین که ایشان دو بار برای آلودگی هوا دل بسوزانند سه سوته نان شما میرود در روغن و دوباره به اصلیترین وارد کننده کشور تبدیل میشوید. شک نکیند!
سوال: آقا باسواد جون سلام عرض شد! راستیاتش ما شوفریم، مسافرکشی میکنیم. یعنی از تو ماشین نون زن و بچهمون رو در میاریم. حالا رفتیم ماشین رو اوراق کردیم و پول ریختیم واسه ماشین نو، اما هی امروز و فردا میکنن و چند ماهه ماشین رو نمیدن. تازه میگن قیمت ماشین رفته بالا باید مابه التفاوتش رو هم بسلفید! شما بفرما ما چه خاکی به سرمون بریزیم آخه؟! فکر و خیال پدرمون رو درآورد.
پاسخ: خدمت شما عرض ادب و احترام دارم. اولا عرض کنم که همه این بدبختیها از دولت قبل مونده. در این شک نکنید! دوم اینکه همانطور که میدونید ساختمان تحریم ها ترک برداشته و بزودی فرو میریزه بالکل! اونوقت دیگه واردات ماشین و قطعات برمیگرده به حالت عادی و شما هم ماشینت رو تحویل میگیری. اما تا اون موقع پیشنهاد میدم برای اینکه فکر و خیال نکنید و اعصابتون راحت باشه، روزی سه نوبت صحبتهای مسئولان شورای رقابت رو بشنوید! قولهایی که این افراد برای مسائلی مثل قیمت گذاری ماشین و... میدن برای تمدد اعصاب خیلی خوبه. آره عزیزم!
برخی مقامات دولتی اعلام کردن که مرغ های تولید داخل خیلی بیش از حد مجاز سرب دارن!
جدای از اینکه مرغ چطوری میتونه سرب داشته باشه، فکر کنم مثل قضیه بنزین، همسر یکی از مقامات زده تو کار واردات مرغ، حالا هم دارن زمینه رو برای وارداتش باز میکنن! بابا یکی به اینا بگه اون بنزین بود که گفتین خیلی سرب داره و رفتین وارد کردین، دیگه هرچی خواستین وارد کنین که نگین داخلیش سرب داره. ضایعس بخدا!