طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

طنزهای یک م.ر.سیخونکچی

گاهی فقط میشود طنز نوشت!

۳۸ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

سانتریفیوژها و سیبیل بابات با هم دارند می‌چرخند!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ق.ظ | ۴ نظر

البته پر واضح و مبرهن است که توافق ژنو یعنی تسلیم قدرتهای بزرگ در برابر ایران اما چون ما یکسری آدم مریض هستیم(جدی عرض می‌کنم!) تصمیم گرفتیم چند راهکار را که بعد از توافق نهایی می‌تواند موجب شود تا تاسیسات هسته‌ای ما همچنان فعال باشد و سانتریفیوژها باز هم بچرخد ارائه کنیم:

 

موزه هسته‌ای

طرف کافی‌ست در کودکی سه بار پشت سر هم روپایی زده باشد تا بعد از مرگش خانه‌اش را موزه کنند و کِش زیرشلواری‌اش را بعنوان میراث جهانی در یونسکو ثبت کنند! خداوکیلی سانتریفیوژها هرچقدر هم که چیزهای بیخودی باشند و بود و نبودشان در آینده ملت ایران تاثیری نداشته باشد(!) از کش تنبان که کمتر نیستند! یکی از راهکارها برای استفاده از تاسیسات هسته‌ای فردو و اراک و... بعد از توافق نهایی، تبدیل آنها به موزه است. شما آنها را موزه کنید، شرط می‌بندم همین 5+1ی های عزیزتر از جان حاضرند بیایند و از آنها بازدید کنند و حتی با اهدای یک دسته گل به مقام شامخ شهدای هستی ادای احترام هم بفرمایند. یعنی موزه یک همچین چیز خوبیست!

 

 

هتل هسته‌ای

حتما شما هم دیده‌اید که برمی‌دارند آثار باستانی را با دو تکه تخت و چهارتا صندلی و البته یک اینترنت 2 مگ، تجهیز می‌کنند و بعد بعنوان هتل، خلق الله را می‌چپانند آن تو! با این ابتکار هم آن آثار از پوسیدگی نجات پیدا می‌کنند و هم دستشان در جیب خودشان می‌رود و خرج تعمیر و نگهداری خودشان را در می‌آورند. حالا مگر رآکتور و سانتریفیوژهای ما چه چیزی از خانه فلان الدوله و باغ بیسار السلطنه کم دارند که نتوانند خرج خودشان را در بیاورند و هی چشمشان به دو زار ده شاهی مرحمتی 5+1 نباشد!

اگر این تاسیسات را تبدیل به هتل کنیم کلی طرفدار پیدا می‌کند. خداوکیلی کسی پیدا می‌شود که دوست نداشته باشد یک شب درون رآکتور بخوابد یا اینکه تا صبح یک سانتریفیوژ را بغل کند؟ آنهم سانتریفیوژی که یک زمانی برای خودش چند هزار دور در دقیقه می‌چرخیده!

 

متری چند؟

آخرین راه هم این است که کلید این تاسیسات را بدهیم دست بساز بفروش‌های محترم. آنها خودشان بهتر از همه می‌دانند چطور ظرف چهار ماه کل این تاسیسات را بکوبند و بجایش آپارتمان بکارند. هیچ کاری از دستمان بر نیاید، این که بر می‌آید. سانتریفیوژها را هم میگذاریم در انبار و به یک نفر می‌گوییم هفته‌ای یکبار برود بچرخاندشان که خدایی نکرده یک وقت از چرخش نیفتند؛ آخر می‌دانید که؟ بعضی‌ها کلا خیلی روی چرخیدن سانتریفیوژها و زندگی مردم و حتی «سیبیل بابات» حساسند! فقط کافیست بگویی دوچرخه!

  • م.ر سیخونکچی

آموزش به جنبش سبز: چرا این عکس به ما ربط ندارد؟!

م.ر سیخونکچی | دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۰۳ ق.ظ | ۳ نظر

خدمت همه دخترا و پسرای بیشمار سلام عرض میکنم. همانطور که میدونید با نزدیک شدن به روز نه دی رژیم و رسانه‌های همسو سعی میکنن جنبش مردمی، فراگیر، مسالمت جویانه و سطل آشغال آتش زنانه ما رو زیر سوال ببرن. در یکی از این اقدامات، با انتشار وسیع یک عکس که لیونی وزیر امور خارجه سابق رژیم صهیونیستی مچ‌بند سبز بسته سعی میکنن بگن که ما با اسرائیل همسو هستیم و اقدامات اون روزهامون همسو با منافع اسرائیل بوده. من در اینجا می‌خوام به شما یاد بدم که چطور با این شبهه مقابله کنید. ابتدا عکس رو ببینید و بعد به راهکارهای من دقت کنید:

 

 

اصلا کی گفته اون مچ‌بنده سبزه؟!

در اولین قدم باید رنگ اون مچبند رو زیر سوال ببرید. با قاطعیت و اعتماد بنفسی مثال زدنی رنگ اون مچ‌بند رو زیر انکار کنید. بگید کی گفته اون سبزه؟ ببینید بچه‌ها! هرچقدر موقع اینکار اعتماد بنفستون زیاد باشه احتمال اثر کردنش هم زیادتره. من و شما که دیگه نباید تو اعتماد بنفس مشکل داشته باشیم. ما رهبری داریم مثل زهرا رهنورد که با اون اعتماد بنفس مثال زدنی اومد قضیه داماد لرستان رو گفت و این رو مهمترین دلیل تقلب دونست!

آهان... آره... همینه... با اعتماد بنفس بگید که اون مچ‌بند سبز نیست. اگر اعتماد بنفس بخرج دادید و نگرفت، بدونید که دیگه مشکل از اعتماد بنفس شما نیست، معلومه که مخاطب شما کوررنگی نداره! در این صورت به شعور طرفتون احترام بزارید، بی‌خیال این راهکار بشید و برید سراغ راهکار بعدی...

 

اصلاً کی گفته اون زنکه وزیر امور خارجه سابق اسرائیله؟

با همون اعتماد بنفسی که حرفش رو زدیم، تزیپی لیونی بودن اون زنک رو انکار کنید. احتمال اینکه جواب بده هست، باور کنید. بابا رهبر جنبش ما تو روز روشن رفت تو ختم آدم زنده شرکت کرد و آب از آب هم تکون نخورد؛ وقتی میشه زنده بودن یه نفر رو انکار کرد، خب انکار هویت یه آدم که آسونتره!

آهان... آره... همینه... با اعتماد بنفس بگید که اون لیونی نیست، اون لیونی نیست، اون لیونی نیست...! اگر دیدید مردم باور نمی‌کنن باز هم بدونید که مشکل از شما و جنبش نیست. راستش این زنیکه انقدر کارهای خاک بر سری کرده و به گفته خودش برای گرفتن اطلاعات از حکام عرب تن به هر جلافتی داده که دیگه بعیده کسی نشناستش. یعنی راستش این موجود اگر وزیر خارجه رژیم صهیونیستی هم نبود، مچ‌بند سبز بستنش برای بردن آبروی جنبش ما کافی بود، انقدر که خاک بر سره! اَه...  ولیمایوس نشید بریم سراغ راهکار بعدی.

 

کی گفته اون رنگ سبز، رنگ سبز جنبشه؟

ببینید بچه ها! بیاید سبز بودن اون مچ‌بند و لیونی بودن اون زنکه رو قبول کنید. اینطوری احتمالاً مخاطب هم صداقت شما رو تحسین خواهد کرد! اما در ادامه بیاید بگید این ماجرا ربطی به جنبش سبز و اصلاح‌طلبها و... نداره. بگید که مثلاً اونجا همایش «حمایت از محیط زیست در برابر یورش بنزین پتروشیمی» هستش! بعد بگید که اون مچ‌بند سبز هم در واقع نماد طبیعته. چه می‌دونم، بسازید دیگه. همین دست فرمون رو بگیرید و برید جلو... حواستون به اعتماد بنفس که هست؟ آباریکلا... فقط... فقط... اون مردک عباس فخرآور رو اون گوشه چی‌کار کنیم؟! ای بابا...

 

کی گفته این نشانه حمایت از جنبش سبزه؟

اصلاً ولش کنید بچه ها! حتما شنیدید که می‌گن بهترین دفاع حمله‌اس؛ آره؟ آفرین! بیاید حمله کنیم. بیاید کاری کنیم که همین عکس بشه سند رسوایی رژیم. بگید که اون مچ‌بند سبزی که لیونی به دستش بسته یعنی اینکه جنبش سبز داره راه حیات من رو می‌بنده! یعنی لیونی داره میگه این جنبش پا گذاشته رو رگ حیات من؛ یعنی جنبش راه خون‌رسانی من رو تحت محاصره و فشار قرار داده. بعد اون دختره هم که نیشش بازه و داره میخنده در واقع بعنوان نماینده جنبش سبز داره میگه «آخیش... دلم خنک شد گیس بریده! دیدی جنبش سبز چطور شما اسرائیلی‌ها رو تحت فشار قرار داده، می‌بینی ما چقدر با شما مخالفیم، می‌بینی جنبش سبز اصلاً هم منافع شما رو تامین نمیکنه...»

آره... این خوبه... اصلا بیاید روی همون دختره که نیشش بازه و اون مرده که مثل ماست وایساده تمرکز کنیم... بیاید با اینها رژیم رو رسوا کنیم....

کجا... کجا میرید.... بچه‌ها... ناامید نشید... هنوز راهکار فوتوشاپ دونستن عکس مونده... اعتماد بنفس داشته باشید بابا... به قضیه داماد لرستان فکر کنید... نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم... نرید...

  • م.ر سیخونکچی

شرایط خرید خدمت سربازی

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ق.ظ | ۰ نظر
  • م.ر سیخونکچی

تا حالا «چال گونه» کاشتید؟!

م.ر سیخونکچی | يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۳۸ ق.ظ | ۰ نظر

رادیو داشت گزارشی پخش میکرد از تب کاشت «چال گونه» بین زنان و دختران! یعنی بعد از کاشت ابرو و بوتاکس و... حالا ملت میرن دکتر تا «چال گونه» بکارن. با این وضعیت پس دیگه هیچ جای تعجبی نیست که صفحه «سوراخ چونه پرویز پرستویی» تو فیسبوک 22 هزار تا لایک خورده! همه چی مون به همه چی مون میاد!



  • م.ر سیخونکچی
یا
ظریف در نامه خود چه چیزی را افشا کرد؟!


محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با نوشتن نامه‌ای به کشورهای 5+1 اعلام کرد: «تعلق خاطر شدید به تحریم‌ها برای رسیدن به توافق جامع مانع ایجاد کرده است».
از قرار معلوم وزریر امور خارجه آمریکا تعلق خاطر شدیدی به تحریم‌ها دارند که ظریف بدین وسیله نسبت به این امر هشدار داده است. در ادامه مکالمه صورت گرفته میان جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و یک عدد تحریم را می‌خوانید:
کری: انقدر ناز نکن دیگه!
تحریم: ...
کری: نمی‌خوای حرفی بزنی؟ تو که میدونی من بدون تو هیچم! من بدون تو می‌میرم! مگه نمیدونی من چقدر بهت تعلق خاطر دارم جیگر؟!
تحریم: ...
کری: گریه می‌کنی؟ خدا من رو مرگ بده گریه کردن تو رو نبینم! نکن این کار رو با من هانی... اون اشکهات مثل پتک می‌خوره تو سر من...
تحریم: آره... اگر عاشقم بودی باهام این کارها رو نمی‌کردی؟
کری: من؟ من؟ مگه چی‌کار کردم؟ مگه کم گذاشتم؟ آوازه خاطرخواهی من همه جا پیچیده. حتی اون جواد ظریف هم این رو گفت و رسوامون کرد دیگه...
تحریم: آره جون خودت! خوب شد گفتی؛ اتفاقاً همون ظریف جونت هی میاد میگه تحریم‌ها ترک خورده، سازمان تحریم‌ها شکسته... من ترک خوردم؟ سازمان من شکسته؟ باشه دیگه...
کری: تو رو خدا گریه نکن دیگه... تو گریه می‌کنی منم گریه‌ام می‌گیره‌ها!
تحریم: برو بابا... همه‌ش حرف الکی... همه‌ش وعده و وعید... تو اگر یه ذره رو من غیرت داشتی جوابش رو می‌دادی...
کری: مگه ندادم... چند بار فحش دادم... چند بار این مادر مرده، وندی شرمن...به ایرانی‌ها فحش داد! چند بار من گفتم تحریمها سر جاشه... هرکی ندونه تو که میدونی تو همین یه سال چقدر تحریم‌ها رو زیاد کردیم. تازه اگر تحریمهای هسته‌ای هم برداشته بشه...
تحریم: چی...؟!
کری: بابا گفتم اگر! اگر برداشته بشه که برداشته نمیشه، تحریمهای حقوق بشری هست، زیست محیطی هست... تو که اینهمه فهم و کمالات داری که نباید انقدر زودباور باشی...
تحریم: نمی‌خوام...!
کری: بیا... بیا انقدر عشوه نریز عزیزم! واست یه چیز گرفتم که اگر ببینی خیلی خوشحال میشی...
تحریم: راست میگی... چی گرفتی برام؟
کری: بیا خودت بازش کن... یه بسته تحریم جدید به اضافه چهارتا فحش اضافه!

  • م.ر سیخونکچی

همه زدند تو کار طنز!

م.ر سیخونکچی | شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ | ۱ نظر

یکی از خبرگزاری‌ها از بین هنرمندانی که می‌توانسته انتخاب کند، پدر گلشیفته فراهانی را برای مصاحبه درباره مرحوم مرتضی احمدی انتخاب کرده است. بعد پدر گلشیفته فراهانی هم از بین همه حرفهایی که می‌توانسته بزند، این را انتخاب کرده که بگوید: «مرحوم مرتضی احمدی در جریان انقلاب اسلامی وسط میدان مبارزه می‌کرد»! بعد میگن چرا مردم ایران خیلی سخت میخندن؛ خب دست زیاد شده جانم! 



  • م.ر سیخونکچی

بعد از بنزین پتروشیمی، آفتابه‌های تولید داخل هم سرطان زاست!

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۰۷ ق.ظ | ۷ نظر

 یا

نمونه یک زن و شوهر همراه را در زیر ببنید!

 در خبرها آمده بود که همسر یکی از مدیرانی که خیلی برای آلودگی هوا دل می‌سوزاند و تقصیر این آلودگی را گردن بنزین تولید داخل می‌اندازد، وارد کننده بنزین است. به نظر شما اینها به هم ربط دارد؟ حاشا و کلا! اما در همان راستا:


 

- مرد ول کن این فوتبال رو... بزن اونور ببینیم این هواشناسی چی میگه... بارونی، بادی، چیزی میاد یا نه؟

- حالا گیرم بیاد... دو روز هوا خوب میشه و دوباره همونه که هست دیگه... آخه آدم عاقل دلش رو به باد خوش میکنه؟!

- اصلاً تقصیر منه که خودم رو بخاطر تو به آب و آتیش زدم... اینم دستمزدم... بشکنه این دست...

- حالا ناراحت نشو... بزار نیمه اول تموم بشه، میزنم...

- میگم اصلاً تو چرا یه کاری نمی‌کنی... مرد که نباید از صبح تا شب بشینه تو خونه! حالا باد چرا نمیاد؟!

- چی کار کنم؟ واردات بنزین که گندش دراومد... من که روم نمیشه دیگه برم بنزین وارد کنم.

- راستش منم دیگه روم نمیشه بگم بنزین وارداتی بهتر از بنزین پتروشیمیه... پاک آبرومون رفت... ولی این دلیل نمیشه لم بدی تو خونه، ناسلامتی مردی تو! من از صبح تا شب با دل سوزوندن برای سلامتی مردم و منقرض نشدن حیوانات و دریاچه ارومیه پول در میارم، اونوقت تو اصلاً انگار نه انگار که تو این زندگی وظیفه‌ای داری.

- تو بگو چی کار کنم؟

- من چه میدونم... من تو کار خودمم موندم مرد! ...چرا باد نمیاد هوا صاف بشه؟!

- میگم... میگم...

- همه بگم بگم میکنن، تو میگم میگم میکنی! بگو دیگه.

- اگر یه کاری میکردی از این فلاکت در می‌اومدیم.

- چی کار؟ بگو دیگه جونم به لبم رسید... پس باد کی میاد؟!

- میگم میشه از فردا بگی آفتابه‌های تولید داخل مشکل داره و سرطان زاست؟

- وا! خدا مرگم بده! مگه آفتابه هم سرطان زا میشه مرد؟ خجالت بکش!

- چرا نمیشه... تو کاری به این کارها نداشته باش. فردا برو یه مصاحبه کن بگو آفتابه‌های تولید داخل سرطان زاست و اصلا تحقیقات ثابت کرده که بالا رفتن میزان سرطان بخاطر اینه که مردم تو دستشویی‌هاشون آفتابه تولید داخل استفاده می‌کنن...

- که چی بشه؟

- راستش دیروز با یه تاجر بلاروسی آشنا شدم، تو کار آفتابه استوکه... گفته میتونه آفتابه‌های استوک اروپا رو با یه بسته‌بندی جدید با یک چهارم قیمت بهم بده. من هم اونا رو میارم و بجای آفتابه‌ی نو میریزم تو بازار. فقط کافیه تو چندتا مصاحبه کنی و بازار آفتابه تولید داخل رو خراب کنی!

- آخه آفتابه که سرطان زا نمیشه... میان تحقیقات میکنن آبرومون میره ها!

- ای بابا... چقدر نفوس بد میزنی زن... تا اونا بیان تحقیقات کنن، من سه چهار تا کانتیر آفتابه قالب کردم به ملت...

- یعنی کارمون میگیره؟

- آره زن! نونمون میره تو آفتابه... یعنی نه... میره تو روغن! فقط کافیه تو یک کم برای سلامتی مردم دل بسوزونی!

- باشه... می‌سوزونم... ولی این باد چرا نمیاد؟!




پ.ن: این طنز برای پنجمین شماره هفته نامه بزنگاه نوشته و در آن منتشر شده است

  • م.ر سیخونکچی

تو رو خدا حمایت کن! تو رو خدا...

م.ر سیخونکچی | پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۴۵ ق.ظ | ۰ نظر

آقای محمدرضا باهنر یکی دو ماه پیش این حرف را زده بود، الان یادم افتاد گفتم حیفه اشاره‌ای بهش نکنم. ایشون درباره اینکه اگر احمدی‌نژاد در انتخابات بعدی وارد عرصه سیاسی شود فرموده بودند که «اگر احمدی‌نژاد بیاید از او حمایت نمی‌کنیم»!

خواستم عرض کنم که عمو جان! آخرین باری که یکی با حمایت شمادر این مملکت  رییس جمهور شده دقیقا کی بوده؟! برای افزایش اطلاعات عمومی می‌خواستم بدونم.



  • م.ر سیخونکچی