طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۴۲ مطلب با موضوع «آقازاده‌ها» ثبت شده است

کف گرگی!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ق.ظ | ۱ نظر

اون موقع که علی مطهری به یه نماینده از پشت تریبون مجلس گفت پفیوز، بهش گفتن این چه حرفی بود زدی؟ گفت معنی پفیوز رو نمیدونستم!

حالا هم که به یه نماینده دیگه کف گرگی زده بعید نیست بیاد بگه نمیدونستم گرگ حیوون وحشی‌ای ایه، فکر کردم یه گونه قناری نادره که نیمه های شب از خونه‌اش میاد بیرون و سوت بلبلی میزنه!

  • م.ر سیخونکچی

زنگ انشاء: نظرتان را درباره فتنه 88 بنویسید!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۳۲ ب.ظ | ۵ نظر

به نام خدا

راستش من خودم درباره فتنه نظری ندارم چون خیلی سنم کم هست و فقط یادم هست که مادرم یک روز که خیلی عصبانی بود به یک تعداد آدمی که آمده بودند و هیئت آتیش زده بودند گفت «بی‌شرف!» اما پدرم خیلی نظر دارد. پدر من یک آدم خیلی معمولی است. صبح‌ها بلند می‌شود می‌رود سر کار و شبها برمی‌گردد خانه. پدرم البته خیلی درباره فتنه نظر نمی‌دهد چون می‌گوید نظراتش با بقیه فرق دارد و می‌ترسد مردم به او مثل علی مطهری که نظراتش با همه فرق دارد نگاه کنند. پدرم می‌گوید آدم نظر نداشته باشد بهتر از این است که مردم فکر کنند او هم مثل علی مطهری فکر می‌کند. من علی مطهری را نمی‌شناسم اما مثل اینکه آدم خیلی فرق داری است! پدرم می‌گوید صدا و سیما باید کاری کند که مردم بتوانند بین آدمهایی که با هم فرق دارند فرق بگذارند.

اما یکبار که پدرم مطمئن بود کسی آنجا نیست که فکر کند او هم مثل علی مطهری است و می‌خواهد مثل او فرق دار بازی در بیاورد، نظراتش درباره فتنه را گفت. پدرم می‌گفت فتنه خیلی هم خوب بود. پدرم می‌گفت اگر هر دو سه سال یکبار فتنه ایجاد شود برای همه خوب است. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد بعضی‌ها برای یکبار هم شده در طول عمرشان «الله اکبر» بگویند. پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود ممکن بود بعضی‌ها در تمام عمرشان یکبار هم که شده به نماز جمعه هم نروند. پدرم البته می‌گفت باید تا فتنه بعدی به فتنه‌گرها یاد داد که نماز با کفش درست نیست و نباید بصورت قاطی و زن و مرد درهم نماز جمعه خواند. پدرم تا این را گفت مادرم لبش را گاز گرفت و به خواهرم گفت برود زیر غذا را کم کند!

پدرم می‌گفت اگر فتنه نبود بعضی آقازاده‌ها از سوء تغذیه می‌مردند و خدا را شکر فتنه باعث شد که بروند وسط شلوغ پلوغی‌ها دو سه تا ساندویچ بخورند و کمی ته دلشان را بگیرد وگرنه می‌آمدند ما را هم می‌خوردند! پدرم می‌گفت اصلاً اگر فتنه نشده بود که یک خانم محترمی نمی‌توانست داد بزند مردم بریزند توی خیابان و ممکن بود مردم فکر کنند لال است خدای نکرده. تا پدرم این را گفت خواهرم گفت کل دنیا هم فکر کنند آدم لال است بهتر است از اینکه از این جور حرفها بزند. مادرم گفت اینکه از علی مطهری بودن هم بدتر است. پدرم دست کشید به سرم و سرش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت تازه فتنه باعث شده است یک آقازاده‌ای سه سال برود انگلستان و برای خودش سرکشی کند. من گفتم خوش به حالش، این بابک آقازاده که توی کلاس کنار من می‌نشیند انقدر بدبخت است که خوراکی ندارد بیاورد مدرسه آنوقت فامیلشان می‌رود انگلیس خوش می‌گذراند. تا این را گفت پدرم کوبید تو سرم که آن آقازاده با این آقازاده فرق دارد بچه، یک وقت بهش نگویی که آن آقازاده فامیلشان است که ناراحت می‌شود. من که داشتم سرم را می‌مالیدم گفتم یعنی آدم اگر آن آقازاده فامیلش باشد از اینکه مردم فکر کنند مثل علی مطهری فرق دارد هم بدتر است؟ پدرم دوباره دست کشید روی سرم و کله‌اش را از بالا به پایین تکان داد.

پدرم می‌گفت فتنه انقدر خوب بود که باعث شد یک نفر آدم گنده توی روز روشن برود توی مجلس ختم یک آدم زنده شرکت کند و در امور مربوط به مجالس ترحیم نو آوری ایجاد شود. پدرم می‌گفت فتنه باعث شد تا یک زنی که شوهرش می‌گفت روشنفکرترین زن ایران است نظریه داماد لرستان را بدهد و بقیه روشنفکرها هم چیزی درباره آن نگویند، تا مردم بفهمند روشنفکرها همچین پخی هم نیستند برای خودشان و پایش بیفتد دری وری‌هایی می‌گویند که آدم شاخ در می‌آورد!

پدرم می‌خواست هنوز هم فواید فتنه را بگوید که یک نفر در زد و آمد داخل و پدرم هم که می‌ترسید بخاطر نظرات فرق دارش فکر کند او هم شبیه علی مطهری فکر می‌کند، دیگر نظراتش را نگفت.

 

 

 

  • م.ر سیخونکچی

سلام گودرز، سلام شقایق!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ب.ظ | ۱ نظر

علی مطهری در نطق امروز خود در مجلس بطور همزمان درباره برداشت 4.1 میلیارد دلاری دولت از صندوق ذخیره ارزی، حصر سران فتنه، لزوم رعایت انضباط توسط موتور سوارها، ساپورت پوشیدن خانمها، جشنواره فیلم عمار، حرکت خودروها بین خطوط، اعطای مجوز به شرکت هوایی صهیونیستی اوکراین اینترنشنال، بدون اینکه کف کند توضیح، تذکر، هشدار و... داد. خستنه نباشند!

  • م.ر سیخونکچی

فوتبالیستها قانون مینویسند!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ | ۰ نظر

فوتبالیستهایی که بصورت کاملا شرافتمندانه رشوه داده و کارت معافیت سربازی کسب کرده بودند با عفو و مرحمت همراه شده و اجازه بازی در تیم ملی را پیدا کردند. از آنطرف همزمان با این اتفاق ها و البته کاملاً تصادفی، بحث طرح ایجاد امکان خرید خدمت سربازی برای غائبان هم جدی شده است. از آنجا که اینها کاملا اتفاقی است پیشنهاد می‌شود تا در صورت بروز مشکلاتی دیگر برای قشر مستضعف فوتبالیستها، قوانین دیگری هم مانند آنچه در ادامه می‌آید وضع شود:

*حذف چراغ قرمز از چهارراه‌ها: اگر یک روز یک فوتبالیست لباسی پوشیده بود که رنگ آن با رنگ قرمز ست نبود!
*تغییر و جابجایی سازمان نظام پزشکی با فروشگاه‌های هایپر استار: اگر روزی یک فوتبالیست می‌خواست برود هایپر استار خرید ولی راهش دور بود و در عوض یک شعبه از سازمان نظام پزشکی به خانه او نزدیکتر بود! اینطوری آن فوتبالیست کمتر راه می‌رود دیگر!
*حذف درس ریاضی 2 و جبر و احتمال از دبیرستان و جایگزینی آنها با ورزش و نقاشی: اگر یک روز یک فوتبالیستی که نقاشی اش خوب است ریاضی و جبر و احتمال را تجدید شد.
*اجرای سریع و بی‌قید و شرط حذف 8 صفر از پول ملی: اگر یک روز حساب و کتاب یک فوتبالیست ضعیف بود و احیاناً برای شمردن صفرهای رقم قراردادش دچار مشکل می‌شد!
*ممنوعیت ورود هرگونه وسیله تصویربرداری به ورزشگاه‌‌ها: اگر دو فوتبالیت خدای نکرده یک روز اصرار داشتند که نوع خاصی از خوشحالی را پس از به ثمر رساندن گل انجام دهند.
  • م.ر سیخونکچی

اینهمه نجابت یکجا دیده بودید؟!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ | ۱ نظر

معاون اداری مالی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در گفتگو با خودشان (یعنی سایت جماران!) فرموده‌اند که: «دلیل طولانی شدن عملیات ساختمانی مرقد امام، نجابت یاران صدیق امام است». منظور ایشان این بوده است که ما نجیب هستیم و خیلی به دولتها فشار نیاورده ایم که به ما بودجه بدهید. اتفاقا در راستای نجابت این افراد همین چند وقت پیش مشخص شد که این موسسه در لایحه بودجه 94، قریب 52 میلیارد تومان (حالا شما فکر کن یک میلیارد ناقابل کمتر یا بیشتر!) بودجه دارد و دو تا سایتش 5 میلیارد بودجه دارند، و حتی انقدر نجابتشان زیاد است که دو برابر نهاد کتابخانه‌های کشور که کارش رسماً ترویج کتابخوانی است، برای ترویج کتابخوانی بودجه دارند(4 میلیارد تومان ناقابل)! یعنی هرچقدر از نجابت این افراد بگم کم گفته ام!

حالا با توجه به این همه نجابت که در بالا ذکر شد، به نظر شما کدام گزینه درست است:

1) نانجیب بودن کتابخوان‌ها!

2) نانجیب شدن پول‌ها که هرچقدر خرج میکنی جواب نمیدهد!

3) نجیب بودن هزینه‌ها!

4) کلاً نانجیب بودن یا چی؟!



  • م.ر سیخونکچی

طوفان 9 دی

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۵ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

شرایط خرید خدمت سربازی

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

بعد از بنزین پتروشیمی، آفتابه‌های تولید داخل هم سرطان زاست!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ | ۷ نظر

 یا

نمونه یک زن و شوهر همراه را در زیر ببنید!

 در خبرها آمده بود که همسر یکی از مدیرانی که خیلی برای آلودگی هوا دل می‌سوزاند و تقصیر این آلودگی را گردن بنزین تولید داخل می‌اندازد، وارد کننده بنزین است. به نظر شما اینها به هم ربط دارد؟ حاشا و کلا! اما در همان راستا:


 

- مرد ول کن این فوتبال رو... بزن اونور ببینیم این هواشناسی چی میگه... بارونی، بادی، چیزی میاد یا نه؟

- حالا گیرم بیاد... دو روز هوا خوب میشه و دوباره همونه که هست دیگه... آخه آدم عاقل دلش رو به باد خوش میکنه؟!

- اصلاً تقصیر منه که خودم رو بخاطر تو به آب و آتیش زدم... اینم دستمزدم... بشکنه این دست...

- حالا ناراحت نشو... بزار نیمه اول تموم بشه، میزنم...

- میگم اصلاً تو چرا یه کاری نمی‌کنی... مرد که نباید از صبح تا شب بشینه تو خونه! حالا باد چرا نمیاد؟!

- چی کار کنم؟ واردات بنزین که گندش دراومد... من که روم نمیشه دیگه برم بنزین وارد کنم.

- راستش منم دیگه روم نمیشه بگم بنزین وارداتی بهتر از بنزین پتروشیمیه... پاک آبرومون رفت... ولی این دلیل نمیشه لم بدی تو خونه، ناسلامتی مردی تو! من از صبح تا شب با دل سوزوندن برای سلامتی مردم و منقرض نشدن حیوانات و دریاچه ارومیه پول در میارم، اونوقت تو اصلاً انگار نه انگار که تو این زندگی وظیفه‌ای داری.

- تو بگو چی کار کنم؟

- من چه میدونم... من تو کار خودمم موندم مرد! ...چرا باد نمیاد هوا صاف بشه؟!

- میگم... میگم...

- همه بگم بگم میکنن، تو میگم میگم میکنی! بگو دیگه.

- اگر یه کاری میکردی از این فلاکت در می‌اومدیم.

- چی کار؟ بگو دیگه جونم به لبم رسید... پس باد کی میاد؟!

- میگم میشه از فردا بگی آفتابه‌های تولید داخل مشکل داره و سرطان زاست؟

- وا! خدا مرگم بده! مگه آفتابه هم سرطان زا میشه مرد؟ خجالت بکش!

- چرا نمیشه... تو کاری به این کارها نداشته باش. فردا برو یه مصاحبه کن بگو آفتابه‌های تولید داخل سرطان زاست و اصلا تحقیقات ثابت کرده که بالا رفتن میزان سرطان بخاطر اینه که مردم تو دستشویی‌هاشون آفتابه تولید داخل استفاده می‌کنن...

- که چی بشه؟

- راستش دیروز با یه تاجر بلاروسی آشنا شدم، تو کار آفتابه استوکه... گفته میتونه آفتابه‌های استوک اروپا رو با یه بسته‌بندی جدید با یک چهارم قیمت بهم بده. من هم اونا رو میارم و بجای آفتابه‌ی نو میریزم تو بازار. فقط کافیه تو چندتا مصاحبه کنی و بازار آفتابه تولید داخل رو خراب کنی!

- آخه آفتابه که سرطان زا نمیشه... میان تحقیقات میکنن آبرومون میره ها!

- ای بابا... چقدر نفوس بد میزنی زن... تا اونا بیان تحقیقات کنن، من سه چهار تا کانتیر آفتابه قالب کردم به ملت...

- یعنی کارمون میگیره؟

- آره زن! نونمون میره تو آفتابه... یعنی نه... میره تو روغن! فقط کافیه تو یک کم برای سلامتی مردم دل بسوزونی!

- باشه... می‌سوزونم... ولی این باد چرا نمیاد؟!




پ.ن: این طنز برای پنجمین شماره هفته نامه بزنگاه نوشته و در آن منتشر شده است

  • م.ر سیخونکچی
  • م.ر سیخونکچی

از «آقازاده عزیز» رونمایی میشود

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ب.ظ | ۶ نظر

«آقازاده عزیز» گزیده‌ای از طنزهایی است که طی سالهای 87 تا 92 در نشریات و سایتهای مختلف نوشته‌ام. طنزهایی در موضوعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی ورزشی.

فردا دوشنبه مراسم رونمایی از آن برگزار خواهد شد و از یکی دو روز بعد روش تهیه پیامکی اش را در همینجا ذکر خواهم کرد.

انشاالله


  • م.ر سیخونکچی