طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

چگونه از زیر خانه تکانی در برویم؟

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

زمستان نیامده دارد می‌رود و چشم ما هنوز درست و حسابی به جمال برف و ننه سرما روشن نشده، دنبال جوانه‌های روی درختان است. کم‌کم هم بساط خانه تکانی برپا خواهد شد و مادر خانه مثل یک فرمانده قدرتمند، لشکر چهار پنج نفری‌اش را برای رفت و روب مدیریت خواهد کرد. خوب! شاید در بین این لشکر هم کسانی باشند که بدشان نیاید از زیر بار خدمت در بروند و کمی شیطانی کنند. اگر شما هم جزو این دسته هستید، متن زیر را که آموزش عملی فرار از خانه تکانی است بخوانید و اگر کارگر افتاد، سه تا سوت بلبلی نثار نویسنده کنید:

 

1

ببینید شاه کلید توصیه‌های بنده این است که وقت بگذارید و با صحبت کردن با مادر گرامی خانواده، سعی کنید او قانع بشود تا کمی برنامه خانه تکانی را محدودتر کند. اگر بتوانید مادر را مجاب کنید که داخل لوله‌های بخاری نیاز به تمیزکاری ندارد، یا ضرورتی ندارد که لای کاشی‌های زیر زمین سه بار با جرمگیر ساییده شود، یا کف پشت بام مثل آینه برق بیفتد، یا چه می‌دانم! مثلا تک تک سوسکهای خانه برده شوند حمام و چرکشان با کیسه در بیاید(!) پیروز شده‌اید. اینکه مادر خانواده راضی شود کمی حجم خانه تکانی را کاهش دهد بهترین روش است. اما خوب، غالب کسانی که سعی کرده‌اند هرجوری شده این روش را پیاده کنند، تا چند روز سرشان بوی ماهیتابه می‌داده، حالا خود دانید!

 

 

2

وظایف هر کس در خانه‌تکانی بر اساس بنیه و قدرت بدنی و شرایط جسمی او تعیین می‌شود. مثلا به یک آدم لاغر نی قلیون هیچوقت یک فرش دوازده متری دستباف که خیس خورده و حسابی سنگین شده را نمی‌دهند که ببرد پشت بام و پهن کند. بنابراین اگر شما هم میخواهید از آن فرشها روی کولتان نگذارند یا انتظار نداشته باشند که یک تنه، کل دیوارهای محله را دستمال بکشید، بهتر است خیلی ادای پهلوان‌ها را در نیاورید. چند ماه قبل از خانه‌تکانی شروع کنید به ادا درآوردن که مثلاً مهره سوم کمرم تیر می‌کشد، یا اینکه شصت پای چپم ذوق ذوق میکند! اگر هم وقت نبود و خانه تکانی داشت شروع می‌شد بروید کنج خانه بنشینید و زل بزنید به یک گوشه و هر چند دقیقه یکبار با صدای بلند قهقه بزنید! اگر این کار را خوب انجام دهید، از خانه تکانی که هیچ، احتمالا از هفت دولت هم آزاد می‌شوید. باور کنید اینکه بهتان بگویند دیوانه بهتر از این است که سر سفره هفت سین، ماهی های داخل تنگ هم به حال نزارتان قاه قاه بخندند!

 

3

این توصیه کاملاً به محتویات جیب شما بستگی دارد. اگر اوضاع جیبتان خوب باشد می‌توانید با استخدام چند کارگر محترم خانه تکانی راانجام دهید. وضع جیبتان خوب نیست؟ همین دیگر! اگر از سر سال انقدر فلافل دو نانه نمیخوردید و کمی پول ذخیره میکردید الان دوو زار پول داشتید.

اما اگر به هر دلیلی پول نیست باید دست به دامان دوستانتان شوید که بیایند و کمکتان کنند. البته چون به احتمال زیاد دوستانتان هم از زیر بته عمل نیامده‌اند و خودشان خانه دارند و مادری که به شدت پیگیر خانه تکانی است، شما هم بروید برای کمک به آنها. پس اگر احساس میکنید آدم اگر قرار است جان بکَند بهتر است در خانه خودش بکند، بی‌خیال این روش شوید و بروید روش بعد را بخوانید.

 

4

ببینید من هم خودم می‌دانم که این کار بد است، نامردی است و خیلی چیزهای دیگر، اما به آن فرش دوازده متری دستباف خیس فکر کنید! خانواده را راضی کنید که یک روز –ترجیحاً جمعه ظهر- یک میهمانی مفصل بدهند و کلی از فامیل را دعوت کنند. بعد نهار را که خوردید یکدفعه لند شوید بگویید: مامان! من یه دقیقه برم اون فرش رو بشورم و بیام! احتمالا مادرتان چپ جپ نگاهتان می‌کند که یعنی «بگیر بشین بچه! الان چه وقت این حرفاس». اما شما بی‌خیال نشوید و یکبار دیگر بلندتر این حرف را بزنید. بعد هم پاچه‌ها را بدهید بالا و با فرچه و پارو و لگن از وسط سفره راه بیفتید بروید سمت در. خداوکیلی از میان آن همه فامیل دو سه نفر پیدا نمی‌شوند که از سر دلسوزی برای شما بلند شوند و بیایند کمک؟ می‌آیند دیگر!

وقتی هم که آمدند دیگر ولشان نکنید! دو سه تا فرش بشویید. حیاط را تمیز کنید! دیوارها را دستمال بکشید! خلاصه کاری کنید که تا فرار نکرده‌اند برای شما کار کنند. بعدش هم به خانواده بگویید من سهم خودم را از خانه تکانی انجام دادم و خلاص! احتمالا باز هم سرتان بوی ماهیتابه میگیرد اما مطمئن باشید می‌ارزد.

 

5

ببنید! تعارف را بگذارید کنار. الان شش هزار سال است که مادرها دارند برای خانه‌تکانی کل خانواده را بکار می‌گیرند. شش هزار سال است که بقیه اعضای خانواده دنبال راه فرار می‌گردند و شش هزار سال است که یک عده مثل من با دادن چهارتا پیشنهاد به این افراد نان میخورند! اگر قار بود این راه‌ها جواب بدهد که همان شش هزار سال پیش جواب داده بود دیگر!

پس مثل بچه آدم سرتان را بیاندازید پایین و هرچه مادرتان و همسرتان گفت بگویید چشم. والّا!


این مطلب برای نشریه قدر نوشته شده و ابتدا در آن منتشر شده بود.

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی