طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

چاپ آخر/10

 

 

نمایشگاه غذای تهران!

یکی از مسئولان شرکت آسان پرداخت که کارهای فروش اکترونیکی نمایشگاه کتاب و دستگاه‌های پوز و... را انجام می‌دهد خیلی طبیعی و بدون اینکه کوچکترین چین و چروکی در صورتش مشاهده شود، گفته است مطمئناً تراکنش‌های اغذیه فروشی‌های نمایشگاه بالاتر خواهد بود!

حالا که تراکنشهای اغذیه فروشی‌های نمایشگاه «کتاب» بالاتر از تراکنشهای کتابفروشی‌های نمایشگاه «کتاب» است، آن هم مطمئناً، بنده پیشنهاد میکنم سال بعد در همین زمان و همین مکان نمایشگاه غذای تهران (در چند بخش غذاهای عمومی، غذای کودک،غذای بین الملل، غذای دانشگاهی و...) برگزار شود و در کنارش چند غرفه هم به فروش کتاب بپردازند. اینطور شاید فروش کتابفروشی‌ها بیشتر از اغذیه فروشی‌ها شود!

 

 

گفتگو با یک نویسنده پرفروش نمایشگاه

خدا بخواد دو رقمی میشیم!

 

چاپ آخر: سلام قربان. اگر امکان داره میخواستم بعنوان یک نویسنده پرفروش با شما مصاحبه کنم...

نویسنده: از کجا هستید؟

چاپ آخر: از چاپ آخر!

نویسنده: نه... من با رسانه‌های داخلی حکومتی مصاحبه نمیکنم. دیشب هم اگر دیده باشید معرفی کتابم تو بی‌بی‌سی پخش شد. یه ساعت دیگه هم قرار مصاحبه با دویچه وله دارم. گفتگو با رادیو زمانه هم الان رو سایته...

چاپ آخر: باشه... پس من رفتم...

نویسنده: نه... کجا... آقا!

چاپ آخر: بله... گفتید مصاحبه نمیکنید دیگه!

نویسنده: نه... چیزه... حالا من گفتم، شما یک کم اصرار کنید دیگه...

چاپ آخر: نه، من اصراری ندارم!

نویسنده: حالا که اصرار میکنید مصاحبه میکنم!

چاپ آخر: عرض کردم اصراری ندارم!

نویسنده: حالا مصاحبه کنید دیگه!

چاپ آخر: نه، با اجازه تون...

نویسنده: آقا نرو...

چاپ آخر: عه! آقا ول کن لباسم رو!

نویسنده: تو رو خدا... یک کم مصاحبه کن! یه کوچولو...

چاپ آخر: آقا کار دارم... شما هم گفتی فقط با خارجی‌ها مصاحبه میکنی دیگه!

نویسنده: غلط کردم... جون مادرت!

چاپ آخر: دیگه افه نیای ها!

نویسنده: چشم... قول میدم.

چاپ آخر: خب... بفرمایید که کتابتون که پرفروش بوده چیه؟ یه توضیحی بدید لطفاً.

نویسنده: مرامی قبلیاش رو که تو مصاحبه نمیاری؟

چاپ آخر: نخیر.... سوال رو پاسخ بدید لطفاً... میرما!

نویسنده: چشم... ببخشید... عرض کنم که کتاب من در واقع یکسری دریافتهای ضمنی من هست از زندگی اجتماعی در جامعه‌ای که ارزشها رو به واسطه حضور پارادایم‌های فرهنگی از دریچه تنگ بایدها و نبایدها میبینه و به همین دلیل بازخوردهایی که میگیره از اون چیزی که در واقعیت هست کمی به نوعی مازوخیسم ارتجاعی تمایل داره و...

چاپ آخر: آقا بسه... خب... بسه... سردرد گرفتم!

نویسنده: چشم...

چاپ آخر: کتابتون چند تا فروخته تا حالا که بعنوان پرفروش تو همون شبکه‌ها و سایتها معرفی شدید؟

نویسنده: آمار امروز رو ندارم چون مشغول مصاحبه با وی او ای بودم...

چاپ آخر: باز شروع کردی؟!

نویسنده: ببخشید... عرض کنم که آمار امروز رو ندارم اما تا دیورز هفت تا فروخته بودیم!

چاپ آخر: هفت تا؟!

نویسنده: بله... البته بدون احتساب اون دو تا نسخه پرینتی که دادم بودیم به ویراستار و مدیر انتشارات. با احتساب اونا میشه 9 تا!

چاپ آخر: پیش بینی‌تون چیه؟

نویسنده: ما روی دو رقمی شدن هدف گزاری کرده بودیم که فکر میکنم با توجه به تمدید زمان نمایشگاه برسیم بهش!

چاپ آخر: عجب... شما برو با همونا مصاحبه کن!

 

 

 

مشاوره چاپ آخر:

سوال: با سلام. بنده رضامنصورعالی هستم، 58 ساله که کتاب خاطراتم را نوشتهو برای انتشار در اختیار چندین ناشر قرار داده‌ام اما همگی آنها با این توضیح که بخش قابل توجهی از این خاطرات از نظر تاریخی سندیت ندارد و در تعارض با خاطرات خیلی افراد دیگر است و احتمالا مجوز نخواهد گرفت، از انتشار آن امتناع می‌کنند. از جنابتان درخواست یاری و مساعدت جهت پیدا کردن راه حل مقتضی را دارم. عنایت شما مزید امتنان خواهد بود.

پاسخ: خب عرض کنم که راستش الان فقط یه نفر هست که خاطراتش بدون ممیزی چاپ میشه و به راحتی در کتابفروشی‌ها و نمایشگاه کتاب به فروش میرسه. راه حلی هم که به نظرمن میرسه اینه که برای شما اگر صرف منتشر شدن این خاطرات مهمه، شما با چشم پوشی از نقش خودتون تو این خاطرات، اونا رو بدید اون بنده خدا بعنوان خاطرات خودش منتشر کنه. همانطور که گفتم چون خاطرات «حاج آقا» ممیزی نداره قطعا خاطرات شما هم میره زیر چاپ و... فقط دیگه از شما اسمی به میون نمیاد دیگه! مثل این میمونه که خاطرات شما رو به بدن یه آدم مهم پیوند زده باشن!

  • م.ر سیخونکچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی