طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

من کلی پول دارم گداها!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ | ۷ نظر

گزارشی نه چندان محرمانه از جلسه شورای شهر تهران


یکی از هفته نامه‌های تازه روزنامه شده رفته با یکی از زنان ثروتمند تازه عضو شورای شهر شده، مصاحبه کرده و اون بنده خدا هم در کمال تواضع گفته که شوهرش چقدر ماشین دوست داره و بنز و لکسوس و پرادو و... داره اما خودش از این ماشینای زمخت خوشش نمیاد و خونه 500 متری تو نیاوران داره و ریسک ۶ میلیاردی تو صادرات سنگ آهن به چین داره و... خلاصه کلی از این حرفهای زنانه زده برای مردمی که تو صف سبد کالا هستند! از اون طرف هم عضو دیگر شورای شهر کنسرت موسیقی برگزار میکنه و رئیس دانشگاه آزاد فلان جا میشه و دیگری که ورزشکاره و رئیس شورا هم که رفته بوده سر فیلم شهر موشها و گفته بوده من رو رییس شورای شهرتون کنید و...

یعنی مردم تهران ترکوندن با این شورای شهر انتخاب کردنشون؛ موافقید؟ حالا در همین راستا قصد داریم بخشی از گفتگوهای رد و بدل شده در یکی از جلسات علنی شورای شهر رو بصورت گزینش شده برای شما نقل کنیم:

رییس جلسه: خب موشها... ببخشید، شرمنده، دوستان! جلسه رو آغاز کنیم که خیلی کار داریم!

عضو شماره یک: آقا خسته شدیم انقدر جلسه پشت جلسه، یه استراحت دو سه هفته‌ای بدید بریم مسافرت آخه.

عضو شماره دو: اگه صبح به صبح چارتا دمبل بزنی اینجوری جونت در نمیاد نفله!

رییس جلسه: دوستان مودب باشید.

عضو شماره دو: چی گفتی؟

رئیس جلسه: هیچی به خدا، عرض کردم اگر صلاح می‌دونید کمی مراعات رسانه‌ها رو بکنید وگرنه من که خودم کرتم مشتی!

عضو شماره دو: آهان... دمت قیژ!

منشی جلسه: دستور جلسه امروز بررسی قانون جامع شهرسازی تهران، بند سوم، مربوط به مشخصات فنی لازم برای ساختمان سازی است.

عضو شماره سه: آقا تو رو خدا هر قانونی میذارید بذارید، فقط الزام کنید که سقف و دیوار خونه‌ها آکوستویک باشه که بشه دو تا کنسرت برگزار کرد، صدا میپیچه نمیشه یه چه‌چه بزنیم بدمصب!

عضو شماره چهار: حالا من با دیوارها کاری ندارم، اما تصویب کنید حداقل ارتقاع سقفها هفت هشت متر باشه، آدم دلش میگیره تو این خونه‌های پونصد متری با سقفای سه چهار متری!

عضو شماره 15 1: آقایون تو حرفهاتون مراعات مردم جنوب شهر رو هم بکنید.

عضو شماره پنج: بابا خدای اونا هم بزرگه، نگران نباشید!

عضو شماره چهار: آفرین، منم موافقم، خدا هم باید بزرگ باشه، خدای کوچیک چیه آدم دلش میگیره!

عضو شماره دو: آدم باید دمبل بزنه تا دلش نگیره!

عضو شماره چهار: ایششش... دمبل چیه؟ آدم عرق میکنه بو بد میده! ورزش هم فقط ماشین سواری! انقدر با کلاسه... تازه شوهر من کلی هم ماشین داره! فوتینا!!!

عضو شماره دو: هی شوعر شوعر میکنه واسه من ضعیفه! شووعرت کجاس تا یه اشکل گربه بزنم بهش تا دو هفته نتونه بره دست به آب!

عضو شماره چهار: اوا... آقای رییس با این تهدیدها مقابله کنید خو.اهش میکنم، وگرنه من مجبور میشم با یکی از ماشینای زمخت شوهرم جلسه رو ترک کنم ها!

عضو شماره سه: آقایون، خانوما! یک کم صداتون رو بیارید پایین لطفاً، این دستگاهی که شما دارید توش می‌خونید اصلاً مناسب یه جلسه رسمی نیست، مثل اینکه اینجا رو با یه کنسرت زیرزمینی اشتباه گرفتید.

عضو شماره یک: آره بابا... چرتمون هم پاره شد!

رییس جلسه: بله دوستان، لطفاً بپردازیم به بحث اصلی.

منشی جلسه: اگر دوستان در مورد طرح گفته شده نظری ندارند رأی گیری کنیم، اگر نظری دارند که جلسه فوق العاده بذاریم.

عضو شماره سه: نه بابا... نظر نداریم که، رأی گیری کنید بریم پی کارمون کنسرت داریم امشب!

منشی جلسه: خب دوستان رای بدن... خب تصویب شد!

عضو شماره چهار: تازه من کلی هم پول دارم... گدا!

عضو شماره دو: چی؟... با من بودی؟ وایسا ضعیفه! مگه من دستم به اون شووعرت نرسه!

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۷)

  • محمد بذلی عین الدین
  • وقتی دنبال آرزوهایت میروی

    مدام به کوله پشتیت نگاه کن که مبادا سوراخ داشته باشد


    و چیزهایی که امروز داری دوباره بشود آرزوی فردایت!
     

  • سجاد مؤذنی
  • سلام
    یه امتحان پیش رو داریم که دو تا مراقب جدی و یه کم بد اخلاق داره ، سؤالاش به ظاهر ساده به نظر میرسه ولی جواب هاش خـــیلی سخته
    من هم سؤال ها را دارم هم جوابشون را ، اگه خواستی بیا بگیر
    حتما بیا یه بار بخون که تو امتحان رد نشی
    http://sajjad-m.blog.ir/1392/12/04/
    نظر یادت نره...
  • محمدمهدی باقری
  • سلام علیکم برادر
    خدا قوت
    اگر بدونید چقد خوشحالم بین این همه وب به اینجا هدایت شدم
    واقعا مطالب پر مغز و جذابی داری برادر
    خیلی دوس دارم که با هم همسنگر باشیم و تبادل لینک کنیم
    اگر بدونی چقد مشتاقم
    دوست دارم دادا
    منتظرتم
    مواظب خودت باش
    یا علی مدد
    پاسخ:
    ممنون
    در این وبلاگ بنایی بر تبادل لینک ندارم
  • bahramvar bahramvar
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    فکر کنم 2000 تایی کاندید شده بودن . من نمیدونستم به کی رای بدم سفید انداختم ،ولی کلا متاسفم برای مردم و کشور  که گیر دست چه کسایی افاتدن خداوکیلی ، ** *** *** *
    سلام. 
    بله که بهتر بود! قبل انقلاب .................. بووووووووووووووق! سانسور شد! یعنی اینقدر وضعیت بهتر بوده مجبور شدم سانسور کنم بعضی ها هوس قبل انقلاب به سرشون نزنه!!! :)))))
    قبل انقلاب باباهای ما جرات حرف زدن نداشتن بعد وضعیت مادرهای ما خوب بوده! آخه تو رو خدا رو چه حسابی میگی دختر حاج خانم! 
    اصلا چه قیاسی ه!!! این روش علمی نیست! روش تحقیقش هم مشکل داره! 
    یاد کتاب تاریخمون افتادم و فرمایش روح الله کبیر (ره) که نیگفتن تو جامعه ای که مرد حق نداره به زن حق رای دادن یه بازی ه و فریب ه. البته نقل به مضمون. 
    اوه! تاریخ دبیرستان بوده خب! یادم نیست دقیق!

    ببخشید نظرم برا پست دختر حاج خانم بود!

    «آفرین،منم موافقم،خدا هم باید بزرگ باشه،

    خدای کوچیک چیه آدم دلش میگیره!»

     

    شما چرا انقدر باحال مینویسید؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی