طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۱۴۴ مطلب با موضوع «اعتدلال» ثبت شده است

سلام گودرز، سلام شقایق!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ب.ظ | ۱ نظر

علی مطهری در نطق امروز خود در مجلس بطور همزمان درباره برداشت 4.1 میلیارد دلاری دولت از صندوق ذخیره ارزی، حصر سران فتنه، لزوم رعایت انضباط توسط موتور سوارها، ساپورت پوشیدن خانمها، جشنواره فیلم عمار، حرکت خودروها بین خطوط، اعطای مجوز به شرکت هوایی صهیونیستی اوکراین اینترنشنال، بدون اینکه کف کند توضیح، تذکر، هشدار و... داد. خستنه نباشند!

  • م.ر سیخونکچی

اگر عادت کرده بودیم که در هر شرایط بدی، شرایط بدتر را تصور کنیم، آنوقت بجای نق زدن زبان به شکر باز می‌کردیم. مثلا همین الان که انقدر بخاطر روش سیاست خارجی دولت غرغر میکنیم بخاطر این است که شرایط بدتر را در نظر نمی‌گیریم. اگر کمی، فقط کمی به آنچه میتوانست سرمان بیاید و نیامده است فکر میکردیم آنوقت آقا جواد خان ظریف را میگذاشتیم روی سرمان و حلوا حلوا میکردیم!

میگویید مگر بدتر از این هم میشود؟ بله که می‌شود. فقط کافی‌ست به فهرست «سی ویژگی سیاست خارجی کارآمد» که استاد اعظم، فخر الروشنفکران، غایت الآکادمیون جناب سریع القلم منتشر کرده‌اند نگاهی بیاندازید تا ببینید اگر آقای ظریف و غیره میخواستند به تمامی طبق این فهرست عمل کنند الان چه وضعیتی داشتیم! برای مثال جناب سریع القلم نوشته که برای داشتن سیاست خارجی کارآمد «مسؤولین بعد از ساعت 5 بعداز ظهر، سیاست را تعطیل کرده و زندگی کنند» و یا اینکه «به حساسیت های کشورهای دیگر، حساس باشد تا آنها نیز حساسیت های او را رعایت کنند»!

در راستای همین مواردی که آقای سریع القلم فرموده‌اند، چند ویژگی‌ هم به ذهن ما رسید که در ادامه می‌خوانید. امید که با رعایت این موارد کلاً همه مشکلاتمان حل بشود برود پی کارش و حتی انشاالله خارجی‌ها در دور بعدی مذاکرات، هشت کیلو گوشت راسته گوسفندی بدهند آقای ظریف بیاورد بدهد مردم بخورند!

اما توصیه های ما:

1. در مذاکرات هیچوقت تهِ خیار را نخورید! چون تلخ است و ممکن است ناخودآگاه چهره‌تان را در هم بکشید و طرف غربی فکر کند از دست آنها ناراحت هستید و از شما دلخور شود!

2. اگر در مذاکرات به شما بستنی لیوانی دادند، درش را لیس نزنید!

3. اگر بستنی کیم دادند، بعد از خوردن بستنی، چوبش را در جیبتان بگذارید و بیاورید تا به اندازه یک عدد چوب بستنی هم که شده کشور را از واردات سالیانه چند میلیون چوب بستنی بی‌نیاز کنید. اینجوری مذاکراتتان به اندازه «یک قسط توافق ژنو بعلاوه یک چوب بستنی» برای کشور سود داشته است!

4. زیر کت و شلوار رسمی یک بیژامه راه راه و یک زیرپیراهنی رکابی بپوشید تا اگر مذاکرات بعد از ساعت 5 بعد از ظهر هم ادامه پیدا کرد، لباس رسمی را دربیاورید و با آن لباسها ادامه بدهید. چون اگر آقای سریع القلم متوجه شوند شما بعد از ساعت 5 زندگی نکرده و مشغول کار هستید، خدای نکرده دلخور میشوند!

5. صبح‌ها بجای نان بربری و پنیر لیقوان و کره گوسفندی و چای شیرین، نان تست و مربای کیوی و آب آناناس بخورید. در بالا رفتن کلاس دیپلماسی‌تان اثر دارد.

6. اگر کسی به مادرتان فحش داد آنطرف صورتتان را هم بیا... نه، اشتباه شد. بروید بند بعد!

7. بجای دستشویی ایرانی از دستشویی فرنگی استفاده کنید تا در همه ابعاد به یک دیپلمات کارکشته تبدیل شوید!

8. تا می‌توانید سیب زمینی بخورید!

9. غذا را بجای قاشق و چنگال با چاقو و چنگال بخورید. کلاس دارد. حتی اگر غذا آش هم بود این کار را انجام دهید. می‌دانم سخت است اما برای جبران 35 سال عقب ماندگی و افراط در دیپلماسی، کمی تفریط لازم است!

10. در همه مذاکرات یک عدد «روح توافقنامه» همراه خودتان ببرید تا هر بلایی سرتان آمد بیاندازید گردن او؛ هر بلایی!

 

  • م.ر سیخونکچی

چرا کسی نیوتن رو از قبر بیرون نمیکشه؟!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۴۸ ق.ظ | ۴ نظر

آمریکا جدیدا ایران رو دوباره تحریم کرده. البته ایران هم بیکار نمونده و خانم افخم سخنگوی وزارت خارجه در اقدامی تلافی جویانه گفته: « این تحریم‌ها را خلاف تعهدات آمریکا بر اساس توافقنامه موقت ژنو می‌دانیم... چنین حرکتی نقض صریح اصل حسن نیت است».

نمیدونم چرا یکی پیدا نمیشه بره نیوتن رو از قبر بکشه بیرون، صاف تو چشماش نگاه کنه و بگه: مردک! دیدی قانون سومت که میگفتی هر نیرویی را نیرویی است هم‌اندازه و در خلاف جهت آن، حرف مفت بود؛ دیدی؟!



  • م.ر سیخونکچی

سانتریفیوژها و سیبیل بابات با هم دارند می‌چرخند!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ق.ظ | ۴ نظر

البته پر واضح و مبرهن است که توافق ژنو یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ در برابر ایران اما چون ما یکسری آدم مریض هستیم(جدی عرض می‌کنم!) تصمیم گرفتیم چند راهکار را که بعد از توافق نهایی می‌تواند موجب شود تا تاسیسات هسته‌ای ما همچنان فعال باشد و سانتریفیوژها باز هم بچرخد ارائه کنیم:

 

موزه هسته‌ای

طرف کافی‌ست در کودکی سه بار پشت سر هم روپایی زده باشد تا بعد از مرگش خانه‌اش را موزه کنند و کِش زیرشلواری‌اش را بعنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت کنند! خداوکیلی سانتریفیوژها هرچقدر هم که چیزهای بیخودی باشند و بود و نبودشان در آینده ملت ایران تاثیری نداشته باشد(!) از کش تنبان که کمتر نیستند! یکی از راهکارها برای استفاده از تاسیسات هسته‌ای فردو و اراک و... بعد از توافق نهایی، تبدیل آنها به موزه است. شما آنها را موزه کنید، شرط می‌بندم همین 5+1ی های عزیزتر از جان حاضرند بیایند و از آنها بازدید کنند و حتی با اهدای یک دسته گل به مقام شامخ شهدای هستی ادای احترام هم بفرمایند. یعنی موزه یک همچین چیز خوبیست!

 

 

هتل هسته‌ای

حتما شما هم دیده‌اید که برمی‌دارند آثار باستانی را با دو تکه تخت و چهارتا صندلی و البته یک اینترنت 2 مگ، تجهیز می‌کنند و بعد بعنوان هتل، خلق الله را می‌چپانند آن تو! با این ابتکار هم آن آثار از پوسیدگی نجات پیدا می‌کنند و هم دستشان در جیب خودشان می‌رود و خرج تعمیر و نگهداری خودشان را در می‌آورند. حالا مگر رآکتور و سانتریفیوژهای ما چه چیزی از خانه فلان الدوله و باغ بیسار السلطنه کم دارند که نتوانند خرج خودشان را در بیاورند و هی چشمشان به دو زار ده شاهی مرحمتی 5+1 نباشد!

اگر این تاسیسات را تبدیل به هتل کنیم کلی طرفدار پیدا می‌کند. خداوکیلی کسی پیدا می‌شود که دوست نداشته باشد یک شب درون رآکتور بخوابد یا اینکه تا صبح یک سانتریفیوژ را بغل کند؟ آنهم سانتریفیوژی که یک زمانی برای خودش چند هزار دور در دقیقه می‌چرخیده!

 

متری چند؟

آخرین راه هم این است که کلید این تاسیسات را بدهیم دست بساز بفروش‌های محترم. آنها خودشان بهتر از همه می‌دانند چطور ظرف چهار ماه کل این تاسیسات را بکوبند و بجایش آپارتمان بکارند. هیچ کاری از دستمان بر نیاید، این که بر می‌آید. سانتریفیوژها را هم میگذاریم در انبار و به یک نفر می‌گوییم هفته‌ای یکبار برود بچرخاندشان که خدایی نکرده یک وقت از چرخش نیفتند؛ آخر می‌دانید که؟ بعضی‌ها کلا خیلی روی چرخیدن سانتریفیوژها و زندگی مردم و حتی «سیبیل بابات» حساسند! فقط کافیست بگویی دوچرخه!

  • م.ر سیخونکچی
یا
ظریف در نامه خود چه چیزی را افشا کرد؟!


محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با نوشتن نامه‌ای به کشورهای 5+1 اعلام کرد: «تعلق خاطر شدید به تحریم‌ها برای رسیدن به توافق جامع مانع ایجاد کرده است».
از قرار معلوم وزریر امور خارجه آمریکا تعلق خاطر شدیدی به تحریم‌ها دارند که ظریف بدین وسیله نسبت به این امر هشدار داده است. در ادامه مکالمه صورت گرفته میان جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و یک عدد تحریم را می‌خوانید:
کری: انقدر ناز نکن دیگه!
تحریم: ...
کری: نمی‌خوای حرفی بزنی؟ تو که میدونی من بدون تو هیچم! من بدون تو می‌میرم! مگه نمیدونی من چقدر بهت تعلق خاطر دارم جیگر؟!
تحریم: ...
کری: گریه می‌کنی؟ خدا من رو مرگ بده گریه کردن تو رو نبینم! نکن این کار رو با من هانی... اون اشکهات مثل پتک می‌خوره تو سر من...
تحریم: آره... اگر عاشقم بودی باهام این کارها رو نمی‌کردی؟
کری: من؟ من؟ مگه چی‌کار کردم؟ مگه کم گذاشتم؟ آوازه خاطرخواهی من همه جا پیچیده. حتی اون جواد ظریف هم این رو گفت و رسوامون کرد دیگه...
تحریم: آره جون خودت! خوب شد گفتی؛ اتفاقاً همون ظریف جونت هی میاد میگه تحریم‌ها ترک خورده، سازمان تحریم‌ها شکسته... من ترک خوردم؟ سازمان من شکسته؟ باشه دیگه...
کری: تو رو خدا گریه نکن دیگه... تو گریه می‌کنی منم گریه‌ام می‌گیره‌ها!
تحریم: برو بابا... همه‌ش حرف الکی... همه‌ش وعده و وعید... تو اگر یه ذره رو من غیرت داشتی جوابش رو می‌دادی...
کری: مگه ندادم... چند بار فحش دادم... چند بار این مادر مرده، وندی شرمن...به ایرانی‌ها فحش داد! چند بار من گفتم تحریمها سر جاشه... هرکی ندونه تو که میدونی تو همین یه سال چقدر تحریم‌ها رو زیاد کردیم. تازه اگر تحریمهای هسته‌ای هم برداشته بشه...
تحریم: چی...؟!
کری: بابا گفتم اگر! اگر برداشته بشه که برداشته نمیشه، تحریمهای حقوق بشری هست، زیست محیطی هست... تو که اینهمه فهم و کمالات داری که نباید انقدر زودباور باشی...
تحریم: نمی‌خوام...!
کری: بیا... بیا انقدر عشوه نریز عزیزم! واست یه چیز گرفتم که اگر ببینی خیلی خوشحال میشی...
تحریم: راست میگی... چی گرفتی برام؟
کری: بیا خودت بازش کن... یه بسته تحریم جدید به اضافه چهارتا فحش اضافه!

  • م.ر سیخونکچی

بعد از بنزین پتروشیمی، آفتابه‌های تولید داخل هم سرطان زاست!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ | ۷ نظر

 یا

نمونه یک زن و شوهر همراه را در زیر ببنید!

 در خبرها آمده بود که همسر یکی از مدیرانی که خیلی برای آلودگی هوا دل می‌سوزاند و تقصیر این آلودگی را گردن بنزین تولید داخل می‌اندازد، وارد کننده بنزین است. به نظر شما اینها به هم ربط دارد؟ حاشا و کلا! اما در همان راستا:


 

- مرد ول کن این فوتبال رو... بزن اونور ببینیم این هواشناسی چی میگه... بارونی، بادی، چیزی میاد یا نه؟

- حالا گیرم بیاد... دو روز هوا خوب میشه و دوباره همونه که هست دیگه... آخه آدم عاقل دلش رو به باد خوش میکنه؟!

- اصلاً تقصیر منه که خودم رو بخاطر تو به آب و آتیش زدم... اینم دستمزدم... بشکنه این دست...

- حالا ناراحت نشو... بزار نیمه اول تموم بشه، میزنم...

- میگم اصلاً تو چرا یه کاری نمی‌کنی... مرد که نباید از صبح تا شب بشینه تو خونه! حالا باد چرا نمیاد؟!

- چی کار کنم؟ واردات بنزین که گندش دراومد... من که روم نمیشه دیگه برم بنزین وارد کنم.

- راستش منم دیگه روم نمیشه بگم بنزین وارداتی بهتر از بنزین پتروشیمیه... پاک آبرومون رفت... ولی این دلیل نمیشه لم بدی تو خونه، ناسلامتی مردی تو! من از صبح تا شب با دل سوزوندن برای سلامتی مردم و منقرض نشدن حیوانات و دریاچه ارومیه پول در میارم، اونوقت تو اصلاً انگار نه انگار که تو این زندگی وظیفه‌ای داری.

- تو بگو چی کار کنم؟

- من چه میدونم... من تو کار خودمم موندم مرد! ...چرا باد نمیاد هوا صاف بشه؟!

- میگم... میگم...

- همه بگم بگم میکنن، تو میگم میگم میکنی! بگو دیگه.

- اگر یه کاری میکردی از این فلاکت در می‌اومدیم.

- چی کار؟ بگو دیگه جونم به لبم رسید... پس باد کی میاد؟!

- میگم میشه از فردا بگی آفتابه‌های تولید داخل مشکل داره و سرطان زاست؟

- وا! خدا مرگم بده! مگه آفتابه هم سرطان زا میشه مرد؟ خجالت بکش!

- چرا نمیشه... تو کاری به این کارها نداشته باش. فردا برو یه مصاحبه کن بگو آفتابه‌های تولید داخل سرطان زاست و اصلا تحقیقات ثابت کرده که بالا رفتن میزان سرطان بخاطر اینه که مردم تو دستشویی‌هاشون آفتابه تولید داخل استفاده می‌کنن...

- که چی بشه؟

- راستش دیروز با یه تاجر بلاروسی آشنا شدم، تو کار آفتابه استوکه... گفته میتونه آفتابه‌های استوک اروپا رو با یه بسته‌بندی جدید با یک چهارم قیمت بهم بده. من هم اونا رو میارم و بجای آفتابه‌ی نو میریزم تو بازار. فقط کافیه تو چندتا مصاحبه کنی و بازار آفتابه تولید داخل رو خراب کنی!

- آخه آفتابه که سرطان زا نمیشه... میان تحقیقات میکنن آبرومون میره ها!

- ای بابا... چقدر نفوس بد میزنی زن... تا اونا بیان تحقیقات کنن، من سه چهار تا کانتیر آفتابه قالب کردم به ملت...

- یعنی کارمون میگیره؟

- آره زن! نونمون میره تو آفتابه... یعنی نه... میره تو روغن! فقط کافیه تو یک کم برای سلامتی مردم دل بسوزونی!

- باشه... می‌سوزونم... ولی این باد چرا نمیاد؟!




پ.ن: این طنز برای پنجمین شماره هفته نامه بزنگاه نوشته و در آن منتشر شده است

  • م.ر سیخونکچی

شیب سی درصدی نان!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

نان گران نشد، اصلاح شد... بفهمید دیگه!

م.ر سیخونکچی | سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۱۴ ب.ظ | ۴ نظر

1

- داداش جون موهات رو چطوری اصلاح کنم؟ عادی یا فشن؟!

- اصلاح نکن داداش... کوتاه کن!

- همون دیگه... شما مدلش رو بگو، من سه سوته اصلاح می‌کنم!

- آقا جون! من میگم می‌خوام کوتاه  کنم شما هی میگی اصلاح...

- گرفتی ما رو داداش جون؟ خب اصلاح کنم کوتاه میشه دیگه...

- زرشک... اصلاح کنی کوتاه که نمیشه هیچی، زیاد هم میشه!

- جل الخالق... مگه میشه؟

- چرا نمیشه؟ می‌خوای امتحان کن...

(قیچ... قیچ...قیچ...)

- عه! راست میگی‌ها... زیاد شد!

- موهای تو اینجوریه یا موهای همه؟

- موهای همه... از دیشب که سخنگوی دولت گفته دولت قیمت نان رو گرون نمیکنه اما به نانواها، اجازه میده تا 30 درصد قیمت نان رو اصلاح کنن، کلا دیگه هر کی موهاش رو اصلاح کنه، موهاش زیاد میشه!

 

2

- قربون بابای گلم برم!

- چی میگی باباجون؟

-الهی من فدات بشم!

- حربف رو بزن پسرم...

- دورت بگردم...

- دِ حرف بزن دیگه...

- باباجون... میگم شما نمی‌خوای پول تو جیبی من رو اصلاح کنی؟

- چه عجب... یکی تو این خونه پیدا شد دلش به حال من بدبخت بسوزه و هی جیب ما رو جارو نکنه...

- مخلصیم... ما اینیم دیگه... حالا اگر بشه از این ماه یه سی چهل درصدی بزاری روش خیلی خوب میشه.

- بزارم روش... مگه نگفتی اصلاح؟

- چرا دیگه... این اصلاحه دیگه!

- زرشک! پس چرا مثل بچه آدم نمیگی زیادش کن؟

- خب اینجوری باکلاس تره!

- باکلاس‌تره یا ما رو گاگول فرض کردی؟ هان؟ بزنم تو سرت؟

- نه بابا... چرا عصبانی میشی بابا جون؟ خود سخنگوی دولت تو اخبار میگفت دولت قیمت نان رو گرون نمیکنه اما به نانواها، اجازه میده تا 30 درصد قیمت نان رو اصلاح کنن...

- حالا گیرم ما به چشم اون آقا خوش تیپه ما گلابی اومدیم! و سر کارمون گذاشته... تو هم باید اینجوری حرف بزنی... وایسا الان حالیت میکنم...

 

3

- آقا ببخشید چند دقیقه وقت دارید؟

- امرتون رو بفرمایید!

- می‌خواستیم اگر بشه این چند جمله رو به مردم بفرمایید ما ضبط کنیم.

-حالا چرا من؟

- آخه شما خیلی شیک حرف میزنید... بزنم به تخته خوش تیپ هم هستید... خلاصه همه چی تمومید!

- خب مگه اینها لازمه؟

- بله دیگه... راستش ما میخوایم یه چیزی رو به مردم بگیم... گفتیم یه نفر مثل شما بگه که مردم فکر نکنن به شعورشون توهین شده! لطفا راست راست تو چشمای مردم نگاه کنید و خیلی شیک این رو بگید!

 

- برگه رو بدید ببینم مگه چی می‌خواید بگید... «دولت تصمیمی برای افزایش قیمت...»

  • م.ر سیخونکچی
  • م.ر سیخونکچی

توافق ژنو؛ 40 سال بعد!

م.ر سیخونکچی | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۱ ب.ظ | ۳ نظر

 

دور بعدی مذاکرات/ هفت ماه بعد/ جمع‌بندی توافق

فضای مذاکرات سازنده بود. وزیر امور خارجه آمریکا از طرف ایرانی خیلی تشکر کرد. طرف ایرانی هم خیلی ذوق کرد! گفتنی است طرفین تصمیم گرفتند که مذاکرات تا یکسال بعد تمدید و هر دو طرف در این مدت به تعهدات خود پایبند باشند. طرف ایرانی گفت ما که پایبندیم! طرف آمریکایی گفت: تا ببینیم!

 

دور بعدی مذاکرات/ یکسال و هفت ماه بعد/ جمع‌بندی توافق

فضای مذاکرات همچنان سازنده بود! وزیر امور خارجه آمریکا در گفتگو با خبرنگاران پس از آخرین دور مذاکرات گفت: این طرف ایرانی چقدر با حاله! طرف ایرانی در پاسخ افزود: خرابمون نکن داداش، باحالی از خودتونه! طرف اروپایی که می‌خواست میانه را بگیرد افزود: پسرا دعوا نکنید، هر دو تون باحالید!

گفتنی است طرفین تصمیم گرفتند تا یک سال و هفت ماه به مذاکرات ادامه بدهند و طرفین در این مدت به تعهدات خود پایبند باشند. طرف ایرانی گفت: حاجی ما دیگه باید چی کار کنیم؟ طرف آمریکایی افزود: ابلاغ می‌کنیم!

 

دور بعدی مذاکرات/ سه سال بعد/ جمع‌بندی توافق

فضای مذاکرات سازنده بود! جمیع دیپلمات‌های حاضر در وین تاکید کردند تا حالا هیچ مذاکره‌ای را ندیده بودند که این همه مدت سازنده بودن خود را حفظ کند! طرف ایرانی ذوق کرد! طرف آمریکایی هم افزود: من هم تا حالا طرف ایرانی به این باحالی و دیپلماتی ندیده بودم. طرف ایرانی از خجالت سرخ شد!

گفتنی است طرفین تصمیم گرفتند تا سه سال بعد به مذاکرات ادامه بدهند و طرفین در این مدت به تعهدات خود پایبند باشند. طرف ایرانی گفت: آقا من پام درد گرفته از بس پایبند بودم! طرف آمریکایی گفت: نداشتیم ها! طرف ایرانی خواست چیزی بگوید اما روش نشد! طرف آمریکایی به بغل دستیش اشاره کرد که بیست هزار تومان از دارایی‌های بلوکه شده ایران را در شانزده قسط به طرف ایرانی بدهند تا با آن پماد بخرد و بزند به پایش. طرف ایرانی برای نشان دادن حسن نیتش گفت که دفترچه بیمه دارد و بیست هزار تومان زیاد است، با 12 هزار تومان هم کارش راه می‌افتد! طرف آمریکایی گفت: بی‌خیال، ما بیشتر از اینها دوستت داریم، با بقیه‌اش یک کیلو گوجه بخر عزیزم! وی افزود: نگفتم بچه باحالیه!

 

دور بعدی مذاکرات/ شش سال بعد/ جمع‌بندی توافق

فضای مذاکرات سازنده بود! کارشناسان اقتصادی حاضر در وین اعلام کردند این مذاکرات برای هر کی آب نداشت، برای اهالی وین و بقالی‌ها و هتل‌ها و پلیس‌های آنجا نان داشته است. گفتنی است طبق آخرین برآوردها هم اکنون وین سومین شهر خوشحال دنیاست!

گفتنی است طرفین تصمیم گرفتند تا 14 سال بعد به مذاکرات ادامه بدهند و طرفین در این مدت به تعهدات خود پایبند باشند. در حاشیه مذاکرات طرف آمریکایی به طرف ایرانی گفت: عزیزم پات چطوره؟ پمادش خوب بود؟! طرف ایرانی گفت: ممنون، دستت خیلی سبکه حاجی! طرف آمریکایی به دستیارش اشاره کرد که 17 هزارتومان دیگر هم آزاد کند! طرف ایرانی گفت: من هم دست خالی نیومدم. سپس طرف ایرانی در حضور خبرنگاران محتویات یک گونی را خالی کردکف سالن. طرف ایرانی پیش چشم‌های مبهوت حاضران گفت: این آخرین محموله از هسته‌های زردآلوی موجود در کشور بود. ما الان ذخایر هسته‌های زردآلوی خودمون رو هم صفر کردیم! طرف آمریکایی گفت: یه پماد بیارید!

  

دور بعدی مذاکرات/ 20 سال بعد/ جمع‌بندی توافق

مذاکرات انقدر سازنده بود که نگو! رییس هتل کوبورگ وین در نامه‌ای رسمی به اعضای 5+1 از آنها خواست که مذاکرات تا بیست سال بعد ادامه پیدا کند. او در بخشی از نامه خود نوشت: با توجه به اینکه پسر ارشد بنده در دانشگاه آزاد تحصیل می‌کند و دو دختر دم بخت هم دارم، خواهشمندم با تمدید مذاکرات کاری کند که چرخ این هتل بچرخد و من از پس هزینه‌های خانواده خود بر بیایم! طرف ایرانی هم که کلاً به چرخیدن چرخ حساس! هیچی دیگه، قبول کرد!

طرف آمریکایی در حاشیه مذاکرات به طرف ایرانی گفت: بزنم به تخته، بعد از بیست سال اصلا تکون نخوردی ها! طرف ایرانی گفت: پماد داری؟!

 

دور بعدی مذاکرات/ 40 سال بعد/ جمع‌بندی توافق

مذاکرات سازنده بود... طرفین توافق کردند که مذاکرات کلاً ادامه پیدا کند. طرف آمریکایی از طرف ایرانی خواست کاشت، برداشت، واردات، صادرات و خوردن هرگونه موز را به این دلیل که این میوه کلاً هسته است، متوقف کند. طرف ایرانی که یک موز را تا نصفه خورده بود، بقیه‌اش را انداخت زیر میز! طرف آمریکایی هم با تعلیق تحریم واردات پماد به ایران موافقت کرد. طرف ایرانی در حالی که پاش رو می‌مالید، ذوق کرد...

گفتنی است طرف ایرانی در پایان این مذاکرات و به پاس 40 سال سازندگی طرفین، آنها را به بازدید از موزه صنعت هسته‌ای ایران در فردو و اراک دعوت کرد!

  • م.ر سیخونکچی